
فلزات شاعر در انقلاب

قدم میزنم تا شاید شعرهای جدیدی را در قاب فلزی پلاکها کشف کنم، اما اغلب تکراری است. میرسم به سر خیابان ابوریحان. کمی جلوتر میروم. از پلاکها دیگر خبری نیست. به سمت شمال پیادهرو راه کج میکنم. چند پلاک دیگر هم آن بالاست؛ تکراری، اما زیباست. خواندن و دیدن چند بیت شعر دلگرمکننده میان آنهمه صدا، شلوغی و گم شدن در میان جمعیت. انگار که شعرها قرار است دل گمشده آدمهای این شهر را دوباره پیدا کند و بهدست آورد. آخرین پلاک، انتهای پیادهروی شمالی خیابان انقلاب، سر چهارراه ولیعصر است که نوشته: «دل یک دله کن».