مرگی که یک متن بود
علیرضا محمودی/دبیر گروه ادب و هنر
خشایار الوند (1۳97-۱۳46) از پرکارترین نویسندگان مجموعههای تلویزیونی کمدی تلویزیون و شبکه نمایش خانگی در 2دهه اخیر، در سنی که برای یک نویسنده، زمان پختگی و اوج مهارت است، بر اثر ایست قلبی درگذشت. کاربران شبکههای اجتماعی که این خبر را با عکسهایی از چهره خندان این هنرمند منتشر میکردند، به شکل بهتآوری در پی پاسخ به چرایی مرگ نویسندهای که همه، خاطرات شیرینی از خلاقیتش داشتند، بودند. کسی بدون شک در چرایی مرگ سؤالی ندارد؛ آنچه در برابر خبر مرگ الوند، اذهان عمومی را مشغول میکرد، چگونگی جبران ضایعهای بود که با این حادثه شکل میگیرد. نوشتن خلاقه اگر سختترین کار ممکن در جهان نباشد، بدون شک در فهرست مشاغل فرساینده، جایگاه مهمی دارد. نوشتن متنهای کمدی برای ساخت فیلم و سریال در ایران فرسایش دوچندان است. خلق شوخی و نوشتن صحنه کمدی کار هرکسی نیست. فراموش نکنید در سینما و تلویزیون ایران بهخاطر سلایق افراد و معیارهای نامشخص ممیزی این کار ذاتا طاقتفرسا، روزبهروز سخت و سختتر میشود. خشایار الوند در چنین شرایطی کار کرد و دوام آورد و هیچ سالی بیکار نبود. تداوم کار او حاصل تجربه و پشتکار و شناختی بود که سریال به سریال کاملتر شد. الوند به نویسندهای قابل اعتماد برای مجموعههای کمدی تبدیل شده بود. حالا درگذشت خشایار الوند، اعلام از دسترفتن این تجربه و اعتماد است.
نویسنده، کارگردان، بازیگر، عوامل هنری و فنی باتجربه، مهمترین سرمایه هر مجموعه فرهنگی است. هر تولید فرهنگی با اعتبار عواملش شکل میگیرد. درگذشت باتجربهها در اوج و در زمانی که هنگام تأثیر و عرضه تجربه گرانقیمت آنهاست، درصورت تداوم به ضعف و سقوط محصولات فرهنگی هر مجموعهای میانجامد. وظیفه مدیریت فرهنگی یعنی جلوگیری از این سقوط. حفظ و حراست از عوامل فرهنگی اگر کار مدیران فرهنگی نیست، کار چهکسی است؟ مهمترین روش اجرای این وظیفه، اعتماد به درک و شناخت هنرمندان باتجربه است. مسئولان هنرمندان را استخدام نمیکنند تا کارمند ایدههای معطل مانده آنها باشد. تنزل نویسنده به مأمور ثبت دستورات، اگر کار مدیر را راه میاندازد، اما روح نویسنده را میآزارد. وقتی با ممیزیهای بیمورد و اجرای بخشنامههای از پیش شکست خورده، فیلمنامهها را از قواره میاندازیم و با حک و اصلاح آثار بنا بر امیال سیاسی و جناحی آنها را در حد تصاویری بیجان برای پرکردن آنتن تنزل میدهیم، در حال اعمال خشونت به جان هنرمندان و کاستن از عمر مفید آنها هستیم. هنرمندان با روحشان کار میکنند. مدیران فرهنگی اما فراموش میکنند که مدیریت بر روح کار آسانی نیست. برای حفظ سرمایه فرهنگی کشورمان، آیا به اندازه کافی مدیر فرهنگی داریم؟ گماشتن مدیران ناآشنا به امور فرهنگی یعنی تحمل خسارتهای غیرقابل جبران. میگویند نویسندگی در کنار کار در معدن از سختترین مشاغل است. خشایار الوند، نویسندگی را انتخاب کرده بود و بهتر از هر کسی میدانست که در کجا مشغول انجام چه کار سختی است. هشدار تلخ مرگ این نویسنده، همچنان طنینانداز است، باشد که سختگیران این کار سخت آن را بشنوند و بدانند که مشغول چه کاری هستند. باشد که متن مرگ خشایار الوند، متنی که آخرینبار نوشت را بخوانند.