نگاهی به «عرق سرد» ساخته سهیل بیرقی
خیلی نزدیک به «من»،خیلی دور از «من»
محمدرضا مقدسیان:
عرق سرد در امتداد من ساخته پیشین سهیل بیرقی هست و نیست.بیرقی که با من نامش را سر زبانها انداخت و در میان مخاطبان و منتقدین جایی برای خودش باز کرد این بار هم با تکیه بر همان مزیتهایی که فیلم من را جالب توجه کرده بود، سراغ ساخت عرق سرد رفته است. چند ویژگی در اثر تازه بیرقی به چشم میخورد که بهنظر میرسد تصادفی نیست و میتوان بهعنوان ویژگیهایی که آگاهانه قصد پیگیریشان در تفکرات بیرقی وجود دارد برشمردشان. اولین ویژگی، شیوه کارگردانی و قاببندی ساده و کمزایده و البته شیوه بازیگرفتنش از بازیگرانش است. برگ برنده بیرقی در من، گرفتن بازیای متفاوت از لیلا حاتمی و بهنوش بختیاری بود که همین ویژگی در عرق سرد در شیوه اجرای لیلی رشیدی به چشم میخورد.
از سوی دیگر بیرقی نشان داده که ترسیم شمایل زن تنها و مستقل ایرانی و مصایب و مشکلاتی که یک زن مدرن و نه چندان سنت زده ایرانی پیش رو دارد را بهعنوان یک خط سیر مشترک پی میگیرد. به همان میزان که درونیات و دغدغههای شخصیت زن فیلم من از او تصویری قدرتمند و در عین حال آسیبپذیر ارائه داده بود، اینبار هم در عرق سرد بیرقی سراغ زندگی و زمانه زنانی رفته که در منجلابگذار میان سنت و مدرنیته، هزینه های گزافی را متحمل میشوند و آرزوهای بسیاری را بر باد رفته می بینند. رگه برجسته دیگری که در دو اثر متاخر سهیل بیرقی قابل ردگیری است، نگاه انتقادی او به رفتارهای قشری، سطحی، متزورانه و متظاهرانه با محوریت تقابل 2 زن اصلی داستانش است. در داستانهای بیرقی کشمکش اصلی میان صراحت و صداقت(و نه لزوما سلامت) و تظاهر و دروغ و فریب، سنتزدگی و ناصافی است. از یک سو قهرمان فیلمهای بیرقی از ایستگاه پیگیری مطالباتش بر بستر قدرت و صراحت سخن میگوید و کاراکتر مقابل او از نقطه نظر فریب، ریا، تظاهر و قشریگرایی و البته ضعف (چه که فریب و ریا و دروغ نماد ضعف است). همانطور که در ابتدای این نوشته گفته شد عرق سرد در امتداد من ساخته پیشین سهیل بیرقی هست و نیست. در عرق سرد ضدقهرمان همدلیبرانگیز من حذف شده و قهرمان مظلوم اما غیر منفعلی جایش را گرفته که بناست نماینده حرفهای نگفته و بغضهای فروخوردهای باشد که مواجهه با مصایبشان عرق سرد بر پیشانی مخاطب دغدغهمند بنشاند.