مرگ از نظر کودکان
صالحه عباسیان/ روانپزشک
مرگ، یکی از موضوعاتی است که در زندگی روزمره با آن مواجهیم. توضیح مناسب برای آن نقش مؤثری در سلامت روان و ذهن پر سؤال کودکان خواهد داشت. بارها دیده شده که در مراسم سوگواری کودکان، خیره و سردرگم، منتظر پاسخ هستند، ولی بزرگترها حتی از تماس چشمی با آنها خودداری میکنند. کودکان زیر سن دبستان مثل جادوگرهای حرفهای فکر میکنند.
چیزهای غیرقابل بازگشت در ذهن آنها برگشتپذیر است؛ بنابراین برای موضوعاتی مثل مرگ، راهحل پیشنهاد میدهند؛ من دارویی درست میکنم که بیماری را نابود کند. این جادوگرهای کوچک در عین حال از عالم ماوراء بیخبرند و تفکر انتزاعی آنها هنوز به خوبی شکل نگرفته است؛ پس بهتر است به آنها نگوییم که فرد از دست رفته در آسمانهاست.
در عوض خیلی ساده به آنها میگوییم که او دیگر نفس نمیکشد و بدنش از کار افتاده است؛ بنابراین باید او را خاک کنیم. سوپرمنهای کوچک ما چون فکر میکنند قدرت زیادی دارند و میتوانند اتفاقات را رقم بزنند، ممکن است خود را در مورد مرگ فرد از دست رفته مقصر بدانند؛ بنابراین باید این نکته را به آنها یادآوری کنیم که آنها علت مرگ متوفی نیستند و تقصیری ندارند. کودکان دنیای اطراف خود را از طریق بازی درک میکنند.
شاید زمانی که انتظار داریم بنشینند و برای فرد از دست رفته گریه کنند، آنها لابهلای عروسکها و ماشینهای اسباببازی در حال مرور سوگ خود و نحوه کنار آمدن با آن هستند. کودکان منحصربهفردند. زمانی که فریاد میزنند، بهانه میگیرند و عصبانی میشوند، به سبک خود در حال سوگواری هستند و چه دلنشین است اگر به جای دعوت آنها به سکوت در این مواقع، همراهشان باشیم. در نهایت، ماجراجویان کوچک هستی شاید از ما بخواهند چهره فرد متوفی را ببینند. حتی ایرادی ندارد اگر در محیطی آرام و به دور از همهمه سوگواران، آنها فرد متوفی را برای آخرینبار ببینند و با او خداحافظی کنند.