تولیدکنندگان کوچک صنایعدستی درباره مشکلات خود چه میگویند؟
هزار گره در کار تولید و صادرات
تا زمانی که در ایران قانونی برای مقابله با کپیکاریها در حوزه صنایعدستی و هنرهای تجسمی وجود ندارد، هنر واقعی در ایران روزبهروز بیارج و قربتر میشود
مائده امینی
منبت، معرق، سفال، پارچهبافی، قلمزنی، خاتمکاری، چرمدوزی و... این لیست حالا حالاها ادامه دارد. بیش از 295رشته فعال در حوزه صنایعدستی در ایران وجود دارد که فعالان این رشتهها مشغول بهکار و تولید هستند. آمارهای منتشر شده از سازمان میراثفرهنگی کشور میگوید که ایران بهعنوان سومین تولیدکننده صنایعدستی متنوع در جهان شناخته میشود و این در حالی است که خلأ بزرگی در صادرات این محصولات وجود دارد. سال۹۷ برای تولیدکنندگان و حتی صادرکنندگان صنایعدستی سال خوبی نبود. تولیدات هنرمندان در این حوزهها افت کرده و مواد اولیه با قیمتهایی گزاف بهدست آنها میرسد. نیلوفر بحرینی، تولیدکننده سفال و سحر صحراگرد، تولیدکننده پارچههای دستباف بر این ادعا در گفت وگو با همشهری صحه گذاشتهاند و بر این باورند که تا مادامی که اوضاع اقتصادی کشور ثابت نشده نمیتوان کار کرد و به حیات شغلی خود ادامه داد.
سفالگران بیمرز
همهچیز شبیه نامشان بود. از آجرهای قدیمی کوچه باریک فتحی گرفته تا کاشیهای نارنجی رنگ کف کارگاه؛ «اُکر». بوی خاک باران خورده تا حیاط کش آمده و سایه زنی که پای چرخ نشسته، روی پنجره افتاده بود. یک سالی میشود اینجا را تبدیل به کارگاه کوچکی کرده و حالا دیگر جایی ایستادهاند که برای 4نفر به شکل مستقیم و برای 2نفر به شکل غیرمستقیم شغل آفریدهاند. نیلوفر بحرینی و عطیه پورزنجانی تولیدکنندههای ظروف سفالی با برند «اُکر» به قول خودشان پای عشقشان ایستادهاند و میخواهند هرطور شده میان گل و خاکها و ایدهها پل بزنند. بحرینی بر این باور است که تا زمانی که در ایران قانونی برای مقابله با کپیکاریها در حوزه صنایعدستی و هنرهای تجسمی وجود ندارد، هنر ایران روزبهروز بیارج و قربتر میشود. انگار که آینده ما، دیگر گذشتهای نداشته باشد.
خانم بحرینی! کارگاه سفال کوچک شما چطور پا گرفت و چقدر ابتدا به ساکن هزینه روی دستتان گذاشت؟
3ماه اول تقریبا مجبور بودیم که فقط برای کارگاه خرج کنیم. سر جمع 50میلیون تومان برای شروع کار و پا گرفتن کارگاه هزینه کردیم اما خب در ادامه هم مدام خرج روی خرج تراشیده شد و در نهایت بعد از مدتی کارگاه روی غلتک افتاد.
شما بیش از یک سال است کارگاه خود را راهانداختهاید؛ درست در شرایطی که بنگاههای اقتصادی و تولیدکنندگان کوچک دچار ورشکستگی شده بودند. چطور این تصمیم را گرفتید؟
ما دقیقا زمانی شروع کردیم که اوضاع اقتصادی کشور بههم ریخته بود. دلار و سکه روزبهروز گرانتر میشد و بنگاههای اقتصادی کوچکی مثل ما یکی پس از دیگری ورشکسته شدند و تقریبا هیچ ثباتی در کشور وجود نداشت. ما اما تصمیممان را گرفته بودیم و پای آن ایستادیم. با اینکه تقریبا مدام سفارش کار برایمان میرسد اما ما بعد از یک سال هنوز به درآمدی نرسیدهایم که بتوانیم خرج خانواده را بدهیم. شاید این یکی از مهمترین دلایل ادامه حیات ما باشد. کارگاه مخارج خودش را درمیآورد و یک چیزی هم در انتها برای ما باقی میماند که با آن زندگی را میگذرانیم اما اگر قرار بود من یا عطیه مخارج یک خانواده را تامین کنیم احتمال داشت که در همین یک سال اول زمین میخوردیم.
بهطور میانگین ساخت یک ظرف سفالی با اندازه متوسط چقدر زمانبر است؟
ساختن یک ظرف حدود 2 الی 3هفته طول میکشد. خشکشدن، در کوره رفتن، لعاب و... زمانبر هستند.
به صادرات ظروف سفالی و سرامیکی خود فکر کردهاید؟
صادرات برای مشاغل کوچک همیشه سخت بوده و این روزها سختتر هم شده است. یک تولیدی کوچک مثل ما نمیتواند همین سرمایه اندک در دسترسش را صرف هزینههای جانبی صادرات کند و ماهها برای بازگشت سرمایه و سودش منتظر بماند. و خب صد حیف از این فرصتی که به راحتی از دست ما و همه تولیدکنندگان کوچک میرود.
این روزها یکی از مهمترین مشکلاتی که تولیدکنندگان با آن مواجه هستند، بازاریابی است. شما برای پیدا کردن بازار محصولات خود، استراتژی خاصی را دنبال میکنید؟
صددرصد. همان ابتدای کار فهمیدیم که ما مجبوریم بازار فروشمان را خاصتر کنیم. وقتی اوضاع اقتصادی کشور به هم میریزد و طبقه متوسط کمکم از بین میرود، آدمهای کمتری برای صنایعدستی ارزش قائل میشوند یا حتی اگر بشوند نمیتوانند برای آن هزینه کنند.
متأسفانه امروز بازار دست کارهای عمده و تیراژی و چینی است. ما در کارگاه، برای هر کدام از محصولاتمان فکر میکنیم. طراحی داریم. ایده داریم. اما ایده در کشور ما، چه جایگاهی دارد؟ شک نکنید در چنین بستری کمکم هنر خوار میشود و جادویی ارجمند. بعد از چند سال، هویت ملی از بین میرود و کمکم صنایعدستی تبدیل به کارهای ماشینی تکراری کپی شده میشوند.
چه چیزی میتواند مثلا همین هنر سفال را ماندگار کند؟ خود شما برای اینکه در این چرخه باطل نیفتید چه کردهاید؟
تکنیک با هنر متفاوت است. کسی که صرفا کار با چرخ را بلد است یا میتواند سفال و سرامیک درست کند نمیتواند حامی هویت ملی باشد. هنر وقتی ماندگار میشود که تک و بدون نمونه باشد. پشتش قصه و حرف و فکر و ایده باشد. صنایعدستی باید ارزش افزوده هنری داشته باشد. ما در تلاشیم که از گل بهعنوان یک ماده برای جان دادن به هنر استفاده کنیم. در واقع ما، سفال، یکی از شاخههای صنایعدستی را انتخاب کرده و آن را با فرمهای هنری بدون محدودیت و آزاد ادغام کردهایم و من فکر میکنم این آزادی میتواند شناسنامه کار ما باشد.
تاروپودهای فراموش شده
نام «اُرمک» روی محصولاتی که گاهی برای تولید آنها ماهها زمان میگذارند، خورده است. نگران هنر پارچهبافی هستند که دیگر کمکم نفسهای آخرش را در ایران میکشد. میگوید که میخواهد به اندازه خودش برای احیای این هنر اصیل ایرانی بجنگد. سحر صحراگرد، تولید کنندهای است که بیش از 7سال است در حوزه طراحی و بافت پارچههای دستی فعالیت میکند و حالا چند ماهی میشود که به همراه برادرش کارگاه خودشان را راهانداختهاند؛ کارگاهی که بهواسطه آن، برای 4 تا 6 نفر شغل ایجاد شده است.
خانم صحراگرد! داستان کارگاه شما و تولید محصولات ارمک از کجا شروع شد؟
این دومین باری است که من سراغ کارگاه زدن میروم. سالها پیش، یکبار به شکل کاملا دانشجویی و بدون سرمایه از شهرداری غرفه اجاره کردم تا برند خودم را راهاندازی کنم. شرایط اما آن موقع به کام من نبود. نداشتن سرمایه، شرایط غرفهها و بیتجربه بودن من در آن سالها موجب شد که نتوانم آنطور که باید و شاید کارگاه خود را از آب و گل دربیاورم و در مجموع همه این عوامل دست بهدست هم داد که آن کارگاه بعد از یک سال بسته شود. آن وقتها خیلی بیشتر از امروز ایدهآلگرا بودم. تقریبا برای شروعکردن کار، باید روی حدود 50تا 60میلیون تومان سرمایه حساب کرد.
برادر شما هم در این کارگاه کنار شماست. او چه میکند؟
برادرم، کامران، هم ساز میسازد و هم زیورآلات چوبی طراحی میکند. من اما تنها روی بافت پارچههای دستباف متمرکز شدهام؛ پارچههایی که به انتخاب مشتری میتوانند تبدیل به مانتو، شال، رومیزی یا... شود.
عموما چه کسانی برای خرید پارچههای دستباف به شما مراجعه میکنند؟
کار ما کار نفیسی است که نیاز به بازاریابی خاص خودش دارد. پارچههای دستباف مشتریهای خاصی دارند و نمیتوان روی فروش انبوه آنها حساب کرد. اما برای مثال جنس کار برادرم طوری است که مشتریهای خودش را دارد اما من نیاز دارم مشتریهای خاصی پیدا کنم که بتوانند هزینه پارچه دستباف را پرداخت کنند.
چرا تولیدکنندههای کوچک ما روی صادرات محصولات خود تمرکز نمیکنند؟ خود شما هرگز برای در دست گرفتن بازارهای خارجی برنامهای ریختهاید؟
اگر بخواهیم با شبکههای اجتماعی کار خود را پیش ببریم، واقعیت این است که برای ما صرفه اقتصادی ندارد. دم دستیترین مثال هزینه پست است که بهخاطر ارزش پول ما، برای ما بسیار زیاد است. ما تولیدکنندگان کوچک هم که نمیتوانیم مثل فعالهای بزرگ اقتصادی با کشورها پل ارتباطی بزنیم.
در این میان نقش واسطهها که شرایط بهتری دارند پررنگتر میشود و همین هزینههای جانبی را بیشتر میکند؛ هرکس سهم و درصد خودش را میخواهد. مشکل بعدی هم زمانبر بودن فرایند فروش است. گاهی تا یک سال زمان نیاز است که سرمایهای که توسط واسطهای به آنسوی مرزها فرستادهایم برگردد.
قیمت پارچههای دستباف شما بهطور میانگین چقدر است؟
قیمتگذاری روی پارچهها براساس میزان نخ استفاده شده و طرحهای بهکار رفته در آن متغیر است. از متری 100هزار تومان گرفته تا متری 500هزار تومان.
چرا ارمک؟
ارمک یکی از پارچههای دستباف یزد است که در گذشته از آن برای لباس مدرسه بچهها استفاده میشده و امروز تقریبا از بین رفته و منسوخ شده است. میخواستیم با گذاشتن این نام روی برندمان به نوعی به احیای هویتهای ملی و تاریخی ایران هم کمکی کرده باشیم.