
سادگی در روایت، پیچیدگی در شخصیت
«وحشی» منتقدان و مخاطبان را راضی کرده

شقایق عرفی نژاد-روزنامهنگار
« وحشی» هومن سیدی از همان قسمت اول تحسینهای زیادی بهدنبال داشت و حالا با پخش 4قسمت از این سریال این تحسینها همچنان ادامه دارد.« وحشی» از همان قسمت اول نشان داد سریال متفاوتی است. سریال داستان پیچیدهای ندارد و ماجرای کارگر معدنی است که با یک اتفاق زندگیاش زیرورو میشود. داوود اشرف ناخواسته و درحالیکه قصدش کمک بوده باعث مرگ یک خواهر و برادر دانشآموز میشود.
بعد هم با پیرمردی مواجه میشود که شاهد ماجرا بوده و این بار هم وقتی کاتر بدون تیغ را روی گردن پیرمرد میگذارد تا او را تهدید کند که از آنچه دیده با دیگران حرف نزند، قلب بیمار پیرمرد میایستد. حالا داوود میماند و 3قتل که هم مسبب آنها بوده و هم به شکل مستقیم انجامشان نداده است. سیدی تا اینجای سریال داستان را به سادهترین شکل و بدون هیچ رفت و برگشت زمانی روایت کرده و مخاطبش را پای داستانی ساده نشانده است. پیچیدگیای اگر وجود دارد، در روایت داستان نیست، در بزنگاههای اخلاقی و تصمیمهایی است که شخصیت اصلی با آنها مواجه میشود.
در متن و کارگردانی، برعکس تقریبا تمام سریالهای نمایش خانگی، چیزی از بیننده پنهان نگه داشته نمیشود تا بعد غافلگیرش کند، اما غافلگیری در هر قسمت با آنچه از سر حادثه رخ میدهد در بالاترین سطحش رقم میخورد و تماشاگر شاهد شخصیت سادهای است که هر بار بیشتر در سیاهی فرومیرود.
از دقت در جزئیات تا بازی درخشان جواد عزتی
با پخش 4قسمت از « وحشی» این سریال با نقدهای مثبتی روبهرو شده است. او راننده متبحری توصیف شده که وقتی کنارش مینشینید فقط از مسیر لذت میبرید. منتقدی مهمترین ویژگی او را که باعث شده یکی از خاصترین کارگردانان ما در ساخت فیلم و سریال باشد، دقت در جزئیات دانسته است. او تصویربرداری، نورپردازی، موسیقی و دکوپاژ سریال را هم تحسین کرده است؛ ضمن اینکه بازی جواد عزتی را یکی از نکات قابل توجه آن میداند که توانسته یک شخصیت چند لایه را که تحول بزرگی هم در او اتفاق میافتد، به شکلی باورپذیر بازی کند. دیگری هم بازی عزتی را با یک کلمه توصیف کرده است: شاهکار. او درباره هومن سیدی نوشته: «هومن سیدی همچنان در قصهنویسی جنون خود را حفظ کرده؛ همان جنونی که« قورباغه» را نوشته است.» منتقد دیگری هم نوشته است: «فضاسازی تصویری با انسجامی بینقص بحران وجودی را به نمایش میگذارد. میزانسنها پر از خطوط ناتمام و فضاهای بستهاند. دوربین گویی نه در پی ثبت واقعیت، بلکه در حال تردید در آن است. سکوت به جای آنکه نشانه آرامش باشد، به نشانهای از خفگی بدل شده است. ریتم همچون نبض داوود، نامنظم است؛گاه متوقف، گاه شتابزده و گاه سرگردان.»