پیوند اسطوره، سینما و ادبیات
محمدعلی علومی
نویسنده و اسطورهشناس
اگر سینما را هنر بدانیم تعریفی از آن ارائه میشود که براساس آن ادبیات بنمایه و جوهره آن است؛ بنابراین فضای حاکم بر ادبیات میتواند سینما را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد؛ ضمن اینکه مؤلفههای موثر بر ادبیات بر سینما نیز تأثیرگذار خواهند بود.
با این مبنا، طبیعی است اسطوره که همواره در ادبیات بهویژه ادبیات کلاسیک و نیز متون کهن حضور داشته است در سینمای تاریخی نیز نمود یابد.
افزون بر این از آنجا که اسطوره – حتی در روزگار ما – تجدید حیات میکند نشانهها و نمونههای این حیات مجدد در سینما نیز قابل مشاهده است.
از دیگر سو، اما باید در نظر داشت که قاعده کلی عرضه و تقاضا در صنعت سینما هم وجود دارد؛بنابراین اگر در جایی حضور و وجود اسطورهها در سینما و فیلمهای سینمایی دیده نمیشود باید چرایی آن را در سلیقه مخاطبان و ذائقه هنری جامعه جست. اگر در سینمای امروز ایران فیلمهای چندانی براساس اسطورهها ساخته نمیشود، بهمعنی تهی بودن آثار ادبی این دوره از رویکردهای اساطیری نیست.
چنین رویکردی در اشعار شاعران مطرحی چون مهدی اخوانثالث و دکتر شفیعیکدکنی بهوضوح وجود دارد؛ بنابراین میتوان گفت عواملی مانند هزینهبر بودن، ممیزی و گیشه در اینجا فاصلهای بین ادبیات و سینما ایجاد میکند که نتیجه آن فقر نمادهای اسطورهای در فیلمهاست.
شگفت که این اتفاق در سرزمینی میافتد که تاریخی کهن دارد و این درحالی است که کشورهایی که سابقه تاریخی قابل اعتنایی ندارند میکوشند تا از این رهگذر پیوندی بین خود و تاریخ ایجاد کنند. چنانچه پیش از این نیز کشورهای بلوک شرق میکوشیدند تا شعارهای ایدئولوژیک خود را با ساخت فیلمهایی با رویکرد اساطیری و طرح موضوعاتی مثل نبرد طبقاتی در آنها به کل تاریخ تعمیم دهند.