جای خالیکودکان درقاب تلویزیون
همشهری همزمان با راهاندازی شبکههای تلویزیونی فارسی زبان خارجی برای کودکان و نوجوانان، اهمیت برنامهسازی مناسب برای کودکان و نوجوانان در رسانهملی را بررسی میکند
فهیمه طباطبایی ـ خبرنگار
برخلاف دهه60 تا اواخر دهه70 که کودکان و نوجوانان ایرانی در نبود رسانههای فارسیزبان خارجی، شبکههای اجتماعی، انواع بازیهای کامپیوتری و اینترنتی تنها پناهشان صداوسیما بود، حالا کودکان و نوجوانان فاصله بسیاری با قاب تلویزیون ملی گرفتهاند. در این بین علاوه بر راهاندازی کانال جم جونیور از سوی شبکه جم، حتی شبکه سیاسی بیبیسی فارسی هم بهفکر پخش برنامهای در حوزه کودک و نوجوان افتاده است. در دهه 60 و 70 با وجود سالهای جنگ و مشکلات اقتصادی بعد از آن، برنامهسازی و فیلمسازی برای کودکان و نوجوانان و خرید کارتونهای جذاب خارجی از سوی سیاستگذاران صدا و سیما از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار بود و هر روز از شهر موشها گرفته تا کلاه قرمزی، آقای حکایتی و.... برنامههایی برای کودکان و نوجوانان در رسانه ملی ساخته میشد و قاب جعبه جادویی را برای کودکان ایرانی، فوتبالیستها، حنا دختری در مزرعه و پرین با اسب جذابش پاریکال پر میکردند و میلیونها کودک ایرانی قدونیمقد جلوی تلویزیون میخکوب این کارتونها میشدند اما حالا فاصله کودکان و نوجوانان با جعبه جادویی بسیار زیاد شده است. بهاعتقاد کارشناسان، در سالهای گذشته خلأ بزرگی در حوزه کودک و نوجوان در صداوسیما شکل گرفته اگرچه این روزها حتی شبکهای اختصاصی برای کودکان و نوجوانان روی آنتن صداوسیما میرود؛ موضوعی که نشان میدهد رسانه ملی در جذب کودکان و نوجوانان و همراهی با سلیقههای آنها، بد عمل کرده است. فاصلهای که در آینده میتواند چالشهای زیادی را شکل دهد و شروع شکلگیری شکاف بین سیاستگذاران فرهنگی با کودکان و نوجوانان ایرانی باشد که آیندهسازان کشور هستند.
واگذاری عرصه به رقیب
هادی حسنعلی ـ کارشناس کودک و مربی بازی و قصه
قطعا بیبیسی فارسی با اهداف مشخص و بلندمدتی وارد تولید محتوای تلویزیونی در حوزه کودکان و نوجوانان شده و نگاهی فراتر از آموزش مفاهیم انسانی، زیستمحیطی و حقوق شهروندی را دنبال میکند که باید فرصت داد مدتی از پخش برنامههای آن بگذرد تا بتوان آنها را بررسی و ارزیابی کرد. اما درباره عملکرد رادیو و تلویزیون ایران و اینکه چطور عرصه را بهمرور به رقیب واگذار میکند، نظرات مختلفی وجود دارد؛ اول از همه بهعنوان کسی که چند سالی در گروه طرح و برنامه سیمای استانها کارشناس کودک بودهام، این نکته را بگویم که مدیران ارشد و بخش کودک صداوسیما به خوبی بر نقاط ضعف، آسیبها و خلأهای این حوزه واقف هستند و دقیقا میدانند که چه اتفاقاتی در سطح جهانی رخ میدهد اما اینکه چرا نسبت به آن بیتفاوت هستند یا از کنار آن بهراحتی عبور میکنند، بحثی است که نشان میدهد آنها برای مخاطب عام تولید محتوا نمیکنند و این امر دغدغهشان نیست.
اما از سوی دیگر نباید خیلی هم بدبین بود و گفت که صداوسیمای ایران در حوزه برنامهسازی کودک و نوجوان بد عمل کرده و فاقد محتواست. تولیداتی که هماکنون در شبکه پویا پخش میشود گروه سنی کودک و نوجوان بهخصوص کودک را پوشش میدهد و مخاطبان خود را دارد. بهعنوان منتقد بهتر است بگویم که این شبکه و سایر شبکههای تلویزیونی که در این حوزه کار میکنند، تولید شاخص و چشمگیری ندارند که طیف وسیعی از مخاطب کودک و نوجوان را پای تلویزیون بنشاند. البته مناسبات صداوسیمای ایران هم در این زمینه بیتأثیر نیست و باعث شده در بسیاری از عرصهها میدان را به رقبای خود واگذار کند.
بهنظر من آنچیزی که کودک و نوجوان امروز را تهدید میکند، بیش از اینکه شبکههای فارسیزبان خارجی باشد، فیلترشکنهایی است که بهراحتی در دسترس کودکان و نوجوانان قرار داده شده و با آن تمام سایتها و کانالهای تلگرامی را که تولید محتوای مضر دارند، میبینند. در کنار آن شبکه سینمای خانگی در این زمینه بسیار فعال عمل کرده و دائم برنامههایی را تولید میکند که بهخصوص مخاطب نوجوان جذب آن میشود. تلویزیون در این گروه سنی حالت تفنن و سرگرمی را در کنار تلگرام، شبکه خانگی و سایر تولیدات اینترنتی دارد و مخاطب، مستمر پیگیر آن نیست.
همانطور که گفتم تلویزیون در بخش کودک عملکرد مناسبتری دارد؛ آنهم به این دلیل که تکلیف این گروه سنی مشخص است و با برنامهریزی آسانتری میتوان تولید محتوا کرد اما برای گروه سنی نوجوان این مناسبات پیچیدهتر میشود و مخاطب آن بهراحتی مجذوب تلویزیون نمیشود؛ بنابراین تهیهکنندگان و برنامهریزان باید به المانهای زیادی در این حوزه توجه کنند. سریالهای کرهای این نکته را در سالهای اخیر فهمیدهاند و به خوبی از آن استفاده میکنند.
درمورد عدم بهکارگیری برنامهسازان معروف کودک هم نمیتوان حکم قطعی صادر کرد که از آنها استفاده نمیشود؛ بهطور مثال خانم برومند در جشنواره اخیر عروسکی داور بود یا آقای طهماسب چند سال عید کلاهقرمزی را ساخت اما میتوان منتقد این بود که سیاستگذاری در استفاده از این افراد مبهم و نامشخص است. همچنین تولیدات محتوایی باید در خارج از صداوسیما کاملا استاندارد و بومی باشد. بررسی ما در جشنواره عروسکی سال پیش تلویزیون نشان داد که هزینههای زیادی در این رشته هدر میرود و در نمونه خارج از تلویزیون هم محتوا 90درصد با خوراک خارجی تولید میشود.
کودکان ما رغبتی به تماشای تلویزیون ندارند
لیلا ارشد ـ عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان
نقش رسانهها بهخصوص رسانه ملی که دهها میلیون بیننده دارد و به همین واسطه تأثیر قوی و بسزایی روی مخاطبان خود میگذارد، در حوزه آموزش و نیازهای کودکان بسیار مهم است. بهعبارت دیگر تلویزیون و رادیوی ایران باید در این بخش بهروز باشد و بتواند در کنار برنامههای سرگرمکننده، به سؤالات و مسائل ذهنی کودکان پاسخ دهد. بهطور نمونه برنامههایی که افرادی مانند ایرج طهماسب یا مرضیه برومند در حوزه کودک و نوجوان میساختند چنین ویژگیهایی را داشتند و در کنار جذابیت تصویری و ساختاری به دانش و آگاهیهای کودکان هم میافزودند. این برنامهها آنقدر خوشایند و اثرگذار بودند که حتی گروه سنی بزرگسالان را هم بهخود جذب میکردند و آنها را نیز برای ساعتی پای تلویزیون یا رادیو مینشاندند. اما صدا و سیمای ما نهتنها نتوانست این برنامهها را توسعه دهد، بلکه آنها را بهمرور زمان از دست داد.
ایران وقتی در سال1372 به کنوانسیون حقوق کودکان پیوست، متعهد شد که در رسانه ملی خود و سایر ارکانی که به کودکان و نوجوانان مربوط هستند مثل وزارت آموزش و پرورش، قدمهایی را برای رشد و آگاهی کودکان بردارد اما حالا میبینیم که جای خالی رسانه ملی در این اقدامات وجود دارد و آنها برنامههایی را پخش میکنند که براساس نیازهای امروز کودکان ما نیست. متأسفانه این برنامهها به شکلی تهیه میشود که کودکان و نوجوانان ما رغبتی به دیدنشان ندارند و بنابراین هزینههایی که برای ساخت برنامهها در این حوزه میشود، بیفایده است و سوخت میشود.
مسئولان این رسانه بزرگ باید پژوهشی را در حوزه مخاطبان خود انجام دهند و رصد کنند که چه تعداد از کودکان و نوجوانان به برنامههای این رسانه تمایل دارند و آن را پیگیری میکنند؟ آن چیزی که ما از بیرون میبینیم فاصله زیاد بین مردم و این رسانه را نشان میدهد؛ چراکه در بسیاری از حوزهها برنامههایی برخلاف فرهنگ بومی و انتظارات مردم تولید میشود؛ مانند برنامهای که چندماه پیش در تلویزیون ایران پخش شد که در آن نشان میداد که یک مرد چه رفتارهای خشونتباری با همسرش دارد؛ برنامههایی که میتواند پیامدهای خشونتباری را به همراه داشته باشد. تولیداتی از این دست، عواقب و دافعهای دارد که مخاطب را به سمت شبکههای دیگر سوق میدهد؛ چراکه برخلاف گذشته دسترسی مردم به کانالهای تلویزیونی دیگر بهراحتی وجود دارد و امکان انتخابهای متعدد برای افراد با سلایق متفاوت فراهم شده است. امروزه والدین و کودکان آنها به برنامههایی علاقهمندند که در عین داشتن جذابیتهای تصویری به مسائلی همچون محیطزیست، حقوق کودکان، برخورد با حیوانات، مواجهه با طبیعت و... بپردازد؛ برنامههایی که دقیقا خلأ صدا و سیمای ماست و جزو دغدغهها و اولویتهای این رسانه نیست و به آن نمیپردازد. پس میتوان پیشبینی کرد که چرا رسانهای مانند شبکه بیبیسی دست روی این نقطه ضعف میگذارد و به ساخت چنین برنامههایی روی میآورد و در آخر اینکه تلویزیون و رادیوی ایران باید در نگرشهای خود تجدیدنظر کند وگرنه عرصه را به رقبای خود واگذار خواهد کرد.
بیتوجهی به کودکان و نوجوانان در صداوسیما
مظفر الوندی ـ دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک
شاهدیم که شبکه بیبیسی فارسی و شبکههای دیگر فارسیزبان ایرانی و خارجی اقدام به راهاندازی کانالهای تلویزیونی و برنامهسازی در حوزه کودکان و نوجوانان کردهاند و اگر بخواهیم بدانیم که چرا این اتفاق افتاده باید بررسی کنیم که حفرهها و نقاط ضعف تلویزیون و رادیوی ما کجاست و آنها چگونه میخواهند از این نقاط خالی مانده در صدا و سیمای ما استفاده کنند. معمولا مدیران، سیاستگذاران و کسانی که نگاه استراتژیک و بلندمدتی دارند، معتقدند که کودکان امروز رهبران و مدیران فردا هستند؛ بنابراین میدانند که از طریق آموزش میتوانند روی کودکان تأثیر بگذارند و حتی آینده یک کشور را تغییر دهند. این میشود که در حوزه کودکان و نوجوانان که تأثیرپذیری بالایی دارند شبکههای فارسیزبان خارجی وارد شده و تولید محتوای مستمر و بهروز دارند. اما وقتی مدیران تلویزیون و رادیوی ایران بهویژه در حوزه کودکان تلاش میکنند که چارچوب غیرمنعطف خودشان را داشته باشند و تمام برنامهها را در یک قالب مشخص تعریف کنند، قطعا میدانند که تنوع عقاید و سلایق را نادیده گرفتهاند و بدینترتیب باید منتظر باشند که طیف گوناگون مخاطبان خود را به مرور زمان از دست بدهند و در این بین در جذب کودکان حتما ضعیف عمل خواهند کرد و در نتیجه بینندهها و شنوندههایی هستند که به سمت شبکههای متعدد دیگر گرایش پیدا میکنند و تن به چارچوبهای اجباری نمیدهند.
در سالهای متعددی با مدیران و برنامهریزان بخش کودک صداوسیما جلسه گذاشته و بحث کردیم که نگرششان را نسبت به کودکان و نوجوانان کمی تغییر دهند، به نیازها و خواستههای این قشر انبوه توجه کنند، دید بهروزی داشته باشند و با تغییر و تحول نسلها پیش بروند اما نگاه آنها بهویژه در حوزه حقوق کودکان بسیار متفاوت بود و به کنوانسیونها و معاهدات بینالمللی در این حوزه توجهی نداشتند. ما به مرور زمان حس کردیم که با این نگرش آنها اتفاق مهمی در تلویزیون حاصل نمیشود و سرانجام رهایشان کردیم. بیتوجهی مدیران صداوسیما و سیاستگذاران این رسانه در برنامهسازیها تنها به تفریح و سرگرمیهای مورد نیاز کودکان و نوجوانان هم ختم نمیشود و در 2حوزه آموزش و اطلاعرسانی موضوع بحرانیتر است. در صداوسیمای ایران حتی به دغدغههایی که در ارتباط با کودکان وجود دارد هم بیتوجهی میشود؛ مثلا هیچ برنامهای که افراد جامعه را با حقوق کودکان که قشر آسیبپذیر جامعه هستند، آشنا کند، تهیه و پخش نمیشود. حتی برنامهای در شبکههای تلویزیونی و رادیویی ایران نداریم که بهطور عمیق و موشکافانه مسئله کودکان کار و بازمانده از تحصیل را پیگیری کند و شفاف به آسیبهای طولانیمدت این معضل بپردازد. ما بارها و بارها این خلأها را گوشزد کردیم اما توجهی به آن نشده و در نهایت باعث شده که شبکههای تلویزیونی خارج از ایران مانند بیبیسی وارد این حوزه شوند. البته من فکر نمیکنم که مسئولان صداوسیمای ایران از اقدام اخیر بیبیسی فارسی احساس خطر کرده و در نگرش و قوانین خود تجدیدنظر کنند؛ زیرا چارچوبهای آنها انعطاف چندانی ندارد. البته فقط اینطور هم نیست که امثال بیبیسی فارسی وارد این حیطه شده باشند، چند سالی میشود که بخش خصوصی در داخل ایران هم اقدام به تولید یا کپیرایت از روی کارتونها، سریالهای خارجی و حتی بخش آموزش برای کودکان و نوجوانان کرده و در قالب لوح فشرده، محصولات مختلفی را بهصورت انبوه و متنوع در فروشگاهها عرضه میکند که اتفاقا نظارت چندانی هم روی آنها وجود ندارد.
باید در نظر داشت که آموزش کودکان و نوجوانان تابعی از ملیتها و جغرافیای انسانی نیست؛ هرجا که کارشناسان دغدغهمند و فعالان حقوق کودک احساس کنند که این گروه سنی نیاز به یادگیری دارد، باید وارد شوند و آن را آغاز کنند؛ چون آموزش در جهت توانمندسازی کودکانی است که همواره در معرض خطرها و معضلات مختلف قرار دارند و آگاهی تنها راهی است که آنها را مصون میدارد. مسئولان فرهنگی و سیاستگذاران صداوسیما و نهادهای فرهنگی ایران باید بدانند که بیتوجهی به کودکان و نوجوانان و سلیقههای آنها در برنامهسازیهای مناسب چه در حوزه تفریح و سرگرمی و چه آموزش باعث اثرات مخرب و شکاف در جامعه آینده ایران میشود.
مکث
واکنش مسئولان صداوسیما و حریف قدر
اما برداشت مسئولان صداوسیما از راهاندازی شبکههای فارسیزبان خارجی و برنامه بیبیسی فارسی برای کودکان چیست؟ محمد سرشار، مدیر شبکه کودک و نوجوان سیما بعد از شروع پخش برنامه کودک و نوجوان در شبکه بیبیسی فارسی با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود مطلبی درخصوص اقدام جدید بیبیسی فارسی به اشتراک گذاشت و تأکید کرد: «جنگ دشوارتری در پیش است و شبکه کودک و نوجوان در کنار خانوادهها برای این جبهه جدید آماده خواهد شد.»
این اقدام بیبیسی علیه ایران 3جنبه دارد:
1ـ شبکههای فارسیزبان کودک در جذب مخاطب شکست خوردهاند و در 3سال اخیر، دچار ریزش شدید مخاطب شدهاند؛ آنگونه که با موفقیتهای شبکه کودک سیما، سردمدار این جنگ نیابتی یعنی جمجونیور، یک ریزش 9درصدی مخاطب را تجربه کرده است.
2ـ جنگ دشوارتری در پیش است. بخش کودک بیبیسیفارسی حریف قدری برای شبکه کودک خواهد بود؛ چراکه روی یکی از بزرگترین و قویترین آرشیوهای برنامهسازی کودک دنیا یعنی سیبیبیز (خردسال) و سیبیبیسی (کودک) نشسته و با دوبله این گنج بزرگ، سالها تجربه آنها را با خود حمل میکند.
3ـ راهاندازی بخش کودک مقدمه راهاندازی شبکه بیبیسی کودک فارسیزبان خواهد بود و این جنگ نرم رسانهای علیه کودکان ما، ابعاد وسیعتری پیدا خواهد کرد.
به یاری خداوند، ما در شبکه کودک در کنار خانوادهها، برای این جبهه جدید آماده خواهیم شد. امیدوارم بزرگانی هم که باید پشتیبان مجاهدان فرهنگی و والدین خط مقدم این نبرد باشند؛ حمایتهای خود را بسیار بیشتر کنند.