• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 23 اسفند 1397
کد مطلب : 50842
+
-

معرفی چهره‌های اجتماعی که امسال با کارهایشان هوای مردم را داشتند

انجمن دغدغه‌دارها


الهه بصیر
در روزهای پایانی سالی به‌سر می‌بریم که برای همه، سال سخت و پر فراز و نشیبی بوده است. قطعا امسال هم مثل سال‌های دیگر خاطرات و تجربه‌های خوبی برایمان به یادگار گذاشته است اما مشکلات اقتصادی، عدم‌ثبات قیمت‌ها در بازار، نوسان قیمت ارز و استرس‌های ناشی از آن و مهم‌تر از همه اینکه این مشکلات از جایی نشأت می‌گرفت که به گمانه‌زنی‌هایی درباره جنگ و نابسامانی‌های احتمالی اوضاع داخلی دامن می‌زد حال عمومی مردم را بد کرد. در چنین شرایطی افرادی کمر همت بستند و برای حال خوب مردم تلاش کردند. اینها آدم‌های پولدار با پشتوانه اقتصادی قوی نبودند؛صرفا انسان‌هایی معمولی بودند که نتوانستند دست روی دست بگذارند و ناراحتی و درد مردم را تماشا کنند. در نهایت از سوی مردم به‌عنوان چهره‌های اجتماعی تأثیرگذار سال 97شناخته شدند. در این شماره برخی از چهره‌های اجتماعی نام‌آشنا را معرفی می‌کنیم و مختصری درباره عملکردشان می‌خوانیم.



اسماعیل آذری‌نژاد



برای بچه‌ها قصه می‌گوید
مسافر روستاها و محله‌های دورافتاده است. راهی جاهایی می‌شود که سواد اهالی‌اش به بیش از خواندن و نوشتن قد نمی‌دهد؛ جاهایی که بچه‌ها از سن کم مجبورند ترک‌تحصیل کنند تا کمک خرج خانواده باشند. سفیر یار مهربان است. از کودکان 5ساله تا نوجوانان 15ساله را دور خود جمع می‌کند و در روزهایی که مشکلات اقتصادی راه نفسی برای کتاب خواندن باقی نگذاشته است، برایشان کتاب می‌خواند و قصه می‌گوید و سعی می‌کند برای چند دقیقه هم که شده بچه‌ها را از دنیای بزرگ‌ترها جدا و راهی دنیایی کند که به آن تعلق دارند. اسماعیل آذری‌نژاد، همان روحانی 40ساله‌ای است که این روزها تصویرش را در شبکه‌های اجتماعی زیاد می‌بینیم؛ همان روحانی‌ای که بچه‌های خانواده‌های بی‌بضاعت ساکن در مناطق محروم را به شنیدن قصه و شعرهای کودکانه دعوت می‌کند. با او به‌عنوان یکی از چهره‌های اجتماعی تأثیرگذار سال 97گفت‌وگو کرده‌ایم.


مهم‌ترین مشکل ما این است که مردم از لحاظ اقتصادی تحت فشار هستند و این وضعیت هر روز بحرانی‌تر می‌شود. وقتی در مناطق محروم قصه می‌خوانیم  با دلخوری می‌گویند قصه می‌خواهیم چه کار؟

  مهم‌ترین کاری که امسال برای بچه‌های روستایی انجام دادید چه بود؟
شبکه‌ای از معلم‌ها و طلبه‌ها ایجاد کرده بودیم که به روستاها سفر کنند و برای بچه‌ها کتاب بخوانند، امسال این شبکه منسجم‌تر شد. مدارس و معلم‌های روستاها امسال بیشتر با ما همکاری کردند. کتاب‌ها را تهیه می‌کنیم و به اعضای این شبکه تحویل می‌دهیم. آنها راهی روستا‌ها و محله‌های دورافتاده می‌شوند و برای بچه‌ها قصه می‌خوانند.

  مهم‌ترین مشکل یا مانعی که بر سر راهتان قرار دارد چیست؟
در طول روز تماس‌های تلفنی زیادی دارم یا از طریق فضای مجازی که مردم می‌پرسند چطور می‌توانند این کار را برای روستای خودشان انجام بدهند؟ این یعنی مسیر درست را در پیش گرفته‌ام. به حاشیه‌های فضای مجازی توجه نمی‌کنم. البته نقدهایی هست که ناراحتم نمی‌کند بلکه کمک می‌کند اشتباهاتم را ببینم و جبران کنم. مهم‌ترین مشکل ما این است که مردم از لحاظ اقتصادی تحت فشار هستند و این وضعیت هر روز بحرانی‌تر می‌شود. وقتی در مناطق محروم قصه می‌خوانیم، با دلخوری می‌گویند قصه می‌خواهیم چه کار؟ وقتی بچه‌های ما کفش و لباس ندارند، وقتی غذا و آب نداریم، قصه و کتاب به چه دردمان می‌خورد؟ 2 هفته پیش در یکی از روستاهای کهگیلویه و بویراحمد شروع به قصه‌خوانی کردم. مادری آمد و گفت که وقتی بچه‌اش در سرما مانده است و به‌خود می‌لرزد، قصه نمی‌خواهد. خواست که به جای قصه به او لباس و چیزهای دیگر بدهیم. اینجا نقدی بر عملکرد خیریه‌ها و شکل فعالیت‌های شعاری و توهین‌آمیزشان دارم. خیریه‌ها به‌گونه‌ای برخورد کرده‌اند که بعضی از افراد بی‌بضاعت از هر فردی که وارد محله‌شان می‌شود انتظار کمک دارند. درحالی‌که من اگر قرار باشد کمکی به فردی بکنم آن را در قالب جایزه به او اهدا می‌کنم.

  برای سال آینده چه برنامه‌ای دارید؟
آموزش معلم‌های روستایی یکی از برنامه‌هایی است که به‌زودی به صورت جدی دنبال می‌کنم. معلم‌های روستایی باید به‌روز بشوند. دیگر اینکه حتما برای دخترانی که به اجبار ترک تحصیل کرده‌اند کاری انجام می‌دهم. حتی اگر آموزش و پرورش در این راه یاری‌ام نکند و تنها باشم! برنامه بعدی راه‌اندازی کتابخانه سیار برای روستاهاست. منظورم ماشین‌هایی است که به روستاها بروند و برای بچه‌ها کتاب ببرند و کتاب بخوانند.

  چه آرزویی دارید؟
اوایل مهر امسال در یکی از روستاهای کهگیلویه و بویراحمد، مدرسه‌ای را دیدیم که حیاطش خاکی بود. خانواده‌ها نمی‌گذاشتند بچه‌هایشان به مدرسه بروند یا اگر می‌رفتند اجازه نداشتند در حیاط مدرسه بازی کنند چون می‌گفتند آب نداریم و اگر همین لباسی که دارند را کثیف کنند نمی‌توانیم آن را بشوییم. دست به‌کار شدیم. دور مدرسه دیوار کشیدیم و حیاط را تعمیر کردیم. خوشحالی بچه‌ها دیدنی بود. من برای بچه‌های روستایی عدالت آموزشی آرزو دارم؛ همه بچه‌ها، مدارسی داشته باشند با امکانات کافی. ان‌شاءالله در سالی که پیش‌رو داریم دزدی‌ها کمتر بشود تا بتوانیم بیشتر به بچه‌ها رسیدگی کنیم.


نرگس کلباسی



   کرمانشاه را رها نکرد
سال گذشته زلزله سنگینی کرمانشاه را لرزاند. روستاهایی که مقاومت چندانی نداشتند آسیب زیادی دیدند. خانه‌های زیادی ویران و خانواده‌های داغدار زیادی بی‌خانمان شدند. خبر آن تکان‌دهنده بود که در کمتر از چند دقیقه نه‌تنها در تمام شهرهای ایران بلکه در کشورهای دیگر هم پیچید. همه نگران بودند؛ چه آنها که قوم و خویشی در آن حوالی داشتند و چه آنها که نداشتند و انسانیت‌شان به درد آمده بود. مگر نه آنکه هزاران سال است می‌گوییم بنی آدم اعضای یک پیکرند... در چشم برهم زدنی سیل کمک‌های نقدی و غیرنقدی روانه کرمانشاه شد ولی این موضوع هم مثل هر سوژه دیگری، فارغ از تبعات و شدت ویرانی‌ای که داشت فراموش شد. همه کم و بیش به زندگی عادی‌شان برگشتند و از یاد بردند که هنوز روزها و شب‌های زیادی است که مردمی در سرما، بدون سرپناه مانده‌اند. در این میان یک نفر هرگز کرمانشاه را فراموش نکرد و اجازه نداد دیگران هم فراموش کنند که نبض حیات این شهر ضعیف می‌زند و نیاز به کمک دارد. حتما متوجه شدید که از نرگس کلباسی حرف می‌زنیم؛ دختری که مانده است تا کرمانشاه را از نو بسازد.


از همان ابتدا  درست چند دقیقه پس از وقوع زلزله، نرگس برای جلب کمک‌های مردمی و برقراری ارتباط با مردم خیر و همچنین اطلاع‌رسانی به آنها پویش یاران عشق را راه‌اندازی کرد

«پویش یاران عشق» عنوان تیمی است که به سرپرستی نرگس کلباسی بیش از یک سال است که در جهت ساخت خانه‌های ویران‌شده در کرمانشاه با اتکا به اعتماد و کمک‌های مردمی تلاش می‌کنند. کار احداث واحدهای مسکونی به‌طور همزمان در 6روستا آغاز شد. ابتدا به اهالی روستاهای امام عباس اولیا، شمشیردار رشید، تپه کبود سفلی و دماغ‌سفید برای استقرار موقت، کانکس دادند تا زمانی که واحدهای مسکونی آماده شود. کمی بعد باتوجه به کمک‌های مردمی روستاهای تپه کبودعلیا و امام عباس سفلی هم به لیست روستاهای نیازمند ساخت واحد مسکونی اضافه شد. سرانجام  113واحد مسکونی در دستور ساخت قرار گرفت. خانه‌ها یکی پس از دیگری ساخته و به مالکان تحویل داده شدند. در نهایت چند روز گذشته کار ساخت واحدهای مسکونی به پایان رسید و کلباسی به وعده‌ای که داده بود عمل کرد. از همان ابتدا، درست چند دقیقه پس از وقوع زلزله، نرگس برای جلب کمک‌های مردمی و برقراری ارتباط با مردم خیر و همچنین اطلاع‌رسانی به آنها پویش یاران عشق را راه‌اندازی کرد؛‌ پویشی که سعی داشت مشکلات بلندمدت مردم کرمانشاه را برطرف کند. نرگس در صفحه شخصی اینستاگرامش پویش را شروع کرد. به دیدن آسیب‌دیدگان رفت و برنامه‌ای را که در ذهن داشت مطرح کرد. کمک‌های مردمی شروع شده بود. او هر روز گزارش دقیقی از مبلغ دریافت شده، جمع هزینه‌ها و باقی‌مانده مبالغ دریافتی در سایت‌ها و صفحه شخصی‌اش منتشر می‌کرد. با این کار هم اعتماد مردم را جلب کرد و هم در زمینه اقداماتی که انجام می‌شد شفاف‌سازی کرد. خودش هم در کرمانشاه ماند و مانند مردم زلزله‌زده در کانکس زندگی کرد. نرگس یکی از قهرمان‌های اجتماعی امسال است که با تمام توان برای حال خوب
مردم کرمانشاه جنگید.

مهدی ایروانی



 
مسئولیت اجتماعی‌مان را یادآوری کرد
بارها و بارها فیلم‌هایی دیده‌ایم که بچه‌های مبتلا به سرطان در محوریت موضوع داستان قرار داشته‌اند. فیلم‌هایی که مشکلات این بچه‌ها را مطرح می‌کنند، دردهایی که می‌کشند و مهربانی‌هایی که در حقشان انجام می‌شود را به تصویر می‌کشند و... همه این فیلم‌ها پیامی دارند. اما با دیدنشان غمی به دل می‌نشیند که نه‌تنها از دردی که این بچه‌ها می‌کشند کم نمی‌کند بلکه حالشان را بدتر و روحیه‌ خانواده‌هایشان را ویران‌تر می‌کند. امسال اما در یک تیزر تلویزیونی شاهد نمای کوتاهی از یک رویداد ساده در مواجهه با کودکان مبتلا به سرطان بودیم؛ تیزری که حال همه را خوب کرد و در کمتر از چند روز تمام واکنش‌های فضای مجازی را به‌خود اختصاص داد. مسئولیت ساخت این تیزر را مهدی ایروانی، تدوینگر و فیلمسازی که متولد 1364است، به عهده داشته که مختصری درباره‌اش می‌خوانیم.


حقیقت این است که حال مردم ما خوب نیست. حالا نه فقط به خاطریک بیماری؛ هر کسی در هر شغل و حرفه و جایگاهی که هست، حال چندان خوبی ندارد. ما خواستیم در این تیزر بگوییم لازم نیست پولدار یا در رفاه کامل باشیم و کار خاصی کنیم تا حالمان خوب باشد و حال دیگران را هم خوب کنیم

ماجرای تیزر از این قرار است که فردی که شغلش پاک‌کردن شیشه ساختمان‌های بلند است، منظورمان همان‌هایی است که به اسپایدرمن معروفند، مثل هر روز عادی دیگری مشغول تمیز کردن شیشه‌های یک ساختمان است. رضایت چندانی از کارش ندارد و این نارضایتی را می‌توان خیلی خوب در چهره‌اش دید. در حال انجام کارش به شیشه‌ای می‌رسد که پشت آن پسربچه‌ای است که به بیماری سرطان مبتلاست و به‌خاطر بیماری و مراحل درمانی که در آن قرار دارد موهایش ریخته است. این مرد توجهی به پسربچه نمی‌کند و به کارش ادامه می‌دهد. درحالی‌که به کارش ادامه می‌دهد، توجه او به کف‌هایی جلب می‌شود که هنوز از روی شیشه پاک نکرده است؛ کف‌های باقیمانده روی شیشه شبیه موهای این بچه شده است. از تصویری که می‌بیند عکس می‌گیرد و به پسر بچه نشان می‌دهد. بچه خیلی خوشحال می‌شود و می‌رود. چند لحظه بیشتر طول نمی‌کشد که بچه با تعدادی از دوستانش برمی‌گردد. این مرد شروع می‌کند برای همه آنها مو می‌گذارد و از آنها عکس می‌گیرد. به اینجای داستان که می‌رسیم، رضایت هم در چهره مرد و هم در چهره بچه‌ها دیده و حال خوب‌شان حس می‌شود. ایروانی با اشاره به اینکه مهم‌ترین پیام این تیزر، مسئولیت اجتماعی مردم است، می‌گوید: «حقیقت این است که حال مردم ما خوب نیست. حالا نه فقط به خاطر یک بیماری، هر کسی در هر شغل و حرفه و جایگاهی که هست، حال چندان خوبی ندارد. دلایلش اقتصادی یا هرچیزی هست من به آن کاری ندارم. ما خواستیم در این تیزر بگوییم لازم نیست پولدار یا در رفاه کامل باشیم و کار خاصی کنیم تا حالمان خوب باشد و حال دیگران را هم خوب کنیم. خواستیم بگوییم خیلی راحت با کارهای کوچک با توجه‌های کوچک هم می‌شود حال آدم خوب باشد؛ حتی برای یک لحظه. انتقال حال خوب و محبت کردن ممکن است لحظه‌ای باشد اما اثرش در ما می‌ماند».


 

این خبر را به اشتراک بگذارید