• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
شنبه 11 خرداد 1398
کد مطلب : 57459
+
-

دولت‌ها چگونه از ترس سوءاستفاده می‌کنند؟

سیاست ترس

سیاست ترس

لارس اسوندسن

از ترس به‌صورت ابزاری برای کنترل اجتماعی استفاده می‌شود. آنچه سبب ترس شهروندان می‌شود صرفا تروریست‌هایی نیستند که در مکانی نامعلوم زندگی می‌کنند، بلکه در ضمن، اطلاعات و اخباری عمومی در این مورد است که این تروریست‌ها تا چه حد خطرناکند. سپس از این اطلاعات و اخبار استفاده می‌شود تا اقدامات گوناگون برای تضمین امنیت همین شهروندان توجیه شود. ترس سیاسی در خلأ شکل نمی‌گیرد؛ ترس سیاسی آفریده و حفظ می‌شود. کارکرد ترس سیاسی ترویج انواع ورزه‌های سیاسی است. منافع کلانی که ماهیت سیاسی و اقتصادی دارند به میزان زیادی خطر ترور و تروریسم را بسی بزرگ‌تر از آنچه هست نمایانده‌اند. در ایالات متحده، به هر ایالتی بودجه‌ای اختصاص داده می‌شود تا با تروریسم مبارزه کند و میزان بودجه ازجمله به شمار اهداف تروریستی در آن ایالت بستگی دارد. و این البته معلوم است که باعث می‌شود هر ایالتی تا آنجا که می‌تواند شمار اهداف را بیشتر و بیشتر گزارش کند تا بودجه بیشتری بگیرد. نتیجه کار واقعا عبث و پوچ است. در ایالات متحده، کلا، بنابه آمار رسمی 77069 هدف تروریستی بالقوه وجود دارد؛ و البته جالب و عجیب اینجاست که شمار اهداف تروریستی در ایالت ایندیانا 50درصد بیشتر از نیویورک و دو برابر کالیفرنیا است. ازجمله اهدافی که در این فهرست گنجانده شده است یک کارخانه چسفیل‌سازی‌ با 5 کارگر آمیش (گروهی بسیار کوچک مسیحی با عادات بسیار خاص)، یک بازار کهنه‌فروشان در سوییت‌واتر، چند فروشگاه بستنی و دونات و غیره هستند. طبیعتا، هر مکانی اصولا می‌تواند یک هدف تروریستی بالقوه باشد، اما احتمال اینکه مکان‌هایی از قبیل مکان‌های ذکر شده مورد توجه تروریست‌ها قرار گیرد واقعا اگر صفر نباشد بسیار بسیار اندک است. در بولتن وزارت دادگستری هم فاش شده که در طول چندسال گذشته آمار دروغینی درباره قاچاق مواد‌مخدر و مهاجرت غیرقانونی و جنایت‌های زناشویی ارائه شده و آنها را در رده مسائل تروریستی قرار داده‌اند. اما جالب است که این اعداد و ارقام منتشر شده‌اند و به‌عنوان شاخص میزان گسترش تهدیدهای تروریستی علیه ایالات متحده مورد استفاده قرار گرفته‌اند. همچنین از این اعداد و ارقام به‌عنوان بنیانی برای اختصاص بودجه استفاده شده است.

منافع سیاسی حاصله از این کار هم چشمگیر بوده است. جورج دبلیو. بوش مکررا مدعی شد که «جنگ علیه تروریسم» به‌هیچ‌وجه قابل قیاس با جنگ‌های قبلی در تاریخ آمریکا نیست، و این جنگ همچنان ادامه خواهد داشت و پایانی برای آن متصور نیست. وقتی که با چنین تهدیدهای بیرونی بزرگی مواجه هستیم، یگانه چاره تقویت دولت است. در اینجا می‌توان این تصور را در ذهن پروراند که دولت آمریکا کاملا گوش به این نصیحت ماکیاولی سپرده است که «شهریار دانا باید چنان مسیری را در پیش بگیرد که شهروندانش همیشه و در هر شرایطی احساس کنند نیازمند شهریار و حکومتش هستند و در این صورت او شهروندان را همیشه و در همه حال مطیع و وفادار خواهد یافت.» همانگونه که ماکیاولی متوجه بود، تعداد کمی از روش‌ها کارسازتر از پراکندن تخم ترس هستند. یک رابطه متقابل آشکار میان هشدارها علیه ترور در دولت بوش و میزان پشتیبانی مردم از این دولت در گزارش‌ها نشان داده شده است. این پشتیبانی فقط در قلمرو سیاست‌های امنیتی آشکار نبود، بلکه دامنه آن به سایر حوزه‌ها هم کشیده می‌شد؛ حوزه‌هایی نظیر سیاست‌های اقتصادی. اعلام تهدیدهای تروریستی سود سیاسی قطعی و سریعی را به‌دنبال داشت.

بخشی از کتاب فسلفه ترس، نوشته لارس اسوندسن/ ترجمه خشایار دیهیمی/ نشر گمان
 

این خبر را به اشتراک بگذارید