• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
چهار شنبه 25 اردیبهشت 1398
کد مطلب : 55995
+
-

ترجمه به زبان کمک می‌کند یا آسیب می‌زند؟

ترجمه، زبان فارسی را پویاتر می‌کند

سمیرا مصطفی‌نژاد

ادیت گراسمن، یکی از مهم‌ترین مترجمان معاصر ادبیات آمریکای لاتین و اسپانیا، در کتاب «چرا ترجمه اهمیت دارد» خود برای ترجمه، اهمیتی متعالی قائل است. از نظر او ترجمه نه‌تنها نقش حیاتی خود را به‌عنوان ابزاری که دسترسی به ادبیات مکتوب نوشته‌شده به یکی از بی‌شمار زبان‌های جهان را فراهم کرده، به‌خوبی ایفا می‌کند، بلکه ارتباطات انسان‌ها با افرادی که شاید پیش از این با یکدیگر در ارتباط نبوده‌اند را ساده ساخته و به آن غنا بخشیده ‌است. از نظر او ترجمه همواره به درک، دیدن از زوایای مختلف و ارزش‌بخشی به آنچه شاید تا به امروز ناشناخته بوده کمک کرده ‌است.

اما در این فرایند، مترجم نقشی حیاتی در انتقال محتوا و فرهنگ از زبان مادر به زبان مقصد دارد و حین این انتقال ممکن است زبان‌ها دستخوش تغییراتی شوند که متناسب با توان مترجم می‌تواند مثبت یا منفی باشد. پیمان خاکسار، مترجم زبان انگلیسی و برنده جایزه منتقدان و نویسندگان تجربه به‌خاطر ترجمه کتاب «اتحادیه ابلهان» اثر جان کندی تول، معتقد است که ترجمه با تمامی ابعادش تا به امروز توانسته به پویایی زبان فارسی کمک کند.

خاکسار معتقد است تغییراتی مانند واژه‌سازی حین ترجمه منجر به پویایی بیشتر زبان‌ها خواهد شد. از نظر او زبان فارسی به نسبت دیگر زبان‌ها تعداد متکلم محدود‌تری دارد و محدود به کشورهایی است که به اندازه کشورهای غربی یا انگلیسی‌زبان تولید علم و فناوری ندارند؛ از این‌رو ترجمه به پویایی این زبان کمک فراوانی کرده ‌است. مترجم به‌خوبی می‌تواند واژه‌هایی را که روزانه در زبان‌هایی پویا‌تر مانند انگلیسی خلق می‌شوند وارد زبان فارسی کند. دیگر اینکه زبان فارسی از نظر ساختاری با زبان‌های اروپایی کاملا متفاوت است و متناسب با نوع برخورد مترجم با متن، 2اتفاق رخ می‌دهد؛ یکی اینکه مترجم ترجمه‌ای وفادار به متن اصلی ارائه می‌دهد. در این صورت یک‌سری واژه‌ها یا ترکیبات نامأنوس وارد زبان مادری می‌شود که اگر فرایند فارسی‌سازی لازم روی آنها انجام نشود، بی‌معنی هستند، اما وارد زبان شده و مصطلح می‌شوند. یا اینکه مترجم اطلاعات ترجمه شده را به‌درستی فارسی‌سازی می‌کند. در این صورت معادلی به فارسی برای آنها ایجاد می‌شود که هم درست هستند و هم نامأنوس.

خاکسار به‌عنوان نمونه به واژه Technophobic اشاره می‌کند که به‌تازگی با آن مواجه شده ‌است؛ «این واژه مفهومی واضح دارد: تکنولوژی هراسی. این چیزی بود که در لحظه اول به ذهنم رسید، اما نتوانستم آن را در هیچ واژه‌نامه‌ای (منابعی که در اختیار داشتم) بیابم و این یعنی ما با چنین واژه‌ای برخورد کمی داشته‌ایم و باید معادلی برایش ساخته شود. من به‌عنوان مترجم باید واژه‌ای به جای این واژه بگذارم، مانند فناوری‌هراس، تکنولوژی‌هراس و از این دست که خواننده پس از خواندن بلافاصله متوجه محتوای آن شود و اذیت نشود. ترجمه درواقع یک دروازه است که می‌تواند واژه‌های جدیدی را وارد زبان فارسی کرده و به پویایی این زبان کمک کند.»

از نظر این مترجم ورود واژه‌های جدید به زبان فارسی هم می‌تواند بُعد مثبت داشته‌ باشد و هم بُعد منفی. برای مثال ترکیب «من روی تو حساب می‌کنم» گرته‌برداری مستقیمی از عبارت «I count on you» در زبان انگلیسی است که نه‌تنها قشنگ نیست، بلکه در زبان فارسی بی‌محتواست و می‌توان ترکیبی زیباتر را جایگزین آن ساخت. در واقع ترجمه تیغی دولبه ‌است که می‌تواند در جهت یا در خلاف جهت غنای زبان فارسی حرکت داده شود. اگر مترجم تسلط خوبی بر زبان فارسی داشته باشد می‌تواند با واژه‌سازی مناسب دریایی از اطلاعات را با فارسی درست وارد زبان فارسی کند یا می‌تواند با ترجمه‌ای تحت‌الفظی، واژه‌هایی بد و نامأنوس را به زبان تزریق کند. خاکسار درباره تأثیر ورود فرهنگ از زبان مادر به زبان مقصد حین ترجمه می‌گوید: «امروزه در دورانی زندگی نمی‌کنیم که نسبت به فرهنگ کشورهای دیگر ناآگاه باشیم. با یک جست‌وجوی ساده اینترنتی می‌توان با بسیاری از پدیده‌ها آشنا شد. دلیلی برای انتقاد از آشنایی با فرهنگ وجود ندارد؛ از این‌رو بر اینکه با ترجمه هرکتاب ناخودآگاه مخاطبان زبان مقصد با بخشی از فرهنگ زبان مادر آشنا شوند نیز نقدی وارد نیست. علاوه بر این، اگر اتفاقی هم رخ دهد، در حوزه محدود و کوچک کتابخوان‌ها رخ می‌دهد. کتاب معمولا در جامعه ما چندان نفوذی ندارد، به‌ویژه در مقابل شبکه‌های تلویزیونی مختلف. این شبکه‌های تلویزیونی هستند که در زمینه انتقال فرهنگ حضوری پررنگ در جامعه ما دارند. واژه‌های جدیدی که متناسب با فرهنگ زبان مادر، حین ترجمه ساخته می‌شوند درنهایت قرار است در 5 تا 10هزار نسخه کتاب چاپ شود؛ از این‌رو این واژه‌ها بُرد و نفوذ چندانی ندارند و نمی‌توانند تغییری در ساختار فرهنگ و جامعه ایجاد کنند. امروزه تلویزیون است که در واژه‌سازی و تأثیرگذاری بر فرهنگ نقشی کلیدی دارد نه کتاب، مگراینکه آن واژه جدید از طریق کتاب وارد رسانه‌ای عمومی‌تر شود، آن موقع است که می‌تواند تأثیرگذار شود و جا بیفتد.

نمونه نفوذ کم آثار ترجمه‌شده یا حتی آثار تألیفی ادبی را می‌توان امروزه در جامعه به‌خوبی مشاهده کرد. بیشتر کتاب‌هایی که امروزه چاپ می‌شوند زبان سالمی دارند، اما در شبکه‌های اجتماعی و دیگر فضاها می‌توان به خوبی دید که مردم چه غلط‌های عجیب و غریبی در بیان و نگارش دارند؛ واژه‌هایی که حتی اگر فردی تحصیلات محدودی داشته باشد هم درست‌نویسی آنها را می‌داند؛‌ واژه‌هایی بسیار ساده و روزمره. مثلا مدت‌هاست که می‌بینم خیلی‌ها کلمه استثنایی را غلط می‌نویسند».
 

این خبر را به اشتراک بگذارید