چرا سینمای ایران فیلمی درباره آزادسازی خرمشهر ندارد؟
جای خالی حماسه 3خرداد
سعید مروتی/روزنامه نگار
با گذشت 37سال از فتح خرمشهر، هنوز هیچ فیلمی ساخته نشده که بر حماسیترین رخداد جنگ هشتساله، متمرکز شده باشد. وقتی درباره فتح خرمشهر فیلمی نداریم طبیعی است که درباره سقوط خرمشهر هم اثر درخوری نداشته باشیم.
در میانههای جنگ، رسول ملاقلیپور فیلمی مرتبط با خرمشهر جلوی دوربین برد و با اشاره به سقوط غمانگیز شهر، کوشید تا وجه حماسی مقاومت رزمندگان را برجسته کند. «بلمی به سوی ساحل» (1364) از فیلمهای دوره اول فیلمسازی ملاقلیپور است؛ دورانی که هنوز ملاقلیپور به کمال پختگی در بیان سینمایی نرسیده بود. با اینهمه بلمی به سوی ساحل به عنوان یک فیلم پارتیزانی اثر قابلتوجهی است. ملاقلیپور که هم در روزهای سقوط و هم در دوران فتح، به عنوان عکاس و فیلمبردار در خرمشهر حاضر بود، در بلمی به سوی ساحل روایتی از مقاومت کوچه به کوچه رزمندهها ارائه میدهد.
فیلم محبوب پسران نوجوان در دهه60، با خسرو ضیایی، بهزاد بهزادپور، جعفر دهقان و عطا سلمانیان خرمشهر را درست یک روز پس از اشغال به نمایش میگذارد. در «حریم مهرورزی» (ناصر غلامرضایی1366) قصهای ملودرام با حضور کاراکترهایی که اغلب جنگزدهاند روایت میشود. در انتهای فیلم وقتی حبیب (حبیب اسماعیلی) و صبریه (افسانه بایگان) قرار ازدواج میگذارند مراسم عروسیشان با آزادسازی خرمشهر مصادف میشود و فیلمساز شادی خانوادگی را به نشاط و شادی عمومی پیوند میدهد. «کیمیا» (احمدرضا درویش1374) با خرمشهر زیر باران آتش دشمن آغاز میشود. نیم ساعت اول کیمیا نمایانگر مهارت فنی سازندگان فیلم در به تصویر کشیدن جنگی نفسگیر است؛ از بیمارستان زیرآتش دشمن گرفته تا کوچه و خیابانهای خرمشهر که در التهاب جنگ میسوزند و در نهایت رضا رضاییمنش (خسرو شکیبایی) که دخترش کیمیا در دل این شرایط به دنیا آمده اسیر میشود. فیلم کیمیا که برداشتی از «دایره گچی قفقازی» برتولت برشت است در نیمه دومش قصهای ملودرام را روایت میکند. در پایان فیلم وقتی رضای بازگشته از اسارت با درخواست شکوه (بیتا فرهی) موافقت میکند و برای سعادت دخترش او را به شکوه واگذار میکند، دیگر کاری در تهران خاکستری ندارد و به زادگاهش بازمیگردد؛ به خرمشهر.
در «سرزمین خورشید» (احمدرضا درویش 1376)، فیلمی که برای تکرار موفقیت کیمیا ساخته شد بازهم خرمشهر را زیر آتش دشمن میبینیم. باز هم بیمارستان، باز هم مردم کوچه و بازار و باز هم رگبار گلوله و ترکش خمپاره و بمب و موشک. این تصویر تکرارشونده خرمشهر در فیلمهای درویش است. پس از مقدمهای طولانی و پرتنش فیلمساز کاراکترهایش را از خرمشهر بیرون میآورد و از آنجا که داستان چندانی برای تعریفکردن ندارد نمیتواند توفیق فیلم کیمیا را تکرار کند. در «دوئل» (احمدرضا درویش1383) زینال (پژمان بازغی) همسرش هانیه (هدیه تهرانی) را در اولین روزهای حمله به خرمشهر از دست میدهد. به سیاق درویش، باز هم شاهد مقدمهای طولانی و پرتنش هستیم و همچنان مهارت فنی فیلمساز خیرهکننده به نظر میرسد. خرمشهر در زیر آتش و خون فیلم به فیلم در آثار درویش با مهابت و جلوه نمایی بیشتری به تصویر کشیده شد ولی به لحاظ گرما و حس و حال همان تجربه اول (کیمیا) تاثیرگذارتر از فیلمهای دشوار و پرزحمت بعدی فیلمساز است. کل ماجرای «روز سوم» (محمدحسین لطیفی1386) در خرمشهر و حوالیاش میگذرد؛ خرمشهر ابتدای جنگ و روزهای تلخ سقوط و سمیره (باران کوثری) دختری که با پای شکسته در شهر مانده و داستان فواد (حامد بهداد) فرمانده عراقیها که قبل از جنگ در خرمشهر آموزگار بوده و به سمیره علاقه داشته.
روز سوم به دلیل ناتوانی فیلمساز در کارگردانی صحنههای جنگی فیلم کمرمقی از کار درآمد. به نقطه آغاز بازگردیم؛ اینکه چرا و چگونه سینمای ایران چه درباره سقوط خرمشهر و چه در مورد فتح خرمشهر هنوز نتوانسته فیلمی تمام و کمال بسازد. بخشی از ماجرا به حساسیتهای موضوع مربوط میشود و بخشیاش هم حاصل کمتوجهی فیلمسازان این حوزه و نهادهای مربوطه است. با گذشت سهدهه از پایان جنگ، باید بشود دور از آوازهگریهای رسمی و تبلیغاتی درباره حماسه بزرگ سوم خرداد 61، فیلمی فاخر و ماندگار ساخت.