برجهای بلند در کوچههای باریک محصول سوءتفاهم یا تخلف؟
فاطمه رجبی:
50 سال پیش، تهرانیها آنقدر از سبز شدن یک ساختمان 17طبقه در چهارراه استانبول شگفتزده شده بودند که بین خودشان میگفتند برای دیدن آخرین طبقه آن کلاه از سرتان میافتد اما حالا آنقدر برج در تهران ساخته شده که دیگر یک ساختمان 17طبقه یا بلندتر به چشم نمیآید تا جایی که این موضوع صدای خیلیها را درآورده است. شاید بهنظرتان برسد که ساختن یک برج غیر از رعایت ویژگیهای فنی و ایمنی چه پیچیدگیهای دیگری میتواند داشته باشد؟ جواب این سؤال به اندازه یک گزارش کامل فضا میخواهد. فقط همینقدر بدانید که برای ساختن یک برج باید مسائل قانونی و فنی مختلفی درنظر گرفته شود که یکی از آنها طرح تفصیلی منطقه است. از قضا یکی از بخشهای طرح تفصیلی به پهنای خیابان یا همان گذری اشاره میکند که برج قرار است در آن ساخته شود؛ مثلا برای ساخت یک ساختمان 6 طبقه باید عرض گذر حداقل 10متر باشد اما در مورد خیلی از برجهایی که در سالهای اخیر ساخته شدهاند شاهد رعایت این نکته نیستیم.
آمارها میگویند تهران هماکنون 978 ساختمان بالای 12طبقه دارد؛ ساختمانهایی که در اصطلاح شهرسازی و قانونی به آنها بلندمرتبه گفته میشود و ساختوساز آنها تابع قوانین خاصی است و متولی نظارت بر ساخت آنها، وزارت راه و شهرسازی است. در واقع شورایعالی شهرسازی و معماری کشور که وظیفه بررسی پیشنهادها در مورد سیاست کلی شهرسازی ایران را برعهده دارد، در این زمینه هم صاحب رأی و نظر است. این وظیفه در بند یک آییننامه تشکیلاتی این شورا آمده که در سال1351 نوشته شده است. البته بعدا تغییراتی در آییننامه شورایعالی شهرسازی و معماری کشور داده شد؛ مثلا در دولت دهم ابطال یک بند ناقابل از مصوبه 8بندی ضوابط مکمل ساختوساز، در طرح تفصیلی جدید تهران و تغییر کاربریهای ساختوساز باعث شد تعداد زیادی برج از خیابانهای تهران سر دربیاورد.
در تمام سالهای گذشته، شهرداری تهران متهم به تراکمفروشی با هدف درآمدزایی شده است؛ اقدامی که بهخودی خود دریافت مجوز برای ساخت برجها در خیابانهای مختلف تهران را تسهیل کرد و ساختمانهای مسکونی و تجاری زیادی را به تهران سنجاق کرد؛ نمونهاش پاساژ پالادیوم که هنوز هم مناقشهها بر سر آن ادامه دارد. عدهای میگویند ساخت آن خلاف قواعد بوده و عدهای دیگر میگویند همهچیز مطابق قانون پیش رفته است. وقتی با زهرا نژادبهرام، عضو کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران حرف میزنیم میبینیم که قانون به همین اندازه مبهم است. او میگوید: «یکسری ضوابط کلی در مورد ساخت برجها وجود دارد و برجسازها هم در خیلی از مواقع با استناد به این ضوابط اعلام میکنند که در ساخت پروژههای آنها تخلفی صورت نگرفته است. اما باید به این نکته توجه کنیم که اگرچه ضوابط طرح تفصیلی و قانون یکسری اجازهها را به افراد میدهد اما همین قانون، بخشی از وظایف خودش را بهعهده مجریان قرار داده است و از آنها خواسته شرایط درخواست بلندمرتبهسازی را بررسی کنند».
کافی است پایتان را به کوچهپسکوچههای قدیمی اما اعیاننشین تهران بگذارید تا در کوچههای تنگ و سربالاییهای تند و بنبستهای نه چندان طویل، ساختمانهایی را ببینید که آسمان را سوراخ کردهاند و قیمتشان هم مثل ارتفاعشان سر به فلک میکشد چون برجهای لوکس بالای شهر محسوب میشوند، درحالیکه فقط رفتوآمد ساکنان آنها میتواند کاری کند که کوچه محل سختی برای سکونت شود. وقتی قرار باشد درباره دلیل ساختهشدن بیضابطه این برجهای گرانقیمت حرف بزنیم باید سراغ قانون برویم و ببینیم اساسا ساخت آنها از چه مسیر قانونیای باید عبور کند.او ادامه میدهد: «بهعنوان مثال اگر مجریان با بررسی درخواست، متوجه شوند که شرایط منطقه آماده ساخت این برجها نیست نباید اجازه عملیاتیشدن آن را بدهند. این بازگذاشتن دست مجریان، یک شمشیر دولبه است؛ از طرفی انعطاف ایجاد میکند و از طرف دیگر باعث میشود که سوءتفاهم شهری و سوءمدیریت شهری ایجاد شود».
نژادبهرام میگوید: «سوءتفاهم شهری آنجا اتفاق میافتد که ساخت یک برج خلاف مصوبات نبوده باشد اما وقتی ساخته شد در عمل ببینیم که مشکلات زیادی بهوجود آورده و از بیرون، ساخت آن غیرقانونی بهنظر برسد و ایجاد نارضایتی و تنش کند. سوءمدیریت شهری هم به این صورت بهوجود میآید که یک مدیر و مجری دستش آنقدر باز است که خودش تصمیم بگیرد و قانون نمیتواند بعدا درباره تصمیمی که گرفته او را سرزنش کند».
او نتیجه ابهام در قانون را توسعه نامتوازن و برهم خوردن ریخت شهری تهران میداند؛ «خیلی خوب است که تهران طرح تفصیلی داشته باشد اما وقتی این طرح بهصورت متناوب بهروز نشود و آنقدر شفاف نباشد که راه هرگونه کجسلیقگی یا منفعتطلبی را ببندد میتواند مشکلات زیادی بهوجود بیاورد».
نکته امیدوارکنندهای که در حرفهای نژادبهرام هست این است که اراده اصلاح امور مربوط به بلندمرتبهسازی در اعضای شورای شهر وجود دارد؛ «واقعا عاقلانه نیست که وضعیت به این شکل ادامه پیدا کند، به همین دلیل هم ما در شورای شهر در حال تلاش و رایزنی با نهادهای مختلف ازجمله کمیسیون ماده5 هستیم که بتوانیم قانون را کاملا شفاف کنیم. با این کار میتوان جلوی سوءتفاهمها و سوءمدیریتها را گرفت و اجازه نداد که تهران بیشتر از این تبدیل به شهر برجها شود».
محمود میرلوحی یکی دیگر از اعضای شورای شهر تهران، چندان با نژادبهرام موافق نیست، او فکر میکند موضوع، فقط ابهام در قانون نیست بلکه سالها، قانون دور زده شده است. او میگوید: «وقتی بسیاری از پروژههای بلندمرتبه را بررسی میکنیم میبینیم که به هیچ وجه با طرح تفصیلی همخوانی ندارد؛ بهعنوان مثال یکی از نکاتی که هنگام ساختن برجها باید به آن توجه کرد و بهطور شفاف هم در طرح تفصیلی به آن اشاره شده، پهنای گذر است. اگر شما به شمالشهر تهران بروید میبینید که این نکته در مورد خیلی از ساختمانها رعایت نشده است. یک کوچه 12متری، یک برج 15طبقه در خودش جا داده است. اجازه ساخت چنین بنایی در طرح تفصیلی کدام منطقه داده شده؟ متأسفانه جوابی برای این سؤال وجود ندارد».
او مشکل را تنها مربوط به شمال تهران نمیداند بلکه مناطق تازهساز شهر مثل منطقه 22 را هم درگیر چالش بلندمرتبهسازی میداند؛ «در این منطقه بدون توجه به اینکه اهالی برجهای ساخته شده چه امکاناتی برای زندگی دارند فقط به ساختوساز مشغول شدهاند و نتیجه اینکه این منطقه کمترین سرانه آموزشی را بین تمام مناطق تهران دارد. مردم مدرسه به اندازه کافی ندارند و امکانات درمانی کم دارند. چطور میتوان گفت که ساختن ساختمانهای سر به فلککشیده آن بهصورت انبوه در این مناطق براساس طرح تفصیلی بوده است؟».
میرلوحی دوباره به برجهای بلند در خیابانهای باریک تهران اشاره میکند؛ «همین پالادیوم مردم منطقه را از زندگی انداخته است، حتی اگر بگوییم کسی که اجازه ساخت آن را داده برای این کار اختیار قانونی داشته باز هم نمیتوان گفت که بیقانونی و تخلف صورت نگرفته است».
او ادامه میدهد: «ممکن است دست بسیاری از مسئولان برای اتخاذ برخی تصمیمها باز باشد اما این دلیل خوبی نیست که آنها را تبرئه کنیم. یک زمان، شما تصمیمی میگیرید و بعد مشکلات پیشبینی نشده بهوجود میآید اما یک زمان، از قبل کاملا مشخص است که تصمیم شما چه تبعاتی خواهد داشت. شما اگر به یک شهروند عادی بگویید میخواهم در یک معبر باریک یک برج تجاری غولآسا بسازم حتما به شما خواهد گفت که این کار میتواند مشکلات زیادی بهوجود بیاورد. چگونه کارشناسان شهرداری چنین موضوعی را پیشبینی نکردهاند؟».
میرلوحی با وجود اینکه قبول نمیکند ساختوساز برجها در معابر محلی یک سوءتفاهم بوده اما خلأهای قانونی و ابهام در قوانین را قبول میکند و میگوید: «قانون هم مشکلاتی دارد؛ مثلا ما باید یک هماهنگی بین ناظر، مجری و سیاستگذار ایجاد کنیم. هماکنون نظارت بر عملکرد مدیریت شهری برعهده اعضای شورای شهر است اما آنها نمیتوانند چنانکه باید و شاید، تأثیری بر اعضای کمیسیون ماده5 بگذارند؛ در نتیجه ما با ساختمانهایی مواجهیم که میگویند از این کمیسیون مجوز دارند و در برابر ناظران تمکین نمیکنند». او میافزاید: «من وقتی از مشکلات قانونی حرف میزنم بیشتر به عدمهماهنگیها اشاره دارم؛ مثلا هماکنون بین دولت و شهرداری درباره تراکمفروشی اختلاف زیادی وجود دارد. خیلیها شهرداری گذشته را متهم میکنند و عدهای هم دولت را. در این بین توافق وجود دارد که تخلف اتفاقافتاده اما دعوا بر سر این است که چه نهادی تخلف کرده است».
او در جواب اینکه شورای شهر چه ابزاری برای سروساماندادن به شرایط موجود دارد، میگوید: «اگرچه ما از بیتوجهی به برخی مصوبات شورای شهر ناراحت هستیم اما خودمان را چندان دستبسته نمیدانیم. اعضای شورای شهر در بدترین حالت میتوانند در مردم ایجاد مطالبه کنند و نهادها را مجبور کنند که در مورد عملکردشان توضیح بدهند».