یادی از اورنگ خضرایی شاعر
محمد ولیزاده ـ نویسنده و روزنامهنگار
20 سال از درگذشت اورنگ خضرایی، شاعر توانا و نامآشنای همروزگارمان میگذرد و عجیب اینکه هیچکجا حرف و سخنی درباره او و شعرش نیست! غیراز مراسم یادبودی که دوستان اورنگ، 28مرداد 1378، چند هفتهای بعد از درگذشت او در فرهنگسرای اندیشه برگزار کردند و همه ازجمله هوشنگ گلشیری در ستایش شعر و مرام و معرفت این آموزگار- شاعر آبادهای سخنها بر زبان راندند، تا امروز هیچ مراسم، بزرگداشت و یادی و یادبودی برای اورنگ خضرایی برگزار نشده. نه در روزنامهها و صفحات ادبیِ نشریات، نه در یادداشتهای دوستان و همنسلان شاعر که تا بود، نامهبارانش میکردیم و شعرهایش زینتبخش صفحات ادبیِمان! فراموشکار نیستیم، دست دوستمان را از دارِ دنیا کوتاه میبینیم، نیست که ببیند تعریفش کردهایم تا تعریفمان کند، پس پشت پا به همهچیز میزنیم... روز و روزگار ناجوانمردانهای است!
زندهیاد اورنگ خضرایی در نخستین روز از تیرماه 1331در «صُغاد» (یکی از شهرهای آباده فارس) به دنیا آمد و چهاردهم تیرماه 1378در 57سالگی در اصفهان دیده از دنیا فرو بست. اورنگ علاوه بر سالها معلمی، شاعری پیشرو بود و به همراه هوشنگ گلشیری، محمد کلباسی و روشن رامی از بانیان «جُنگ اصفهان»؛ یعنی پیش از پیوستن افراد دیگر این گروه ازجمله ابوالحسن نجفی و محمد حقوقی. حاصل عمر کوتاه شاعریاش چند دفتر چاپشده بیش نیست: «صخرههای سکوت» (1350)، «تصویر فصلها» (1357)، «چکاد بلند» (1369)، «اعترافها» (1372) و «عکس تمامقد عشق» (1380). اینجا، مجال آن نیست که از شعر اورنگ بگوییم، اما کوتاه اینکه شعرش مثل خودش صمیمی و دلنشین است و فارغ از هرگونه پیچیدگی. او همراه با زمانه خود به پیش میرفت و در شعر پوست میانداخت. اگر او را یکی از شاعران نسل پیشین شعر ایران بنامیم که همراه با یکی 3-2 شاعر همنسل خود در دهه70 به شعرشان طراوت و تازگی بخشیدند و پا به پای شعر جوانان به جلو آمدند، سخن گزافی نگفتهایم. صد حیف که با وجود عشق فراوانی که به زندگی داشت، بیماری و عمل ناموفق قلب او را از ما گرفت. یادش همیشگی.