عدالت، گمشدهای که پیدا میشود
شهرهای بزرگ ساحت وقوع رخدادهای بزرگ هستند. کمتر نقطهای در کشور را میتوان یافت که بنمایه کمی و کیفی روزانه کلانشهرها بتواند دوام بیاورد. بزرگترین عرصههای عمومی برای مشارکت، حضور یا حتی تردد جمعی همین بزرگراهها و خیابانهایی هستند که بار ترددهای میلیون نفری را به دوش میکشند. در چنین ساحت جمعی، عدالت، جایگاهی انتزاعی و چنان دور از دسترس دارد که تعریف آن نیز از تاب و توان بسیاری ظرفیتهای اجرایی به دور میماند. این همان شکاف محرومیت است که شهرهای کشور را دچار کرده و اگر آنها که باید، دست نجنبانند، فاصلهها را بیش و بیشتر میکند.
الگوهای رایج اعمال عدالت در فضاهای شهری، تجربهای دیرپا در اروپا دارند؛ چه تعالی شهر به مفهوم رایج نیز از آن دیار به سوغات رسیده است. شهروندان تمنای امکانات گسترده و روزآمدتری دارند و دسترسیهای عمومی باید به تناسب نیازها عرصههای فراختر را دربرگیرند. از چنین منظری اجرای عدالت برای مردم شهرها و پیشتر از آن کلانشهرها، حیاتی و درخور تمرکز و توجهی گسترده است. نابرابری در چنین مجالی هر چند اندک و ناچیز، نمودی همهشمول دارند. حال بیایید بر نیازهای اولیه یک شهروند تمرکز کنیم. حق تردد پس از حق تنفس، بدیهیترین نیاز یک شخص است. شهریاران باید عرصه را برای جابهجایی شهروندان مهیا کنند. برای این نیاز، شهری نظیر تهران چه دارد؟ مترویی 20ساله با 1300واگن که بار سنگین یک پنجم ترددهای شهری را به دوش میکشد. 6500 دستگاه اتوبوس که 4هزاردستگاه آن فرسودهاند و با نفس مصنوعی پابرجاست اما 30درصد جمعیت شهر را به مقصد میرساند. ضلع سوم این مثلث نیز خودروهای شخصی هستند که بعضا در 20کیلومتر نخست، از کارخانه بیرون آمده و به منزل نرسیده، نقص فنی میگیرند. خودروهایی که خودروساز هیچ گارانتی برای قطعات کنترل آلایندگی آن ارائه نمیدهد تا شانهاش برای تولید ملی کم کیفیتتر سبک بماند.
برای شهری شلوغ که دکوپاژ سهگانه « rush hour» را هم به سخره میگیرد، طی 4دهه نسخهها پیچیدند. گاه چنان خلقالساعه و گاه به دقت و علم.
بایستههای ترافیکی تهران را شهری منظم میخواندند و در عمل هنجارها زیر چرخها رفتهاست. جنگ و تحریم مجال نداد تا گشایشی قابل درک حاصل شود. در این 4دهه تنها پیکان را به موزه فرستادیم و جایش را با ارابههای مرگ دیگر پر کردیم. عاقبت دمیدن شیپور از سر کجش، شد همین ترافیکی که صد فرعون را در موجش غرق میکند. مردمان شهر روزانه میلیونها ساعت وقت تماما طلای خود را به پای آن ریختند تا راه ناتمام خانه ، مدرسه ، دانشگاه و کار را روزی 2بار مرور کنند. سالها گذشت و عاقبت، کفه اجرای عدالت بر نابرابری چربید. طرحهایی از فرنگ برگشته، اتو کشیده و رنگ و لعاب یافته، برای قامت تهران دوخته شدند و از اردیبهشت 97، نسخه طرح ترافیک 39ساله را پیچیدند. دیروز نیز طوماری دیگر با عنوان طرح زوج و فرد جمع شد تا جاده عدالت در مسیر چرخ ترددهای شهری قرار گیرد. حالا به انتظار مینشینیم تا ببینیم سودای شهر میلیون نفری چگونه گمشده خود را دیگر بار مییابد و تا کجا میتواند از نابرابریهای شهری بکاهد؟