• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
دو شنبه 16 بهمن 1396
کد مطلب : 6169
+
-

وسواس

یادداشت
وسواس

 

انتخاب و ترجمه | اسدالله امرایی | نویسنده داستان | دیوید آدام گِیلِف :

با شبکه‌های اجتماعی سر ناسازگاری دارد اما برای آنکه فعالیت‌های پسر 15‌ساله‌اش را پیگیری کند صفحه‌ای در فیسبوک برای خودش باز می‌کند، با بچه‌های ناباب می‌پرد و می‌خواهد ببیند اوضاع چطور است اما وقتی درخواست دوستی می‌دهد، پسرش درخواستش را نمی‌پذیرد.

حساب او را در توییتر پیدا می‌کند و صفحه‌اش را دنبال می‌کند. درباره دخترهایی به اسم مالی و گاه‌وبیگاه شعر توییت می‌کند. مادر از هر سه توییت او یکی را می‌پسندد و علامت می‌زند و گاهی میان  سه شعرش یکی را می‌پسندد و هرازگاهی شعری 140کاراکتری بازنشر می‌دهد؛ هرچند کسی صفحه‌اش را دنبال نمی‌کند. بعضی از کسانی را که پسرش دنبال می‌کند می‌بیند و هوش از سرش می‌پرد و از خطرات تصادفی که سر راهش قرار دارد آزرده می‌شود؛ یکی دو نظر سرخود می‌گذارد که هم مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گیرد و هم مورد تشویق. اسم صفحه‌اش را می‌گذارد «مادر نگران». تعدادی صفحه‌اش را دنبال می‌کنند، هشتگ‌هایی نظیر #از_رفتارهای_پرخطر_پرهیز» می‌زنند و حلقه مادر نگران را تشکیل می‌دهند. در اینستاگرام صفحه‌ای باز می‌کند و دسته‌ای عکس می‌بیند که پسرش جمع کرده و با گروه موسیقی دخترانه‌ای به اسم مالی اِلان سروکار دارد. 3تا از آوازهای گروه را از آی‌تیون ضبط می‌کند و از شنیدن آن آزرده می‌شود. 

با موبایل خود توی آشپزخانه، ویدئویی کوتاه ضبط می‌کند و ترانه‌ای می‌خواند و تکه‌ای از تنش در ویدئو دیده می‌شود. در یوتیوب می‌گذارد و دنبال‌کننده‌های او در توییتر بازنشر می‌دهند و ویدئوی 45دقیقه‌ای ناگهان با 5هزار بازدید مواجه می‌شود.

پسرش روزی 8ساعت توی اتاقش می‌ماند و بعد با آیفون گنده‌ای که مثل زائده‌ای تخت از جیب عقبش بیرون زده، می‌رود بیرون. مادر برایش متنی می‌فرستد و یک صورتک قلب، و او برایش جوابی می‌فرستد؛ فقط یک کلمه است: مامان!

ایمیل می‌زند و می‌پرسد شام به خانه می‌آید یا نه. جواب خودکاری می‌رسد که خانه نیست و قادر نیست تا‌ ماه سپتامبر جواب او را بدهد. الان 5نوامبر است.

مادر به تامبلر می‌رود و یکی‌دو ساعت بعد گیج و حیرت‌زده بیرون می‌آید. چه چیزها که ندیده؛ از دخترانی موادزده تا رستوران مالیووس و ...

می‌خواهد بداند پسرش در تامبلر صفحه‌ای دارد یا نه اما به بیراهه می‌رود. همین‌طور که به عکس‌های «مامان من دلم می‌خواهد» نگاه می‌کند، به تصاویر یکی از مادران وسواسی، به شکلک‌های موسیقی و رقص تند برمی‌خورد. فکر می‌کند چه مزخرفاتی و 3عکس از خودش می‌گذارد و یکی‌شان حالتی گرافیکی دارد.

ناگهان به پستی از بیانس خواننده برمی‌خورد و توییترش با لینک موسیقی دختران خل‌وچل مالی الان بالا می‌آید.

در فیسبوک پست می‌گذارد و این بار از مادران وسواسی، به مادران خواننده و رقصنده و الی آخر می‌رسد و با موجی از درخواست دوستی مواجه می‌شود که نمی‌تواند از عهده‌اش برآید. یکی هم پسر خودش است. وقتی درخواست دوستی او را می‌بیند، مدتی طولانی به فکر فرومی‌رود و به نفس مادربودن فکر می‌کند و در قبول درخواست، تردید می‌کند.

 

درباره نویسنده

دیوید آدام گِیلِف ـ نویسنده و مترجم آمریکایی ـ متولد 1959 است و آثارش در مطبوعات مختلف منتشر می‌شود. 12کتاب داستان و درباره داستان‌نویسی دارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید