جای پای هنر در پایتخت
سعید مرتضایی/ کارشناس شهری
تهران چهره عوض کرده است. این شهر دیگر یک کارگاه عمرانی نیست؛ شهری است که بهتدریج هنر در آن جایگاهی یافتهاست. از گوشه و کنار آن آثار هنری خودنمایی میکند و جایی میشود برای خاطرهآفرینی و زیباییها. تهران این روزها تغییر کرده است. هنر شهری در خیابانها و بزرگراههای پایتخت بهویژه در سالهای اخیر جای خودش را باز کردهاست. دود و ترافیک و انواع و اقسام آلودگیها نشان دائمی تهران بود. تنها راه نجات این شهر استفاده از آثار هنری بود که بتواند اندکی از حجم آلودگیها کم کند. این وضعیت در سالهای گذشته ناخواسته بر ذهن و روان افراد جامعه تأثیر میگذاشت و به افسردگی و خشونت در شهرها دامن میزد و حتی زمینهساز بروز بزهکاری میشد. قصه از آنجا آغاز شد که تعدادی از جامعهشناسان و روانشناسان به مدیران شهری هشدار دادند اگر فکری به حال وضعیت کسالتبار شهر نکنند، تهران به مانند بسیاری از شهرهای بزرگ، وضعیت اجتماعی و فرهنگیاش زیر سیمان و آهن و بتن بحرانیتر خواهد شد. آنها دریافته بودند که روح عبوس تهران بر زندگی روزمره ساکنانش تأثیر میگذارد و باید راهکاری پیدا کنند تا این آرامشی نسبی بر فضای شهر ساکن شود. مدیران شهری در ابتدا میدانستند با چالشی جدی روبهرو هستند و ملایم کردن فضای زیستی در ابرشهرهایی همچون تهران بهراحتی امکانپذیر نیست و موانع متعددی وجود دارد. با این حال اما چارهای وجود نداشت. همین دغدغه در این سالها باعث شد تا چند محور پرتردد و قدیمی شهر تغییر کند.
خیابان ناصرخسرو، میدان انقلاب، خیابان سعدی، میدان بهارستان و میدان اصلی حرم عبدالعظیم نقاطی بودند که در اقدامی ضربتی مورد بازسازی قرار گرفتند، زواید بصریشان حذف و جدارههایش رنگآمیزی و سفیدکاری شد و المانهای زیباییبخش به بدنه خیابانها تزریق شد. بهعنوان مثال در پروژه حذف زواید و بازسازی محور انقلاب که یکی از موفقترین طرحهای اجراشده شهرداری تهران بود چند طرح ابتکاری هم اجرا شد که بهشدت مورد استقبال مردم قرار گرفت و عکسهایش در شبکههای مجازی دست بهدست شد. عکس نشاندهنده کوچهای بود که سقف باز آن با چترهایی رنگی بسته شده بود؛ یعنی تعداد زیادی چتر باز شده بود تا نگذارد خیابان بهخاطر باران خیس شود. آن طرح کمهزینه گواه این بود که مردم بهشدت به زیبایی واکنش نشان میدهند. این نکته را گویا مدیران شهری با تمام کم و کاستیها دریافته بودند و از اینرو به مجسمههای شهری روی خوش نشان دادند و در فاز بعدی نورآرایی شهری را هم بهعنوان ابزار اثربخش در نمود زیبایی بهکار گرفتند. حالا نورآرایی شهری به جایی رسیده که تنها محدود به ریسهکشی نمیشود و هنرمندان به عنوان بازوی قدرتمند شهرداری پای کار ایستادهاند تا هنر شهری شکل تکاملیافتهای پیدا کند. البته در این میان گاهی تندیس هنرمند محبوبی مثل جمشید مشایخی هم ساخته میشود و اعتراضهای فراوانی را شکل میدهد. این اما نیمه خالی لیوان است. در نیمه پر لیوان هنرمندانی پای کار شهری ایستادهاند که نامشان اعتبار هنر ایران است؛ از پرویز تناولی گرفته تا ابراهیم حقیقی و دهها نام معتبر دیگر.