لیلا شریف
اولین مواجهه ما ایرانیها با رادیو به سالهای دور بازمیگردد؛ سالهایی که هر چند ایران فرستنده رادیویی نداشت اما گیرندهها برای دریافت رادیوهای خارجی آماده به خدمت بودند. اولین گیرندههای رادیویی در سال1304 پایشان به خانه ایرانیهای متمول و مقامات باز شد. دریافت گیرندههای رادیو چندان راحت نبود چرا که 3سال بعد از ورود اولین گیرندهها، دولت تصمیم به محدودسازی و افزایش نظارت در این حوزه گرفت. نظارت دولت چنان ادامه یافت که افراد خواهان رادیو باید درخواست خود را در قالب نامهای به وزارت داخله (وزارت کشور) ارسال میکردند و درصورت صلاحدید این وزارتخانه جواز نصب صادر میشد. با اوج گرفتن نفوذ رادیو در کشورهای مختلف، دولت از اعمال فشار برای محدودسازی استفاده از رادیو عقبنشینی کرد و با مصوبهای در سال1313، تصمیم گرفت تا با وضع مقرراتی، ورود دستگاه گیرنده رادیو را مجاز اعلام کند. همین مصوبه کافی بود تا بازار جدیدی در ایران قد بکشد؛ بازاری به نام رادیو. در آن زمان در مورد رادیو تمام آداب یک کالای لوکس مراعات میشد. جعبههای چوبی در قد و قواره تلویزیونهای بیستونه اینچی که گاهی با کندهکاریهای خاص بر زیباییشان افزوده شده بود، همچون مهمانی از فرنگ آمده در بهترین نقطه خانههای ایرانی جای گرفتند. با گذشت زمان، موضوع رادیو چنان داغ شد که دولت چارهای جز تندادن به آن نداشت. در سال1318 هیأت وزیران تصمیم به ایجاد تشکیلاتی به نام «پرورش افکار» گرفت و در میان 6کمیسیون این تشکیلات، یک کمیسیون هم به نام کمیسیون رادیو و تلویزیون ثبت کرد تا این کمیسیون پیش از راهاندازی رادیو در تهران، تدابیر لازم را برای تهیه محتوای ششماهه برنامههای رادیویی بیندیشد. با نزدیکشدن به روز موعود افتتاح رادیو در ایران، این واقعیت نمایان شد که کمیسیون رادیو چندان کارایی ندارد و برای جبران این نقص یک راهحل ساده انتخاب شد؛ خرید صفحات گرامافون. 3هزار صفحه گرامافون از خارج کشور و 2هزار صفحه از داخل کشور تهیه شد. هرچه تاریخ به روز 4 اردیبهشت سال1319 نزدیکتر میشد، تبلیغات و مطالب روزنامهها حجم بیشتری از محتوایشان را به این مهمان جدید اختصاص میدادند تا جایی که روزنامه اطلاعات در روزهای منتهی به اردیبهشت1319 این آگهی را چاپ کرده بود: «مشتریان محترم که قبل از ورود رادیو لورنس 1940 اقدام به خرید نمونده و پیشبها دادهاند، محترما آگهی میدهد که رادیو وارد گمرک و تا چند روز دیگر تحویل داده خواهد شد». سرانجام روز موعود فرا رسید و حتی باران چهارم اردیبهشت آن سال هم نتوانست از شدت هیجان مردم برای دیدن افتتاح رادیو و شنیدن نخستین برنامه رادیو ایران بکاهد. آنطور که در کتاب حوادث یک ربع قرن اطلاعات آمده است: «یک دستگاه بلندگو در گوشه عمارت پست و تلگراف نصب شده بود و با ریزش باران و توفانی بودن هوا، مردم تا پایان برنامه در میدان سپه اجتماع نموده و به خبر گشایش مشغول بودند». چندماه پس از تأسیس رادیو در ایران، انگلیسیها هم همچون روسها دست بهکار شدند و در هشتم دیماه همان سال، رادیو لندن کار خود را آغاز کرد و پس از هشتم دیماه 1319، دیگر شنیدن این جمله که «سلام، اینجا لندن است» به بخشی از زندگی علاقهمندان به رادیو تبدیل شده بود. در کنار این اتفاقات مردم کوچه و بازار هم تلاش کردند تا از منافع افتتاح رادیو ایران عقب نمانند. قهوهخانهها، کبابیها و کلهپزیها از کسبههایی بودند که براساس هوش اقتصادیشان دست به خرید رادیو زدند تا از این طریق مشتریان بیشتری جذب کنند.
* برای نوشتن این یادداشت از کتاب «ایران در چهار کهکشان ارتباطی؛ مهدی محسنیانراد» استفاده شده است.
رادیو چطور از ایران سر درآورد؟
آن مهمان از فرنگ آمده
در همینه زمینه :