• یکشنبه 29 مهر 1403
  • الأحَد 16 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 20
پنج شنبه 12 اردیبهشت 1398
کد مطلب : 54476
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/YAyW
+
-

تعدادی از معلمان و فعالان حوزه صنفی آموزش و پرورش از مشکلات‌شان برای همشهری نوشته‌اند

معلمان، دلزده از پیگیری بی‌نتیجه مطالبات

معلمان، دلزده از پیگیری بی‌نتیجه مطالبات

فهیمه طباطبایی/خبرنگار

از دوازدهم اردیبهشت سال1340 که گلوله استبداد سرِ ابوالحسن خانعلی، دبیر عربی دبیرستان جامی تهران را شکافت تا 18سال بعد که تروریست‌های فرقان تئوریسین انقلاب اسلامی را در خون غلتاندند و سال‌های بعد از آن و تا حالا، روز معلم علاوه بر کارکردهای مرسومش در بزرگداشت معلمان و حرفه تعلیم، بستر طرح دغدغه‌ها، مطالبات، مشکلات و رویاهای معلمان ایرانی هم بوده و هست.
 48سال پس از شهادت مظلومانه خانعلی در اعتراض صنفی معلمانِ تهرانی در میدان بهارستان، هنوز هم مشکلات صنفی و معیشتی، از مهم‌ترین مسائل معلمان در کشورمان است. معلم‌ها همچنان به سطح پایین درآمد خود معترض اند و رویایشان، رفع تبعیض در پرداخت حقوق و دستمزد، میان آنان و سایر کارمندان دولت است. مطالبات معیشتی اگرچه مسئله همه معلمان است اما همه مسئله آنان نیست؛ تغییرات مدیریتی پی‌درپی در پیکره دستگاه آموزش و پرورش کشور، فرایند بی‌ثبات‌کننده و سیکل معیوبی است که دودش بیش از همه به چشم معلمان می‌رود. همین منوال درباره تحولات مکرر و ناپخته در نظام آموزشی و برنامه درسی کشور هم صادق است. اختلالات کارکردی نظام آموزش و پرورش، دانش‌آموزان را در کنارِ مدرسه و فرایند تعلیم، از معلمان هم خسته و دلزده می‌کند. عجیب اینکه، آنها بارِ ناکارآمدی سیستمی را به دوش می‌کشند که در طراحی‌اش نقش چندانی نداشته و ندارند. از قضا کارنامه و محصولات این سیستم هم در نگاه مردم، بیش از طراحان و تصمیم‌سازان ستادی، به پای معلمان نوشته می‌شود. بزرگان، در ‌شأن و منزلت، معلمی را به نبوت و معلمان را به انبیا تشبیه کرده‌اند، جامعه امروز ایران اما کمترین نسبت را با این تشبیه بلندپروازانه دارد. فرهنگ عمومی ما این روزها برخلاف گذشته و برخلاف خیلی از کشورهای دیگر، به حرفه معلمی، بی‌مهر است.معلمان به اقتضای اهمیت شغل خود قدر نمی‌بینند و به ‌اندازه‌ای که انتظار دارند، از‌ شأن و منزلت عمومی برخوردار نیستند. در نگاه دولت - به‌معنای اعم کلمه - هم، قدردانی و قدرشناسی از فرهنگیان، عمدتا منحصر به سخنرانی‌های مناسبتی ، پیام‌ها و پلاکاردها و شعارهاست؛ دو صد گفته‌ای که به‌قول فردوسی، به‌اندازه نیم کردار ارزش ندارد. سیاهه مشکلات معلمان، بیش از اینها قابل ادامه دادن است؛ فرایند معیوب ورود به حرفه معلمی، آموزش‌های ناکارآمد ضمن خدمت، مشکلات استخدامی و قراردادی، مشکلات متعدد معلمان زن و هزار و یک مشکل و دغدغه دیگری که تکراری بودن‌شان، چیزی از اهمیت‌ و ضرورت توجه به آنها کم نمی‌کند. به‌مناسبت روز معلم، در این صفحه خواننده یادداشت‌هایی هستید که در آنها، خود معلمان از مسائل، دغدغه‌ها، مشکلات و رویاهایشان نوشته‌اند.

حال و روز معلمان در روز معلم !
جواد بابازاده رها/  معلم و کارشناس حوزه آموزش و پرورش



هر ساله با نزدیک شدن به ۱۲ اردیبهشت‌ماه جلسات و سخنرانی‌ها و یادداشت‌های مختلفی در رسای معلمی در جامعه و رسانه‌ها دیده می‌شود و مقامات و مدیران ارشد در مدح جایگاه معلمان سخن می‌گویند. نشریات مطالبی درخصوص معلم و جایگاه و وضعیت معلمان منتشر می‌کنند و مدیران مدارس و برخی از اولیا با هدایایی از معلمان تشکر می‌کنند، اگر صادقانه بنگریم این سخنرانی و تقدیرها برای معلمان چندان اهمیتی ندارد و مورد استقبال عموم معلمان قرار نمی‌گیرد؛ از سویی برخی معلمان و تشکل‌های معلمی برنامه‌ریزی می‌کنند تا در این ایام اعتراضاتی علیه شرایط سخت خود داشته باشند و فریاد خود را به گوش دیگران برسانند. مسئله‌ای که وجود دارد دولت و معلمان در نگاه و تعریف جایگاه و شغل معلمی دچار دوگانگی آشکاری هستند. از سویی معلمی را تا نهایت قله می‌برند و نسبت پیامبری به آن می‌دهند، ازسویی بر سر حقوق و مسائلی معیشتی در حال مجادله هستند. اگر بر وضعیت کمی آموزش و پرورش ایران نگاهی بیندازیم پیشرفت برنامه آموزش برای همه در ایران نسبت به شاخص‌های کمی در برخی زمینه‌ها قابل‌قبول است. به‌عنوان مثال در تمام نقاط ایران آموزش 6 ساله ابتدایی وجود دارد و در بیشتر نقاط دانش‌آموزان به مدارس راهنمایی و دبیرستان دسترسی دارند و تنها در برخی روستاهای کم جمعیت به‌علت کمبود دانش‌آموز و امکانات، مدارس راهنمایی و دبیرستان وجود ندارد و دانش‌آموزان برای تحصیل به شهرها و بخش‌های پرجمعیت می‌روند و طبعا با توجه به چنین شرایطی تعدادی از کودکان از تحصیل باز می‌مانند.
در زمینه آموزش دولت باید روی پیگیری تحصیل کودکان (به‌طور اخص دختران) بازمانده از تحصیل که به‌دلیل فقر و مشکلات فرهنگی در برخی از مناطق ایران از تحصیل بازمانده‌اند و یکسان‌سازی‌ در برخورداری از امکانات آموزشی و رفاهی در مدارس تمرکز بیشتری کند. و اما در زمینه مسائل کیفی حال و روز آموزش و پرورش چندان خوشایند نیست. کیفیت پایین مدارس و عدم‌تناسب امکانات با اهداف آموزشی. فضای نامناسب مدارس که باید در شاخص‌هایی مانند ایمن‌سازی‌، شاداب‌سازی‌، تجهیز امکانات رفاهی و ورزشی و تکنولوژی ارتقا یابند، استفاده از روش‌های قدیمی و تکراری در آموزش مطالب، آموزش‌های غیرمنعطف که فرصت‌های بروز و ظهور خلاقیت را از بین برده و محتوای نامناسب کتب درسی که در راستای آموزش مهارت‌های زندگی و تربیت یک شهروند مسئول نیستند در کنار سیستم ارزشیابی ناکارآمد، موجب اُفت کیفیت آموزش شده و مشکل نیروی انسانی در آموزش و پرورش همیشه بوده است. آموزش و پرورش ایران برخلاف بسیاری از کشورهای در حال توسعه ایران با کمبود کادر آموزشی مواجه نیست. سیستم آموزشی با همین تعداد نیرو و شاید کمتر می‌تواند به اهداف آموزشی خود برسد؛ مشکل اصلی عدم‌توازن نیروی انسانی است. حجم نیروهای غیرآموزشی به آموزشی بسیار بالاست، برخی مناطق از کمبود نیرو رنج می‌برند. در همین حال برخی مناطق دیگر با مشکل نیروهای مازاد مواجه هستند. یکی از مواردی که در اهداف سند‌های آموزشی تعیین می‌شود (اطمینان از حضور معلمان با انگیزه و توانمند و کافی و مهارت آموخته) است. متأسفانه به دلایل مختلف کیفیت و بازده پایین نیروی انسانی و معلم به‌عنوان آموزش‌دهنده و ارزشیابی‌کننده چندان امیدوار‌کننده نیست. اکثر معلمان ایران با توجه به فضا و سیاست‌های حاکم در نظام آموزشی و ضعف و سیاست‌های غلط سیستم در جذب نیرو و همزمان سیاست‌های غلط نگهداشت و آموزش نیرو و ضعف در سیستم ارزشیابی از عملکرد معلمان و انبوه مشکلات معیشتی و تفاوت در نگاه به مسائل آموزشی فاقد انگیزه و توانمندی‌های لازم هستند که موجب پایین آمدن محسوس بازده آموزشی شده است. امروز با توجه به مسائل گفته شده و وضعیت اقتصادی جامعه رشته‌های غیرمعلمی طرفدار بیشتری دارند و افراد بیشتر به‌ خاطر امنیت شغلی دانشگاه فرهنگیان را بر می‌گزینند. آموزش‌های موجود در دانشگاه که مورد نقد اهالی تعلیم و تربیت بوده است سپس امنیت شغلی ۳۰ ساله و بی‌توجهی به بازده کاری در هنگام خدمت با اضافه کردن مشکلات معیشتی و سیستم معیوب و عدم‌اعتماد به گفته‌های مقامات باعث نوعی دل کندن معلمان از آموزش و پرورش، عدم‌تلاش برای پیشرفت و عدم‌استقبال از مراسمات تشریفاتی این چنینی شود.

نگاهی بر حال و روز و فعالیت معلمان زن
زهرا علی‌اکبری/  معلم 




معلم که باشی دلت می‌خواهد با جوهره وجود، کلام علم را به جان دانش‌آموزانت بنشانی و باور کنید اگر زنی معلم باشد این شیوه عاشقی یاددهی را چندین برابر پر گهر‌تر در نشان معلمی خود دارد. نه اینکه زنان دانش یاددهی و تدریس‌شان برتری داشته باشد، بلکه خط و خطوط معلمی را بیشتر و رخشان‌تر مشخص می‌کنند. امروزه در سیستم‌های آموزشی بر اهمیت میزان تعهد و مسئولیت پذیری مردان و زنان معلم تأکید می‌شود تا آموزش و پرورش برتر و تدارک حضور دانش‌آموزان در مدارس به‌خوبی تضمین گردد. همچنین در تحلیل‌های موجود، بسیاری از صاحب‌نظران از معلمان زن به‌عنوان عضو مؤثر در آموزش و پرورش، به‌ویژه آموزش دختران یاد می‌کنند. صرف‌نظر از درصد بالای معلمان زن در آموزش ابتدایی، که نشانگر حضور مؤثر آنان در آغاز مسیر توسعه فردی و اجتماعی دانش‌آموزان است، معلمان زن می‌توانند در توسعه عدالت آموزشی دختران و حضورشان در جامعه کمک شایانی کنند. معلمان بخش مرکزی یک سیستم آموزشی به‌شمار می‌آیند وبرای کارآمد بودن برنامه‌های آموزشی، تضمین کیفیت در معلمی بسیار ضروری است. با این حال بیش از اهمیت چگونگی تدریس و ارائه درس‌ها، هر معلم با شیوه تعلیم و تربیت خود، نقش مهمی در پرورش رفتار و کردار دانش‌آموزان ازجمله پیشگیری از رفتار‌های پرخطر، صبوری، مدارا، احترام، رعایت حقوق شهروندی، پذیرش نقش الگوی اجتماعی، ترویج برابری جنسیتی و... دارد. تاریخ و تجارب نشان می‌دهد که معلمان زن در این مسیر موفق‌تر عمل کرده‌اند و موفقیت دانش‌آموزان و اثربخشی آموزش و پرورش تا حد زیادی به رضایت شغلی معلمان بستگی دارد و در این میان هنگامی که معلمان زن تشویق می‌شوند، با توجه به شرایط کاری ایده‌آل و ارزشگذاری و مسائل اقتصادی، می‌توانند بهترین‌ها اقدامات و ابتکارات آموزشی را به برنامه‌های کلاس درس خود اختصاص دهند. همچنین بهره‌گیری از درصد بیشتری از مشارکت زنان در تدریس منجر به نرخ بالای تحصیلات در تعداد بیشتری از دانش‌آموزان می‌شود و این آمار در بین مدارس ابتدایی با حضور معلمان زن و مدارس ابتدایی با حضور معلمان مرد قابل قیاس و محسوس است.
از این‌رو در جوامع سنتی، حضور معلمان زن، برخی از والدین را تشویق می‌کند تا به فرزندان خود اجازه تحصیل در مدارس را بدهند. در اکثر موارد، دانش‌آموزان معلمان زن را به‌عنوان مشاوران و مدل‌های ذهنی خود برای آینده درنظر می‌گیرند. در محیط روستایی، معلمان با چالش‌ها و موانع زیادی مواجه می‌شوند تا سطح حرفه‌ای شدن را به‌دست آورند و شناخته شوند. در بعضی از مناطق روستایی معلمان زن کمتری وجود دارد و بسیاری از معلمان زن مایل نیستند که در مناطق دور افتاده کار کنند. در برخی از جوامع، والدین مایل به فرستادن دختران خود برای تحصیلات تنها با حضور معلمان زن هستند. در برخی از مناطق دورافتاده که معلمان زن نیستند، میزان سواد دختران بسیار آسیب دیده است و این می‌تواند منجر به نرخ بالای بی‌سوادی در میان زنان در چنین جوامعی شود. اما آنچه امروز دل را می‌آزارد چالش‌هایی است که معلمان زن با آن روبه‌رو هستند که بر کیفیت نقش معلمی‌شان هم تأثیرگذاراست. متأسفانه عدم‌برابری در برخی از بندهای حقوقی معلمان مرد و زن، اهمیت‌دهی بیشتر به حضور معلمان مرد در برنامه‌های توان‌افزایی آموزشی و پرورشی (حضور در فرصت‌های مطالعاتی، پست‌های مدیریتی و...)، استفاده از نقش معلمان مرد در رهبری‌های صنفی، عدم‌عدالت در ساماندهی معلمان زن و مرد و... است. امید که ضمن ارتقای جایگاه معلمان زن در سطوح مختلف آموزش و پرورش، عدالت نیز بیشتر نمایان شود.

فاصله بین آموختن و آموزاندن
سید عماد موسوی مرتضوی/ معلّم و فعال صنفی معلمی



«بین دو چیز بودن» فرق دارد با «عین دو چیز بودن»! روزگاری زبان، همه‌چیز بود و انسانِ بدوی می‌پنداشت که کلمات با اشیا، یکی هستند. یعنی انسان، هنوز به «دلالت» واقف نبود و «دال» را با «مدلول» یکی می‌دانست. اگر بخواهیم برگردیم و مثل همان اجداد بدوی، به زبان و جهان نگاه کنیم، «دانشجومعلّم» -این دالِ مرکب- با کدام مدلول در عالمِ واقع، یکی است؟! دانشجویی است که معلّم است یا معلّمی است که علم می‌جوید؟! بینِ دو چیز است، یعنی بینِ دانشجو و معلّم، یا عینِ دو چیز، یعنی هم معلّم است و هم دانشجو؟! من خیال می‌کنم که دانشجو معلّم، باید عینِ دو چیز باشد و نه بینِ دو چیز. یعنی باید هم کاملا دانشجو باشد و هم کاملا معلّم، و نه آن‌طور که سنایی در مصرع اوّل می‌گوید: «به مارماهی مانی، نه این تمام، نه آن!» و نه آن‌طور که سنایی در مصرعِ دوّم می‌گوید: «منافقی! چه کنی؟! مار باش یا ماهی!» امّا این‌همه بودن، کم نیست! ژرار ژنت، نشانه‌شناسِ فرانسوی، معتقد است که «نقد ادبی، سخنی‌ست که درباره سخن ارائه می‌شود». چرا؟! چون منتقد ادبی از همان موادی استفاده می‌کند که اثر ادبی با آنها ساخته شده است: واژه‌ها. با این مقدمه، بی‌راه نیست اگر درباره دوره‌های تربیت‌معلّم بگوییم «آموزشی است که در مورد آموزش داده می‌شود» یا «تعلیمی، درباره تعلیم است». چرا؟! چون برای تربیت معلّم باید از همان ابزاری استفاده کنیم، که معلّم باید از آن استفاده کند: تعلیم. پس همه‌چیز در این‌جا فرق دارد. یعنی هم دانشگاهی که مجری دوره‌های تربیت معلّم است باید تمهیدات ویژه‌ای بیندیشد و هم «دانشجومعلّم» باید مسیری متفاوت را طی کند. مسیری که دشوار است و بسیاری برای پایانش، آیه یاس می‌خوانند. دانشگاه علوم قضایی، به دانشجویانی که تعداد مشخصی، واحد را می‌گذرانند، مدرک کارشناسی ارشد می‌دهد. اما دانشجومعلمان دانشگاه شهید رجایی با وجود گذراندن حدود ۱۷۰ واحد، مدرک کارشناسی می‌گیرند، و این بی‌مهری وزارت علوم است. این باعث می‌شود تا دانشجومعلم، برای کنکور کارشناسی ارشد و گذراندن دوره ارشد، اغلب با دشواری روبه‌رو باشد و اگر بخواهد در یکی از دانشگاه‌های تراز اول، ارشدش را بخواند، مشکل انتقالی برون‌استانی و رفت‌وآمدهای مکرر هم پیش می‌آید. چه بسا بسیاری از نیروهای شهرستان، که ارشدشان را در تهران می‌خوانند، مجبورند در هفته کیلومترها راه و ساعت‌ها زمان را در رفت‌وآمد به تهران، از دست بدهند چه این نه فقط از خودشان می‌کاهد، بل‌که اگر نیک بنگریم، از کیفیت کارشان در کلاس هم خواهد کاست. امّا چیزها، همیشه راهی دارند تا تکامل که باید طی شود؛ دانشجومعلمی هم باید این راه را طی کند و از این فاصله بگذرد. در تعهد دانشجومعلمان به دولت و وزارت آموزش و پرورش، امکان هرگونه تغییر رشته از دانشجومعلم سلب می‌شود و این برخلاف روند معمول آموزش عالی در ایران، دشواری‌هایی را برای دانشجومعلمان، به‌وجود می‌آورد که در نهایت نظام تعلیم و تربیت، بیش از دانشجومعلمان، از این دشواری‌ها آسیب می‌بیند.
آیا، قانون را ما نباید طوری بنویسیم که کار و زندگی تسهیل شود و اگر قانونی نوشته‌ایم یا نوشته‌اند که به جای تسهیلِ امور، تحمیلِ دشواری می‌کند، آیا نباید صادقانه برای اصلاح آن تدبیری بجوییم تا دچار کمّی‌گرایی و شعارگونگی نشویم. چه بسیار دانشجومعلمانی که در این سال‌ها، در ۱۸ سالگی، رشته‌ای را انتخاب کرده‌اند و در ۲۰ سالگی دریافته‌اند که اولویت اصلی‌شان، رشته دیگری ا‌ست امّا چون اجازه تغییر نداشته‌اند، و نخواسته‌اند معلّمی را هم از دست بدهند، سال‌ها بعد سر کلاسی رفته‌اند و چیزی را درس داده‌اند که اولویت اولشان نبوده؛ و اگر صادق باشیم، این بدترین چیز برای نظام تعلیم و تربیت است. و این بدترین چیز برای مسیرِ دانشجومعلمی است. مسیری که در عین دشواری، مزیتِ کار با دانش‌آموزان و بودن در فضای زنده آموزشی را هم در خود دارد. امّا اگر بخواهیم دانشجومعلّم، که هم تعداد واحدهای بیشتری را نسبت به دانشجویان عادی می‌گذراند، و هم باید دو مهارت را به نحو احسن بیاموزد، در وقتِ فارغ‌التحصیلی هم عینِ دو چیز باشد، یعنی هم معلّم شده باشد و هم مهارتی تخصصی را برای تدریس آموخته باشد، باید برای او هویتی ویژه تعریف کنیم. باید یک صنف، یک خرده‌فرهنگِ معلّمی و دانشجومعلّمی بسازیم. کاستی‌های اقتصادی، شاید جبران‌پذیر باشد، امّا کاستی‌های فرهنگی و هویتی، بعید است که جبران شود. اگر معلّمی، شغلِ انبیاست، دانشجومعلّم باید سهمی از این پیغمبری را با خود داشته باشد و آن را حس کند. مادامی‌که تبلیغات فرهنگی ما، دانشجوی پزشکی و مهندسی را مدام تکریم کند، امّا از دانشجومعلّم غافل باشد، بعید است که طیف عظیمی از نخبگان جامعه، شغلِ معلّمی را انتخاب کنند.



کار معلم بیدارگری است​​​​​​​
فردوس حاجیان/ کارشناس آموزش یونسکو


جان و خرد 2 رکن مهم نزد ایرانیان است و فردوسی شاعر و حکیم بلند‌آوازه ایرانی به خوبی آن را در بیت به‌نام خداوند جان و خرد... کزین برتر اندیشه برنگذرد بیان کرده است. ما در مقوله آموزش باید به همین 2 رکن جان و خرد توجه کنیم. در واقع توجه به اصل نیاز فیزیولوژیکی و نیاز به‌خود شکوفایی باید سرفصل آموزش قرار گیرد. آموزش در جهان معاصر امری بسیار مهم است. وقتی از آموزش حرف می‌زنیم منظورمان این است که هر کودکی سزاوار فرصت است و ما موظف هستیم که به همه کودکان بدون اینکه آنها را از هم سوا کنیم آموزش دهیم. کودکان کار، کودکان آسیب‌دیده، کودکانی که در مناطق حاشیه‌ای و بیغوله‌ها زندگی می‌کنند همگی سزاوار آموزش هستند و نباید از امر تحصیل دور بمانند. من به این اصل باور دارم که معلمان، رهبران تغییر در جهان هستند و این را شعار اصلی خودم قرار دادم. به‌نظر من معلمی باید از شکل سنتی خود خارج شود. معلمان نباید محور یا راهنما باشند بلکه باید تبدیل به رهبری راهنما شوند که فقط تذکر‌دهنده هستند. کار معلم بیدارگری و تذکر دادن است. معلمان باید به یاد همه بیاورند که آنها بلد هستند و الان باید به یاد بیاورند و تمرین کنند تا آنچه را که بلد بودند با به یاد آوردن، تبدیل به مهارت‌های زندگی کنند. این باید مهم‌ترین شعار ما باشد. ما معتقدیم که شغل معلمی چیزی شبیه شغل پیامبران است چون معلمان هم مانند پیامبران بیدارکننده و مصلح هستند در واقع معلمان آشتی‌دهنده هستند و بین همه ارکان یک جامعه روابط و زنجیره ایجاد می‌کنند. این آشتی و ایجاد زنجیره مستقیما بر همان ارکان جان و خرد دلالت دارد. ما باید در جهان سیاست‌زده و آلوده امروز تلاش کنیم تا زمینه آموزش، تربیت و فراگیری علم را ایجاد کنیم. دکتر نعمت‌الله فاضلی در این‌باره می‌گوید: در جامعه پژوهش‌محور و پژوهش‌بنیاد به‌وجود آوردن شرایط مسئله‌مندی روی شانه معلمان است و این امر از همه مسئله‌های جامعه مهم‌تر است. اگر نظام سیاسی و اجتماعی به معلم‌ها نپردازد ما در ایجاد شرایط مسئله‌مندی در حوزه علم، دانش، مهارت، بینش و تربیت موفق نخواهیم شد. هم‌اکنون کشورهای فراتوسعه یافته زمان زیادی برای آموزش و پرورش خود می‌گذارند و بسیاری از بودجه و سرانه ناخالص ملی را به آن اختصاص می‌دهند. کشورهایی مانند فنلاند، نروژ و کشورهای متصل به اسکاندیناوی مهدها و مدارس بسیار موفقی دارند که در آن دانش‌آموز محور است و همه امکانات برای او تجمیع شده است. اگر جامعه می‌خواهد به سمت قله‌های پیشرفت حرکت کند مسئولان سیاسی و اجتماعی موظف هستند که برای پیشرفت دانش‌آموز به مسائل معلمان بیشتر رسیدگی کنند و جایگاه آنها را درنظر بگیرند. امروزه معلم‌های ما به‌ویژه در مقطع ابتدایی به‌شدت نیاز به حمایت دولتمردان و مجلسیان دارند. تصویب لوایح یک‌فوریتی و دوفوریتی برای امرار معاش معلمان می‌تواند این تذکردهندگان و آشتی‌دهندگان جامعه را به جایگاهی برساند که برای معاش مشکلی نداشته باشند و بتوانند در یک دوره 5سال یا 10ساله در جامعه تغییر ایجاد کنند. به‌عقیده من مهم‌ترین دوره آموزشی دوره دبستان است. من از پالند سوادکوه تا پاریس فرانسه که جایزه یونسکو را برنده شدم دلم با کودکان سرزمینم بوده و همواره پایبند این شعار بوده‌ام که هر کودکی سزاوار فرصت است.
شاید صلاح نباشد بگویم که من به عنوان یکی از برترین معلمان جهان در سال2017 شناخته شدم و در بین 30هزار معلم جهان جزو 50سفیر آموزش قرار گرفتم. شاید صلاح نباشد بگویم نویسنده کتاب فارسی اول و ششم دبستان هستم و مدال خوارزمی و بالاترین نشان یونسکو را دارم اما اینجا می‌خواهم بگویم که فردوس حاجیان معلمی در حاشیه است و درد دارد و رنج می‌برد. بی‌شک جامعه‌ای که معلم خود را به حاشیه می‌راند و امکان حضور او را در شبکه‌های ملی برای آموزش فراهم نمی‌کند به سایر معلمان خود هم رسیدگی نخواهد کرد. در دل سیل‌های اخیر و نابسامانی‌هایی که صدها هزار کودک را گرفتار کرد حداقل انتظار ما این بود که صداو سیما بستری برای آموزش فراهم کند تا مانند دوران جنگ که من و دوستانم از طریق شبکه‌های تلویزیونی به بچه‌ها آموزش می‌دادیم بچه‌ها آموزش ببینند و از درس و مدرسه عقب نمانند اما این کار صورت نگرفت. من مطمئنم سواد که عبارت است از دانش، نگرش، مهارت و توانایی از طریق مدرسه مجازی منتقل خواهد شد و ما برای میلیون‌ها کودک ایران و حتی ایرانیان خارج از کشور به سهم خودمان مؤثر واقع می‌شویم. ما در هفته معلم هم قرار است به کمک چند جوان شایسته ایرانی چندین کانکس آموزشی را روانه شهرهای آق قلا، گمیشان و شهرهای استان خوزستان و لرستان کنیم تا معلمان در قالب قصه‌گویی فضای شاد آموزشی را برای کودکان فراهم کنند. در واقع این هدیه هفته معلم به کودکان سرزمین من است.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید