• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 14 بهمن 1396
کد مطلب : 6048
+
-

«امیر» نیما اقلیما

مردی که می‌خواست تنها باشد

مردی که می‌خواست تنها باشد

 

«امیر» به نویسندگی و کارگردانی نیما اقلیما یکی از 3فیلم اولی حاضر در سی و ششمین جشنواره فجر است که به‌خصوص از وجه جلب توجه هیأت انتخاب؛ در میان خیل فیلم اولی‌هایی که رد شدند، می‌تواند حائز اهمیت باشد.

فیلمی تجربی که تلاش می‌کند با تکیه بر هاله ابهام و رمز و رازی که اطراف شخصیت اصلی تنیده؛ تعریفی متمایز از الگوهای کلاسیک، از قهرمان ارائه دهد. امیر کاراکتری است سرد و درونگرا که اتفاقا این ویژگی بر قامتش نشسته و با تکیه بر آن، راه و روش شخصی خود را برای حل مشکل اطرافیان پی می‌گیرد. مردی که بی‌کنشی ظاهری او نه از سر انفعال بلکه از اشراف او به‌صورت ظاهر کنشمندی است و به همین دلیل وقتی در پایان، تغییری به اندازه پس زدن سیگار در او پدید می‌آید، می‌تواند برآمده از یک تحول عمیق درونی قلمداد شود. فیلم با ورود کاراکتری به روزمرگی زندگی امیر آغاز می‌شود که برای پیدا کردن زن و بچه‌اش به تهران آمده اما در واقع هیچ کاری برای جست‌وجو انجام نمی‌دهد. می‌توان علی را نقطه مقابل امیر دانست که صورت ظاهر کنشمندی را داراست؛ یعنی ترک شهر و دیار کرده و جغرافیایش را تغییر داده تا ظاهرا گمشده‌هایش را پیدا کند و مرتب از این هدف حرف می‌زند. اما واقعیت این است که او نه روح جست‌وجوگری دارد نه تلاشی برای رسیدن به هدفش می‌کند؛ او فقط به واسطه نشانه‌های ظاهری، یک کنشمند بالقوه است.

اما امیر در نقطه مقابل او به‌نظر می‌آید نشانه‌های کنشمندی را دارا نباشد؛ یعنی نه ادعای خاصی دارد نه حرفی می‌زند و نه تلاشی می‌کند. او همواره در موقعیت مواجهه با آدم‌های اطرافش؛ از پدر و مادر و خواهر تا همکار، علی و حتی همسر علی، یک شنونده است. شنونده درددل‌ها و واگویه‌هایی که نه آنها را تأیید می‌کند و نه راه‌حلی برایشان دارد. نهایت همراهی امیر با انسان‌های مقابلش سکانس درخشانی است که با پدر روی نیمکتی در فضای سبز پارک نشسته و درحالی‌که بغض پیرمرد موقع خوردن ساندویچ می‌ترکد، شانه‌اش تکیه‌گاه پدر می‌شود. نکته جذاب فیلم این است که گرافیک نگاه فیلمساز به این قهرمان و جهان بینی که برای طراحی او درنظر گرفته را می‌توان در نماهای متعددی جست که امیر یکه و تنها همچون ناظری خاموش بر فراز شهری است که انگار او را پس زده است. مردی که بر بلندای شهر خاکستری در میان چهره‌های سنگی مانکن گون، تلاشی متفاوت برای خوانشی جدید از کنشمندی می‌کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید