کراکف؛ کارخانه شکلات
منصور ضابطیان | نویسنده و مجری تلویزیون:
برای ایرانیها در سفر به خارج، چیزهای مختلفی هیجانانگیز است. خیلی وقتها بهخاطر در دسترسنبودن آن چیزها در ایران، ایرانیها در استفاده از آن چیزها یا موقعیتها افراط میکنند. من هم یکی از این ایرانیها هستم. البته با این تفاوت که برای من هیچچیز بهاندازه امتحان شکلاتهای مختلف هیجانانگیز نیست و در این راه بهشدت افراط میکنم تا جایی که مطمئن هستم اگر نبود پیادهرویهای فراوان در سفر، الان باید در رده سنگین وزنهای جهان طبقهبندی میشدم. شاید همین ویژگی باشد که حالا در کراکف لهستان مرا به مرز جنون میکشاند! در یکی از خیابانهای آن طرف میدان اصلی شهر چشمام به فروشگاهی میافتد که نامش برایم وسوسهبرانگیز است:
«Chocolate Factory»، یک فروشگاه دوطبقه که طبقه پایین آن، جایی است برای تولید شکلاتهای ریز و درشت که آدم را دیوانه میکنند و طبقه بالایش که در واقع برشی است از بهشت. شکلاتی نیست که اینجا سرو نشود. یک منوی چندین صفحهای، شکلاتهای مختلفی را معرفی میکند که اسم خیلیهایش را برای اولینبار است که میشنوم. من که عاشق شکلات سفید هستم احتیاجی به منو ندارم. خانم پیشخدمت را صدا میکنم میپرسم که آیا وایت هاتچاکلت دارند؟ «وایت هاتچاکلت» همان هاتچاکلت معروف است، ولی سفیدش. در ایران یا معمولا نیست و یا فرم قلابی آن به این نام فروخته میشود. خانم پیشخدمت میپرسد: «توی لیوان بیارم یا توی کاسه؟». با تعجب میپرسم: «توی کاسه؟ یعنی غلیظه؟». تأیید میکند و ادامه میدهد که باید با قاشق خورده شود. من دیگر طاقتم طاق میشود. چنان تأیید میکنم که تعجب را در چشمهای او میخوانم. چند دقیقه بعد یک کاسه بزرگ شکلات سفید داغ روی میزم است و تا قطره آخرش را میخورم. فکر میکنم در تاریخ فروشگاه کسی به این شکل ته ظرفش را تمیز نکرده باشد. رفتن به شکلات فکتوری میشود یکی از سرگرمیهای من در کراکف. روزی دوبار میروم آنجا و شکلاتهای مختلف را امتحان میکنم. آنقدر در این کار افراط میکنم که وقتی در ادامه مسیر به بوداپست میرسم از خارش جوشهای روی بدنم شبها از خواب بیدار میشوم و نمیتوانم به پشت بخوابم. اما با این حال ناراضی نیستم. این جوشهای موقت به تجربه دلانگیز خوردن آن همه شکلات میارزید.