علی سرابی از بازیگری، صحنه و کارگردانی میگوید
دلچسب و پرنشاط
سعیده نیکاختر
تماشاگران تئاتر علی سرابی را خیلی خوب میشناسند. سرابی 39ساله و فارغ التحصیل بازیگری تئاتر از دانشگاه هنر و معماری واحد مرکزی است. 17سال است که بازیگری را شروع کرده و درهمین سالها بیش از 30 بار روی سن رفته. حدود 10تئاتر را هم کارگردانی کرده و همین الان هم، «آنسوی آینه» را در سالن شهرزاد کارگردانی و خودش هم در آن بازی میکند. قبل از تئاترش، در «خشم و هیاهوی» مهرداد رایانی در همان سالن در کنار هانیه توسلی و امیرحسین رستمی هم بازی میکند. تئاتری که 17 سال پیش اجرا داشته و حالا با تماشاگر بیشتری اجرای دوم را تجربه میکند. سرابی از آن دسته بازیگرانی است که تسلط خوبی روی صدا و حرکات بدنیاش دارد و اجراهای متفاوتی را میشود در کارهایش دید. در کنار فعالیتهای تئاتریاش صدا پیشگی هم کرده و بینندههای تلویزیون اسمش را در تیتراژ مجموعه کلاه قرمزی بارها دیدهاند. سرابی صدا پیشه «گابیو قوچ» است. تنها در دو سریال تلویزیونی «سهمی برای دوست» اطیابی و «مهرآباد» سجادی حسینی بازی کرده و علاقه چندانی به بازی در تلویزیون ندارد. در انتخاب نقشهای سینمایی هم دست به عصا حرکت کرده و تنها نقشهایی را پذیرفته که به تئاتر گرایش زیادی داشتند. کارهایی مثل استشهادی برای خدا، اشکان و انگشتر متبرک، دلم میخواد و خشکسالی و دروغ. در سینما علاوه بر بازیگری بازیگردانی دهلیز و ملبورن را هم انجام داده. در دوره بیست و ششم تئاتر فجر برنده جایزه بهترین بازیگر مرد شده و در جشنوارههای تئاتر دیگر جوایز متعددی دریافت کرده است. به بهانه یک ماه اجرا و کارگردانی در سالن شهرزاد با سرابی گفتوگو کردهایم.
17 سال پیش زمانی که برای نخستین بار «خشم و هیاهو» اجرا شد، شما آن را دیدید؟ فکر میکردید روزی در این کار بازی کنید؟
17 سال پیش زمانی که این تئاتر اجرا شد دانشجو بودم. این کار را دیدم و خیلی از این تئاتر خوشم آمد. آن موقع تئاتر به گستردگی امروز نبود. بیننده تئاتر هم با بیننده امروزی متفاوت بود. امروز وسعت سالنها و تماشاگرها بیشتر شده. آن موقع اگر یک تئاتر خیلی بیننده داشت 200یا 300نفر بود و حالا شبی 300نفر کار را میبینند. تماشاگر آن زمان خیلی مهجورتر و محدودتر از امروز بود و فقط در سالنهای معدودی میشد تئاتر دید. اصلا فکر نمیکردم روزی به این کار دعوت شوم و یکی از بازیگرهای کار باشم. تفاوتی که داشت این بود که یک بازیگر خانم جایگزین یکی از بازیگرها شده بود. درباره این تغییر از رایانی سؤال کردم و ایشان گفت: « در اجرای قبلی هرکس کار را دید پرسید که چرا اینقدر کار مردانه شده و نگاه به جامعه، نگاه مردانهای است. بنابراین تصمیم بر این شد که یک خانم به جمع ما اضافه شود.» این بزرگترین تغییر بود. نتیجه کار چیزی شده که الان شاهدش هستید.
بازیها، رفتارها و تکیهکلامها با گذشت زمان تغییری کرده؟
به هرحال کار در این تاریخ اجرا میشود. اتفاقات 17سال پیش به روشنی خاطرم نیست اما خب! محیط و اتفاقاتش تأثیر میگذارد. تماشاگر و بازیگر بهتدریج با تیپها و لحنهای مختلفی آشنا میشوند، اما نحوه ارائه بازیها خیلی تغییر نکرده و میزانسن حرکتی و رفتوآمدها همان است. طبیعی است اگر از زمان حال تکیهکلامهایی وارد نمایش شود.
برای ارائه بازیها الگوهای رفتاری خاصی داشتید؟
بله! طبعا همه الگوها از جامعه اطرافمان گرفته شده است. بازیها به شیوه خاصی اجرا میشود که نه برای تماشاگر بیگانه است نه یادآور شخص خاصی است. ما لحنها و رفتارهای مختلف را از آدمهای اطرافمان گرفتهایم. هر بازیگر در این کار 6تا 8شخصیت و تیپ را بازی میکند که تمام حرکاتش باهم متفاوت است. طبیعی است که برای ارائه هر تیپ از یک الگوی رفتاری تبعیت کرده باشیم.
شما بعد از خشم و هیاهو در همین سالن شهرزاد کار «آن سوی آینه » را به کارگردانی خودتان دارید. این برای شما سخت نیست؟
البته که دشوار است اما مقتضیات تئاتر باعث این همجواری شد. تعداد و نوع سالنها، زمان خالی سالن و خیلی از مسائل دیگر باعث شد کار خودم را بعد از این اجرا و در همین سالن با فاصله کوتاهی اجرا کنم. اول اینکه آقای رایانی استادم بودهاند و به ایشان مدیون هستم. دوم اینکه دوست داشتم کنار همین اجرا، کار خودم را داشته باشم، هرچند فشار کاری رویم زیاد بود. خب! این باعث میشد که تماشاگری که برای کار رایانی آمده بیننده کار من هم باشد. سوم اینکه دوست داشتم کارگردانی را در کنار بازیگری در کار دیگر تجربه کنم. من در هر دو کار بازی میکنم و این برایم تجربه خوبیست. خدا را شکر استقبال از کار هم خوب بوده.
کار کردن با مهرداد رایانی چطور است؟
تئاتر خشم و هیاهو، دومین تجربه بازیگریام با رایانی بود و قبل از این نمایش خانم «سرگرد باربارا» را با هم کار کرده بودیم اما در مقام نویسندگی همکاری ما به 5یا 6بار میرسد. جالب است، نخستین تئاتر حرفهای که کار کردم، نوشته آقای رایانی بود. بنابراین ایشان را خیلی خوب میشناسم و کارگردانیاش را بارها دیدهام. وقتی باهم کار میکنیم کوچکترین نکته، اشاره و حرکتی را متوجه میشویم. هم من از کار با ایشان لذت میبرم و هم ایشان از کار من.
هماکنون تعداد زیادی سالنهای تئاتر داریم که هر کدام یک ویژگیها و امکانات و در عین حال کم و کسریهایی دارند. این کم و کاستیها چه تأثیری روی بازی بازیگران میگذارد؟
لازم است بگویم که ما اصلا سالن استاندارد تئاتر نداریم؛ حتی تئاتر شهر هم استاندارد نیست. بهخاطر این است که در هیچ دورهای تئاتر دغدغه حکومت نبوده. قبل از انقلاب تلاشهایی شد و تالار وحدت ساخته شد که بیشتر مناسب موسیقی است و تصفیه هوای مناسبی ندارد. تئاتر شهر هم کیفیت استانداردی ندارد و بعد از بازسازی اوضاعش خرابتر هم شد! در سالهای اخیر تعداد همین سالنهای غیراستاندارد زیاد شده و در عین بیکیفیتی، این نکته را به فال نیک میگیرم. در عین بیکیفیتی، هر کدام از سالنها دارای ویژگیهایی هستند. هماکنون سالنهای تئاتر ایرانشهر مناسبترین سالنها هستند. این گلهگزاریها وجود دارد اما همین تعداد سالن باعث شده تعداد تماشاگران تئاتر زیاد شود. در کل ازدیاد تماشاخانهها باعث شکوفایی استعدادهای نوینی در تئاتر شده که خود منجر به متفاوت بودن کارها میشود. کارگردانها بیشتر کار میکنند و بازیگران بیشتری را به جامعه فرهنگ و هنر معرفی میکنند؛ مثلا در همین سالنها ما شاهد بازیگران بینظیر شهرستانی از تبریز، جنوب و شمال کشور بودیم. باید در نظر گرفت که این سالنها با کمبودهایشان باعث شدند، بازیگران با استعداد در فن بیان، حرکت بدن و حس و حال ضعیف عمل کنند؛ مثلا خیلی از سالنها جای کافی برای رعایت فاصله بین تماشاگر و بازیگر ندارند. از سوی دیگر؛ به سختی میشود هنرجوی تئاتر تربیت کرد.
شما هماکنون تئاتر تدریس میکنید؟
مشغول آموزش هنرجو هستم اما رویکردم تدریس بازیگری تئاتر نیست. اگر روزی بخواهم بازیگری تئاتر تدریس کنم حتما در یک سالن بزرگ و استاندارد این کار را انجام خواهم داد.
چند سالی است که شاهد حضور بازیگران و چهرههای سینما در تئاتر هستیم. نظرتان نسبت به این اتفاق چیست؟
بهنظرم کمتر شده بازیگران عرصه تصویر در کار تئاتر موفق باشند. خودشان هم متوجه این وضعیت شدهاند، اما به هرحال گریزی از این جریان نیست. ازدیاد تماشاخانهها باعث ایجاد ضعفهای جدی در این زمینه شده. صاحبان تماشاخانهها مجبورند اجاره بهای سالن و هزینههای جانبی مثل برق و نور و تجهیزات را دربیاورند. علاوه بر اینها از این راه امرار معاش میکنند و هزینه زندگیشان را باید تأمین کنند. بنابراین تمایل به حضور گروههای تئاتری دارند که بازیگران معروف سینما بین آنها باشد. گریزی از این اتفاق، اما بعد از مدتی افت در ادبیات و بازیها و بیان دیده میشود. البته از طرفی هم در این شیوه، بازیگر تئاتر بیشتر شده و مردم با تئاتر اخت شدهاند. بنابراین سود و زیان این اتفاق را 50-50 میدانم.
شما در این سالها در تئاتر موفق بودید اما خیلی کم در سینما و تلویزیون جلوی دوربین حاضر شدید. علت این دورکاری و فاصله گرفتن از تصویر چیست؟
حرفه اصلیام تئاتر است و از تئاتر لذت میبرم. در واقع، از این راه ارتزاق میکنم. تمام داشته و آوردههایم از اینجاست. اما سینما امری است که اتفاقهای زیادی در آن تأثیرگذار است. یک نقش یا پیشنهاد باید خیلی قابل قبول و ارضا کننده باشد تا آن را بپذیرم اما بحث تلویزیون جداست. متأسفانه تلویزیون ما ملی نیست؛ به قدری ضعیف و کم ارزش است که رغبت نمیکنم پیشنهاد بازی در آن را بپذیرم. بهنظرم در تمام این سالها تنها اثری که قابل توجه و حرفهای بوده مجموعه کلاه قرمزی است که سالیان سال باقی مانده و بیراه نیست اگر بگویم حتی اثر فاخری است!
چه چیزی روی زندگی و اوقات فراغت یک بازیگر تأثیرگذار است؟
دقیقا چیزی که روی زندگی تأثیر میگذارد خود حرفه بازیگریست! ما بازیگرها هیچ زمانبندی برای اوقات فراغت و تفریح نداریم. بازیگری صبح و شب و عید و غیر عید و روز تعطیل و غیرتعطیل نمیشناسد. با تمام این دشواریها همیشه گفتهام اگر چندبار دیگر به دنیا بیایم، باز هم بازیگر میشوم. بازیگری شغل دلچسبی است. در کنار تمام سختیهایش، شغلی پر از نشاط، پر از دیدار و رفتوآمد است. بازیگری شامل آشنایی با تجربیات نو، دنیای جدید و آموختههای نو است. خوشحالم که این شغل را انتخاب کردهام.
تئاتر «خشم و هیاهو» دومین تجربه بازیگریام با رایانی بود و قبل از این نمایش خانم «سرگرد باربارا» را باهم کار کرده بودیم اما در مقام نویسندگی همکاری ما به 5یا 6 بار میرسد