مترو؛ آرمانشهر
محسن انصاری ـ فعال فرهنگی
هیچ دقت کردهاید قطار شهری یا همان مترو، الگوی تمامعیار عدالت اجتماعی است؟ کهریزکی تجریش پیاده میشود و تجریشی کهریزک! مترو مرزبندیهای نابجای اجتماعی را فرومیریزد.
آنکه خودروی میلیاردیاش را در ایستگاه متوقف کرده با کسانی همسفر میشود که پیاده، دواندوان یا با تاکسی و اتوبوس خود را به ایستگاه رساندهاند. توانگر، درویش، شهری و روستایی از امکانات یکسانی بهره میبرند؛ مثلا حکم نمیکنند فرادستان از پلهبرقی استفاده کنند و فرودستان از پلهها بالا و پایین بروند. این قانون نانوشته نیز حاکم نیست که اجازه دهید اول جناب آقا پیاده یا سوار شوند و... .
برای دستفروشهای مترو فرقی نمیکند خریدار کالاهایشان کارگری ساده است یا وزیر بالقوه! گفتمانشان یکسان است. خودشان را برای برخی از خریداران لوس نمیکنند و نمیگویند باعث افتخار ماست که از ما خرید میکنید یا از شما یکی پول نمیگیرم. همه مسافران توانایی خرید از این دستفروشها را دارند. قوالها و مطربها نیز هنرشان را عادلانه به همه عرضه میکنند. خوشبختانه راننده یا به قول متروییها راهبر نمیتواند اعمال نفوذ کند؛ مثلا پسرخالهاش را کنار خودش بنشاند؛ به تر وتمیزها در ردیفهای اول و به گریگوریها در ردیفهای آخر جا بدهد. هیچگاه نمیتواند خارج از ایستگاه توقف کند و به پسرعمهاش بگوید آهسته پیاده شو؛ برو به سلامت! یا به دوست یا همکارش بگوید: «بپر بالا». امکان چنین تخلفهایی وجود ندارد. هر امکاناتی هست، برای همه هست و اگر نیست، برای همه نیست؛ از اینرو مترو آرمانشهر است؛ مدینه فاضله.