ایران و رخدادهای طبیعی
میرجلالالدین کزازی/ نویسنده و استاد دانشگاه
رخدادهای آسیبرسان و زیانزن و گاه مرگبار طبیعی در ایران هم مانند بسیاری کشورهای جهان گهگاه روی میداده است و همچنان میتوان گفت که در آینده نیز رخ خواهد داد. پارهای از این رخدادها آنچنان هراسانگیز، سهمگین و سترگ بودهاند از سویی، و از سوی دیگر آنچنان پرشمار که راه به جهان رازناک اسطوره بردهاند و جایی بنیادین در افسانههای کهن ایرانی یافتهاند. من اگر بخواهم نمونهای آشنا در این زمینه بیاورم، میتوانم از اژدها سخن بگویم.
برپایه دیدگاهی، اژدها که در شاهنامه هم بازتابی گسترده یافته، ریشه در آتشفشان داشته است. آتشفشان در اژدها که جانداری نمادین و افسانهگونه است، نمادینه شده و از همین روست که اژدها که ماری است بسیار بزرگ و نیرومند، ویژگیهایی دارد که آنرا میتوان در آتشفشان نیز یافت. یکی دم گرم و سوزنده و نابودگر اژدهاست که هرچه را مییابد، میسوزد و به خاکستر دیگرگون میسازد.
از سوی دیگر اژدها را در افسانهها، هفتسر مییابیم. این سرهای هفتگانه که از آنها آن باد توفنده سوزان بهدر میآید، میتواند برآمده از رودهای گدازه باشد که از کانون آتشفشان برمیجوشند و برمیآیند و از ستیغ کوه روان میشوند.
از سویی دیگر یکی از این رخدادهای زیانبار و مرگآفرین که بهویژه ایران از آن در رنج بوده و هنوز نیز هست، خشکسالی است. در روزگاران تاریخی، ایران همواره سرزمینی خشک و کمباران بوده است. بخشهایی گسترده از آنرا شور بوم و کویر میساخته است.
خشکسالی آنچنان ایران را آسیب و آزار میرسانده که در باژ و دعای شهریار بزرگ هخامنشی؛ داریوش، در سنگنبشتهای از او بازتاب یافته است. در آن باژ داریوش از اهورامزدا درمیخواهد که ایران را از خشکسالی برهاند و بهدور بدارد.
خشکسالی نیز نمودی آشکار در افسانههای ایرانی یافته است. یکی از آنها خشکسالی بزرگ و دیرباز بوده است که 7سال بهدرازا میکشد. زمانی که تورانیان به ایران تاختهاند و آنرا فروگرفتهاند، 7سال خشکسالی و تنگیابی و کمتوشهگی، افزون بر آسیبها و زیانهای جنگ ایرانیان را بهستوه میآورد. این پدیده بر پایه بازگفتی در زمان زوطهماسب و برپایه بازگفتی منوچهر شاه ایران را در دشواری درمیافکند. با اینهمه گهگاه رخدادی دیگر همچنان پرآسیب در ایران پدیدار میشده است: سیل. در تاریخ گاه از سیلهای بزرگ سخن رفته است.
نمونه را نویسنده چربدست، شکرین خامه، ابوالفضل بیهقی در تاریخ خویش که یکی از شاهکارهای شگرف و بیمانند در نثر پارسی است، از سیلی یاد کرده است که در پی بارانی که او آنرا بارانی خرد خوانده که در آغاز زمین را ترگونه میکرده، روان شده است. در خشکرودی که گذرگاه سیل بوده است و مردمانی خاماندیش و تنآسا آنرا زمینی هموار مییابند و با رمههای خود در آن میآرمند. آن بارانک خرد، نیرو میگیرد و در سیلگیر روان میشود. مردمان و رمهها و خرگاهها و هرچه را در راه بوده درمیرباید و میبرد.
بر سر راه پلی بوده است که دو سوی شهر را بههم میپیوسته است. لاشهها و آبآوردهها دهانههای پل را فرومیبندند، آب فرامیآید و از پل میگذرد و در شهر میافتد و بازار و خانهها را برمیکند. بسیار کس جان میبازند. این سیل آنچنان بوده است که پیران دیرسال میگفتهاند، سیلی همانند او را هرگز ندیدهاند و نیازمودهاند. داستان ایران و رویدادهای ویرانگر و خانمانبرانداز و اندوهبار طبیعی چنین است.