فردید در مرگ و زندگی
اصغر ضرابی/ منتقد و روزنامهنگار پیشکسوت
مقولههایی را میتوان در ردیف مصادیق نادر و کمیاب قرار داد؛ افراد، هنرمندان، هنروران و متفکرانی که پس از مرگ خود زندگی را آغاز میکنند، مانند آرتور کستلر، هرمان هسه و از خودمان راغب اصفهانی، ابوالقاسم قشیری، حسن بصری و ... .
یکی از مصادیق بارز این مقوله سیداحمد فردید، متفکر و فیلسوف بزرگ معاصر ایران است. در سال 1298 در یزد فرزند مذکری به دنیا آمد که نامش سید احمد مهینی یزدی شد. در سال 1305 به تهران آمد و پس از کسب مدرک لیسانس فلسفه و علومتربیتی نام خانوادگی خود را از مهینی یزدی به فردید تغییر داد. به نظر من او برای همترازی با فروید در آن سن نام خود را به فردید با تحریف یک حرف تغییر داد. البته باید بگویم که مصدر مرخم «دید» با فر ایزدی، مقلوبی ساخته است به نام فردید. بعدها که من شاگرد او شدم تقلید فروید را به خود او گفتم. حدود 30سال نزد او مارتین هایدگر و آثار فلاسفه غربی را خواندم. برای فراگیری فلسفه مارتین هایدگر با همه دشواریهایش و با باور به اینکه او پس از افلاطون و کانت جزو بزرگترین متفکران دنیاست باید طعنهها، تندخوییها و جورها را تحمل میکردم که کردم. فردید در عمر هفتاد و اندی ساله خود به جز چند مقاله چیزی ننوشت. با این حال وقتی او را فیلسوف شفاهی خواندند، ما شاگردان فردید پوزخند زدیم، چرا که بخش عظیمی از نهضت روشنفکری تحت تأثیر مستقیم و غیرمستقیم فروید بود. از سیدحسین نصر تا داریوش شایگان و داریوش آشوری و ... . پس از فردید ترجمه آثار مارتین هایدگر بدون واهمه از نقدها و مواخذههای احتمالی فردید فزونی گرفت. به اهتمام بنیاد حکمی و فلسفی دکتر فردید درسگفتارهایی از او چاپ شد. هم انتشار این درسگفتارها و هم ترجمه آثار هایدگر جامعه فکری را بیشتر با نام فردید درگیر کرد. با این حال چهره فردید هنوز ناشناخته مانده است. شاید به دلیل اینکه او استاد تاراندن اطرافیانش بود. با این حال تندخوییهای آن موقع و خاطرات آن در دوره ما به هیچ وجه نباید در داوری آثار فردید دخالت داده شود.
نکته آخری که میخواهم به آن اشاره کنم نحوه برخورد او با متون فلسفی بود. یکی از شاگردان فردید صحبتهای او را انشا میکرد و به نام خودش تحویل روزنامهها میداد. فردید یک بار او را خواست. به خاطر این سرقت علمی و ادبی از او تشکر و به سبب وارونهنگاری بعضی از مطالب او را مؤاخذه کرد.