خیلیها ادبیات فراواقع را دوست ندارند
محمدهاشم اکبریانی ـ نویسنده
سوررئالیسم ادبی صرفا یک گونه ادبی نیست، بلکه نوعی ذهنیت و نگاه هم هست. ما در جهانی زندگی میکنیم که اطرافمان پر از پدیدههای مختص به خود است. این پدیدهها علاوه بر آنکه شکل و قالب خاصی دارند، روابطی نیز با یکدیگر برقرار میسازند که مدام تکرار میشوند. ذهن ما با همین واقعیات و روابطشان تربیت میشود. وقتی گفته میشود «سنگ» ذهن، معنا و مهمتر از آن شکل و پدیده خاصی را برای خود میسازد. وقتی سخن از «باریدن» به میان میآوریم، قطرات آبی در ذهن متبادر میشود که از ابرها به زمین میریزد.
از آنجا که ما از بدو تولد با همین تصاویر مشخص ارتباط گرفته و با آنها بزرگ میشویم، لذا تعاریف مشخص و معینی از واقعیتها داریم. بنابراین وقتی از طبیعت مطلبی میخوانیم یا از روابط اجتماعی متنی پیش چشم میگذاریم، منطق ذهنیمان حکم میکند آنها را آنطور که میبینیم و ذهنمان تشخیص میدهد، توصیف شوند.
حال در نظر بگیریم وقتی میگوییم از آسمان، سنگ میبارید، این گزاره با هیچ تعریفی از واقعیاتی که دیده یا شنیدهایم و ذهنمان به آن عادتکرده، همخوانی ندارد. ذهن ما از بارش، همان قطرات آب را به یاد میآورد نه سنگ را.
این فقط مثال کوچکی بود تا تفاوت دنیای واقعی و فراواقعی را بدانیم. در این میان بسیاری هستند که نمیتوانند ذهنیت و منطقی را که دنیای واقعی برایشان ساخته، کنار بگذارند و سراغ دنیای فراواقعی بروند. این گروه تا زمانی که اشیا و روابط میان آنها را با منطق و نگاه برگرفته از واقعیات میسنجند، نخواهند توانست با داستانهای سوررئال ارتباط بگیرند. اینکه میبینیم بخش بزرگی از خوانندگان ادبیات، نمیتوانند آثار فراواقعی را بخوانند، به این دلیل است که نمیتوانند ذهن خود را با منطقی جز منطق واقعگرا، هماهنگ کنند.
به این دلیل اگر میخواهیم از خواندن ادبیات غیرواقعگرا لذت ببریم، قبل از همه باید ذهنمان را با منطقی دیگر آشنا کنیم و به آن عادت بدهیم.