احوالپرسی از حسین زمان که بعد از 16سال خاموشی
برمیگردم که براى مردم بخوانم
مهرداد رسولی
موسیقی پاپ در2 دهه اخیر دوران پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است؛ از سختگیریهای متولیان موسیقی برای صدور مجوزهای شعر و ترانه گرفته تا داستان لغو کنسرتها که هنوز هم به پایان نرسیده و فضای موسیقیپاپ را به ارکستر ناهماهنگی بدل کرده که اجرای مقبول و دلچسبی ندارد. کمتر خوانندهای به اندازه حسین زمان با چنین فضایی درگیر بوده و دست بر قضا بیش از همه خوانندههای پاپ در حاشیه قرار گرفته است. او که جزو نخستین گروه خوانندگان پاپ بعد از انقلاب بوده ،16سال بنا به هر دلیلی ممنوعالکار بوده و نت سکوت را برایش انتخاب کردند اما بعد از طیکردن این سالهای طولانی در تب و تاب بازگشت به صحنه موسیقی به سر میبرد ولی میگوید حاضر نیست مسیر و سبکی که در موسیقی انتخاب کرده را تغییر بدهد؛ حتی اگر به قیمت ادامه بیرون ماندنش از دایره خوانندگان پاپ تمام شود. با حسین زمان که در سالهای ممنوعالکاری چند ترانه خوانده و با تهیه چند اثر دیگر در تدارک اجرای کنسرت در تابستان سال آینده است درباره فراز و نشیبهای زندگی هنریاش و کیفیت آثاری که در موسیقی پاپ تولید میشود گفتوگو کردهایم.
خوانندهای که 16سال از موسیقی دور بوده حتما حرفهای زیادی برای گفتن دارد. این سالها به شما چگونه گذشت؟
این 16سال به من خیلی سخت گذشت. هنرمند جماعت زمانی احساس زندهبودن میکند که با مردم ارتباط مستقیم داشته باشد. در این سالها ارتباطم با مردم قطع نبود اما به اشتراکگذاشتن فعالیتهای هنری با مردم، به هنرمند توان ادامه زندگی میدهد و اگر این فرصت را از او بگیرند چیزی برایش باقی نمیماند. در این 16سال چنین حسی را تجربه کردم و آنگونه که دلم میخواست زندگی نکردم.
چطور امید برای بازگشت به صحنه را در وجودتان زنده نگه داشتهاید؟
هیچ وقت امیدم را از دست نخواهم داد چون معتقدم امید به زندگی شرط حیات است. سعی کردم همان اتفاقی که عدهای انتظارش را داشتند برایم رخ ندهد. کسانی که مرا از فعالیت هنری محروم کردند انتظار داشتند بعد از چند سال سکوت و خاموشی از یادها بروم اما این اتفاق برایم رخ نداد. اگرچه فعالیتهای هنریام محدود شد اما بهگونههای مختلف ارتباطم را با بطن جامعه حفظ کردم. بهعنوان معلم سالها در دانشگاه تدریس کردم و با قشر جوان ارتباط داشتم و بهرغم همه مشکلاتی که سرراهم بود تکآهنگهایی را آماده کردم و از طریق فضای مجازی صدایم را به گوش مردم رساندم تا صدایم میان این همه هیاهو خاموش نشود. بدون پشتوانه مالی و بدون اینکه از جایی حمایت شوم این کار سخت را انجام دادم تا حداقل خودم را در عرصه هنر زنده نگه دارم. سماجتی که به خرج دادم کمکم کرد و مردم هم در این مدت به من دلگرمی دادند.
در دوره ممنوعالکاری 6 آهنگ با صدای شما در فضای مجازی منتشر شد. با توجه به هزینههای گزاف تهیه و تولید آهنگ، چگونه این کار را انجام دادید؟
این تعداد آهنگ را در 6-5 سال آخر دوران ممنوع الکاریام خواندم و هر کار حدود 10میلیون تومان هزینه داشت. این مبلغ را با قرضگرفتن و کمک برخی دوستان آهنگساز و ترانهسرا تأمین کردم؛ چرا که خوشبختانه آدم پولداری نیستم.
شما جزو معدود هنرمندانی هستید که دوران پرفرازونشیبی را پشتسر گذاشتهاید. چطور شد که بهعنوان مهندس الکترونیک به هنر و موسیقی علاقهمند شدید؟
بهنظرم علاقه به هنر با شغل آدمها ارتباط چندانی ندارد و یک امر ذاتی است. من از دوران نوجوانی به موسیقی علاقه داشتم. از وقتی 10سالم بود موسیقی گوش میکردم و بهشدت تحتتأثیر خوانندههای پاپ دهه 50بودم و بین خوانندههای سنتی علاقه خاصی به صدای استاد شجریان داشتم. خیلی از کارهایی که از دهه 40تولید شده را بهطور مکرر گوش دادهام و به همین دلیل دایرهالمعارفی از موسیقی پاپ در ذهنم شکل گرفته است. در کنار موسیقی، تحصیلاتم در زمینه الکترونیک و مخابرات و کامپیوتر بوده و در دانشگاه صنعتی اصفهان که شعبهای از دانشگاه صنعتی شریف بود تحصیلاتم را به پایان رساندم.
قبل از انقلاب هم بهعنوان خواننده حرفهای فعالیت کردهاید؟
قرار بود سال1356 در رادیو و تلویزیون کارم را شروع کنم اما خانوادهام مخالفت کردند. دانشآموز ممتازی بودم و تا پایان دوره دبیرستان با نمرههای عالی قبول شدم. به همین دلیل خانوادهام تمایل داشتند وارد دانشگاه شوم و تحصیلاتم را ادمه بدهم و تصورشان این بود که ممکن است موسیقی مرا از تحصیلات عالی دور کند. البته خودم در کنار موسیقی، عاشق درسخواندن هم بودم و به همین دلیل هنر را به شکل حرفهای دنبال نکردم. در هر صورت سرنوشت بهگونهای برایم رقم خورد که حدود 20سال بعد و در سال1375 به شکل حرفهای وارد عرصه موسیقی شدم.
اولین آهنگ را چه سالی تولید کردید؟
اولین آهنگ را خیلی اتفاقی خواندم. سال 1375توسط یکی از دوستانم به گروهی که میخواست برای صدا و سیما کلیپی درباره حضرتعلی(ع) بسازد و دنبال یک خواننده ارزانقیمت بود معرفی شدم و قرار شد به اتفاق هم نزد استاد فریدون شهبازیان که مسئول شورای موسیقی صدا وسیما بود، برویم. استاد در ابتدای آشنایی روی خوشی به من نشان نداد اما با اصرار تهیهکننده قرار شد یک آهنگ بخوانم و روی نوار کاست ضبط کنم. استاد شهبازیان یکی از اشعار فریدون مشیری را به من داد و گفت این شعر را بخوان و برای من بیاور. وقتی کار آماده شد و آقای شهبازیان صدایم را از روی نوار کاست شنید گفت فلان روز به استودیو بیا اما اگر نتوانی از عهده کار بربیایی به من ارتباطی ندارد. وقتی کارمان در استودیو تمام شد، از نتیجه راضی بود و تشویقم کرد. آن کلیپ با آهنگی به نام «فراغ» بارها از رادیو و تلویزیون پخش شد و بعد از این کار، استاد شهبازیان آهنگ «بوی تنهایی» را برای من ساخت و بهعنوان خواننده حرفهای کارم را ادامه دادم. در همان روزها من به اتفاق محمد اصفهانی، علیرضا عصار و خشایار اعتمادی که جزو نخستین گروه خوانندههای پاپ بعد از انقلاب بودیم، در دفتر استاد شهبازیان عهد بستیم موسیقی پاپ که فراموش شده بود را دوباره احیا کنیم و این کار را انجام دادیم.
در دهه70 فضا برای موسیقی پاپ چندان مساعد نبود اما بسیاری از آثار ماندگارتان مثل بوی تنهایی و «مسافر» در همان سالها تولید شد.در آن سالها خواننده پاپ برای تولید اثر با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکرد؟
سال1375 که به اتفاق چند خواننده پاپ دیگر کارمان را شروع کردیم، طلسم چندین و چندساله شکسته شد و بهرغم نگرانیهایی که وجود داشت نخستین آلبومها را روانه بازار کردیم. قبل از ما یکسری خواننده، کارهای حماسی و سرودهای مناسبتی را در رادیو و تلویزیون اجرا میکردند و موسیقی پاپ با سبک و سیاق سالهای قبل از انقلاب وجود خارجی نداشت و ما دنبال احیای همین نوع موسیقی بودیم. من با آلبوم «شب دلتنگی» شروع کردم، محمد اصفهانی آلبوم «حسرت»، علیرضا عصار آلبوم«کوچ عاشقانه» و خشایار اعتمادی آلبوم«دلشوره» را بهعنوان نخستین آلبومهای موسیقی پاپ بعد از انقلاب منتشر کردند.
واکنش مردم به موج جدید موسیقی پاپ چگونه بود؟
با انتشار این آلبومها انفجاری در موسیقی ایران رخ داد. تیراژ آلبومهای پرفروش آن سالها به 20تا 30هزار و در بهترین حالت به 70هزار آلبوم میرسید اما تیراژ آلبومهایی که ما منتشر کردیم به مرز یک میلیون رسید و همین استقبال گسترده نشان داد مردم تا چه حد خواهان موسیقی پاپ هستند. یک سال بعد اجراهای زنده را شروع کردیم اما مشکلات از همین نقطه شروع شد. در بعضی شهرها مخالفت با اجرای کنسرت خیلی شدید بود. وقتی در اراک میخواستم کنسرت اجرا کنم عدهای با سلاح سرد به سالن حمله کردند یا در اصفهان پیام دادند اگر اینجا برنامه اجرا کنی تو را آتش خواهیم زد. بهرغم این سختیها کارمان را ادامه دادیم و این روزها که دوستان به راحتی در شهرهای مختلف برنامه اجرا میکنند حاصل تلاشهایی است که در آن دوره صورت گرفت.
بیش از2 دهه از احیای موسیقی پاپ گذشته است. این نوع موسیقی به لحاظ کیفی در این مدت پیشرفت کرده یا عقبگرد داشته است؟
بعد از پیروزی انقلاب موسیقی جایگاه مشخصی نداشته است. فراموش نکنیم برخی از افراد مذهبی جامعه بر این باورند که موسیقی حرام است و بهعنوان تکلیف شرعی در برابرش ایستادهاند و همین نوع نگرش، اجرای زنده موسیقی را دشوار میکند. از طرف دیگر گروههای خاصی در کشور داریم که برگزاری موسیقی در شهر خودشان را گناه بزرگی میدانند و به همین دلیل با اجرای کنسرت مقابله میکنند. عوامل خودسر را هم میتوان به این مجموعه اضافه کرد. ارگانها و نهادهای خاص هم تمایل ندارند که هنرمندان به چهرههای شاخص جامعه تبدیل شوند و طرفداران زیادی داشته باشند. بنابراین به محض اینکه احساس کنند هنرمندی در حال بزرگشدن است برایش مانعتراشی میکنند. لذا از یک سو با برخی از افراد جامعه طرف هستیم و از سوی دیگر نهادهایی که محبوبیت بیش از حد چهرههای شاخص را برنمیتابند و به همین دلیل همه خوانندههای همدوره من مورد هجمه این افراد قرار گرفتند و در عرصه موسیقی بسیار کمرنگ شدند. همه این عوامل دست بهدست هم داد تا نسلاولی که موسیقی پاپ را احیا کرده بود بهطور خودآگاه این عرصه را رها کند و عدهای دیگر را هم ممنوعالکار کردند. هر چه گذشت متولیان موسیقی به این نتیجه رسیدند که موسیقی حذف شدنی نیست اما میشود آن را کنترل کرد و برای این کار برنامهریزی جدی کردند. بنابراین همان نهادها و ارگانهایی که هدفشان کنترل موسیقی در کشور بود شرکتهای تولید موسیقی راه انداختند و برای جذب مخاطب، موسیقی باکیفیت و مطابق با میل اکثریت مردم تولید کردند. همان افراد بعدها جشنواره موسیقی برگزار کردند و بهعنوان سرمایهگذار با خوانندهها قرارداد بستند. تعدادی از خوانندهها که به این قواعد تن ندادند از عرصه موسیقی کنار کشیدند و عدهای دیگر از کشور خارج شدند و سازمانها و نهادهای خاص عرصه موسیقی را تصاحب کردند.
بارها بهوجود دلالان صاحب نفوذ در موسیقی کشور هم اشاره کردهاید. اجرای کنسرت و گردش مالی قابل توجه چقدر در غبارآلودشدن فضای موسیقی تأثیر داشته است؟
فضای موسیقی کاملا تحتتأثیر قراردادهای کلان قرار گرفته و به بهشت دلالها و تاجرها تبدیل شده است. بعد از 16سال به سختی برای تک آهنگهایم مجوز گرفتهام اما وقتی برای اجرای کنسرت و اجاره سالن موسیقی اقدام کردیم میگویند همه سالنها تا تابستان سال آینده رزرو شده است و با پدیدهای به نام احتکار سالن موسیقی مواجهیم. همه سالنها توسط 2 یا 3 نفر رزرو شده و فقط در اختیار خوانندههایی قرار میدهند که تحت قراردادشان هستند. در چنین فضایی هنرمند نمیتواند مسیر درستی را طی کند و به جایی که دلش میخواهد برسد.
بهعنوان خوانندهای که مدام دغدغههای اجتماعی داشته و علیه جریان حاکم بر موسیقی بودهاید، میتوانید به قواعد کار کردن در چنین فضایی تن بدهید؟
همیشه اهل ریسک بودهام و دوستی هم که قرار است بهعنوان اسپانسر کنارم باشد چنین روحیاتی دارد. ایشان اعلام کرده همه هزینههای اجرای کنسرت را میپردازد و حتی اگر سالن خالی باشد به تعهدش عمل خواهد کرد. بعد از 16سال و بدون استفاده از رانت صدا و سیما و بدون حضور در برنامههای دورهمی و خندوانه میخواهم به صحنه برگردم و میدانم کار سختی پیشرو دارم. برخی دوستان به واسطه یک شب حضور در برنامه خندوانه یا دورهمی خواننده شدهاند و کنسرت میدهند اما من از چنین امکانی محروم ماندهام.
با وجود همه موانع فکر میکنید مردم بعد از 16سال به شما اقبال نشان خواهند داد؟
من برنامهام را اجرا میکنم تا به جایگاهم بین مردم پی ببرم. اگر احساس کنم مردم مرا نمیخواهند سراغ کار دیگری خواهم رفت.16 سال قبل آقای علی لاریجانی از من خواست به مرکز موسیقی صدا و سیما بروم و جای فریدون شهبازیان را بگیرم اما قبول نکردم. آقای لاریجانی بعد از مدتی پیشنهاد قبول مسئولیت در دانشکده صدا و سیما را مطرح کرد اما باز هم نپذیرفتم. مدتی بعد به شبکههای تلویزیونی ابلاغ کرد که پخش ترانههای حسین زمان ممنوع است و من کپی این نامه را دارم. اگر میخواستم خودم را تحمیل کنم چنین فرصتهایی را از دست نمیدادم و ترجیح میدهم با انتخاب مردم به فعالیتم درعرصه موسیقی ادامه بدهم.
بهعنوان خوانندهای که دغدغه اجتماعی دارید و این را در برخی آثار مثل «زندانی» نشان دادهاید اما گاهی وارد منازعات سیاسی هم شدهاید. بهتر نیست هنرمند با همان زبان هنر سخن بگوید؟
به هیچ عنوان قبول ندارم که هنرمند فقط باید با زبان هنر اعتراضش را بیان کند؛ چرا که معتقدم وظیفه هنرمند این است که واقعیتهای جامعه را بشناسد و از هنرش برای تبیین آنها کمک بگیرد. این واقعیتها ممکن است شامل دغدغههای فرهنگی و اجتماعی یا هر اتفاق تلخ و شیرین دیگری باشد. هنرمند میتواند از تبعیض و بیعدالتی هم در جامعه بگوید. اینکه قشری در سرمای زمستان سرپناه ندارند یا جمعیت جوان کشور با بیکاری دست و پنجه نرم میکند واقعیتهای تلخی است.
هنرمندانی مثل محسن چاووشی و مهدی یراحی و... هم دغدغههای اجتماعی دارند اما وارد منازعات سیاسی نمیشوند؟
باید ببینیم محسن چاووشی یا هر خواننده دیگری چند اثر با چاشنی دغدغههای اجتماعی دارند و تا چه زمانی این رویه را ادامه میدهند.
شاید در هر مقطعی که احساس کنند وارد میدان شوند.خواندن یک یا 2 آهنگ سیاسی- اجتماعی برای اثبات متعهدبودن یک خواننده کفایت نمیکند. من خواننده نمیتوانم در مواقع بحرانی به خواندن یک ترانه اکتفا کنم، کما اینکه بسیاری از هنرمندان در جریان پیروزی انقلاب وارد میدان شدند و در دوران دفاعمقدس هم پای کار بودند.
در سالهای قبل از انقلاب هم فعالیت سیاسی کردهاید و توسط ساواک دستگیر شدید. با چنین تفکری چرا بهعنوان فعال سیاسی ادامه ندادید و وارد عرصه هنر شدید؟
من خودم را شاگرد علی شریعتی میدانم چون همه کتابهایش را خواندهام و از دوره نوجوانی تحتتأثیر نوشتههای ایشان بودهام. از دوره دبیرستان هم فعالیتهای انقلابی را شروع کردم و برخی بیانیههای دکتر شریعتی را در دبیرستان پخش میکردم و در ترم دوم دانشگاه توسط ساواک دستگیر شدم اما هیچ وقت یک فعال سیاسی نبودهام. میتوانم بگویم خودم را در قبال رخدادهای اجتماعی مسئول میدانم و در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب بهعنوان دانشآموز، دانشجو، استاد دانشگاه و هنرمند در بطن جامعه حضور داشتهام و احساس مسئولیت کردهام.
همین احساس مسئولیت باعث شد قید ادامه تحصیل در آمریکا را بزنید؟
سال1356 که بهدلیل فعالیتهای انقلابی از دانشگاه صنعتی اصفهان اخراج شدم برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم. وقتی جنگ ایران و عراق شروع شد طاقت نیاوردم و برای اعزام به جبهه به کشور برگشتم. وقتی به تهران برگشتم بلافاصله به عضویت بسیج درآمدم و تقریبا در همه عملیاتها حضور داشتم. وقتی دشمن به مرزهای کشور رسیده بود نمیتوانستم در کتابخانه دانشگاه بنشینم و درس بخوانم. اینها اسمش سیاسی بودن نیست. من با این تفکر زندگی کردهام.
با توجه به شرایط موجود، آینده موسیقی پاپ را چطور میبینید؟
اگر همین شرایط ادامه پیدا کند آینده روشنی را نمیتوان برای موسیقی پاپ متصور شد. نمیخواهم بگویم همه کسانی که در این عرصه فعالیت میکنند وجاهت ندارند و هنرمندان متعهد هم داریم اما موسیقی کشور در دست دلالها و واسطههاست. فضای موسیقی کشور با تولید آثار کممحتوا و بعضا بیمحتوا آلوده شده و سطح سلیقه موسیقایی مردم را تنزل داده است. برخی میگویند تو به سبکی که 16سال قبل میخواندی پایبند ماندهای درحالیکه فضا به کلی تغییر کرده و مردم سبکهای قدیمی را نمیپسندند. در جواب این دوستان میگویم اگر موسیقی من مخاطب نداشته باشد خودم را بایگانی میکنم اما شیوهای که به آن اعتقاد دارم تغییر نخواهم داد.
فکر میکنید در آستانه 60سالگی توان رقابت با خوانندههای نسل جدید را دارید؟
در این سالهای نسبتا طولانی کیفیت صدایم را با تمرین حفظ کردهام و هوای حنجرهام را داشتهام. به لحاظ فیزیکی هم مشکلی ندارم و برای اجراهای زنده انرژی بیشتری دارم. توان رقابت دارم اما مردم هم باید مرا بخواهند.
به آلبوم جدید فکر نمیکنم
حسین زمان با چند اثری که در سالهای ممنوعالکاری تولید کرده در تدارک بازگشت به عرصه موسیقی و اجرای کنسرت است اما با موانعی مواجه شده که هرکدام نشانه تغییر فضای موسیقی در 2دهه اخیر بهحساب میآیند. او میگوید ادامه فعالیتش به انتخاب مردم بستگی دارد نه واسطههایی که موسیقی را یک تجارت پرسود میدانند.
در دوران ممنوعالکاری چند آهنگ از شما منتشر شد؟
چند ترانه از بابک صحرایی گرفتم. او جزو کسانی بود که به من کمک کرد تا چند آهنگ از خودم منتشر کنم. یک آهنگ عاشقانه اجتماعی هم به نام زندانی خواندم و ویدئوی این کار در فضای مجازی پخش شد. هماکنون در حال تولید 5آهنگ جدید هستم که کار 3آهنگ به پایان رسیده و 2 کار دیگر مراحل تولید را طی میکنند. همه این کارها را برای اخذ مجوز به وزارت ارشاد فرستادم اما برای 3آهنگی که ترانه آنها را بابک صحرایی گفته مجوزی صادر نشده است. مسئولان وزارت ارشاد میگویند بابک صحرایی با خوانندههای لسآنجلسی کار کرده و به همین دلیل به این سه آهنگ مجوز داده نمیشود.
بعد از 16سال، آلبوم جدیدی به بازار خواهید داد؟
اگر مجوز این سه آهنگ صادر شود در مجموع 8آهنگ جدید خواهم داشت اما تمایلی به تولید آلبوم ندارم و بیشتر به اجرای زنده فکر میکنم. اگر مجوز کنسرت بگیرم کارهای جدید را در کنار آهنگهای قدیمی اجرا خواهم کرد.
چه قدر به برگزاری کنسرت و بازگشت به صحنه امیدوارید؟
من قدمهای خودم را برداشتهام و چندماه است که با گروهم تمرین میکنیم. هماکنون با 25نوازنده کار میکنم و معتقدم اجرای زنده در کنسرتها احترام به سلیقه موسیقایی مردم است. با توجه به هزینههای سنگین سفر با هواپیما ممکن است کنسرتهای شهرستانها را با نوازندههای کمتری اجرا کنم. برنامهریزی ما برای اجرای برنامه در هفته اول اردیبهشت سال آینده است اما همانطور که گفتم همه سالنها رزرو شده است. هدفمان این است که کنسرتها را از تهران و سالن برج میلاد شروع کنیم اما اگر موفق نشویم مجبوریم کارمان را از شهرستانها شروع کنیم.
برخی آهنگها به من تحمیل شد
برخی آهنگهایی که حسین زمان در اواسط دهه70 خوانده هنوز در محافل موسیقی اعتبار دارد. او در ردیف خوانندههای نسل اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب است که آثار ماندگاری از خود به جا گذاشته اما میگوید فقط چند آهنگ باب میل خودش بوده است.
طی چند سالی که بهعنوان خواننده موسیقی پاپ فعالیت کردید آهنگهای ماندگاری از شما بهجا مانده است. موقع تولید کارها به این نکته توجه کردید یا آهنگها بعد از تولید ماندگار شدند؟
در آن سالها دستمان برای تولید و انتشار آهنگ باز نبود وگرنه کارهای باکیفیتتر و ماندگارتری تولید میکردیم. استفاده از ساز «سولو» برای ما ممنوع بود یا به آهنگی که با تکنوازی ویولن بود مجوز نمیدادند. به بعضی از ریتمها مجوز نمیدادند و اگر در متن ترانه از واژههایی مثل عشق و دوستداشتن استفاده میشد آن را تصویب نمیکردند. حتی در بهکاربردن بعضی تحریرها محدودیت داشتیم. از بین 60تا 70کاری که قبل از ممنوعالکاریام خواندم شاید 10 آهنگ بهطور کامل باب میلم بوده و مابقی به من تحمیل شده است. مثلا آهنگ مسافر، جزو کارهایی است که از هر نظر باب میل خودم بود و مرحوم بابک بیات برای ساخت این آهنگ از عمق جان مایه گذاشت. یادم هست که ایشان در نیمههای شب و زمانی که هر نت را مینوشت اشک میریخت و در چنین شرایطی ملودی مسافر را ساخت.
محدودیتها در مقایسه با سالهای قبل خیلی کمتر شده اما آثار ماندگار کمتر تولید میشود و برخی خوانندههای پاپ زود فراموش میشوند. آهنگ یا ترانه باب میل مردم نیست یا صدای خواننده حس و حال لازم را ندارد؟
یکی از دلایلش شتاب در تولید آهنگ است. بابک بیات لا به لای خاطراتش میگفت من و ترانهسرا و خواننده 20روز در یک خانه با هم زندگی میکردیم تا یک آهنگ خلق میشد و خواننده تا 6ماه با همان تک آهنگ زندگی میکرد. متأسفانه هماکنون خوانندههایی داریم که ظرف یک هفته تا 10روز آلبوم تهیه میکنند. افتخار یکی از خوانندههای پاپ امروزی این است که ظرف یک سال 256بار کنسرت داده یا ترانه سرا میگوید ظرف 6 ماه 150 ترانه گفته است. خوانندههایی که تحتتأثیر این فضا قرار میگیرند یک یا 2 سال بیشتر دوام نمیآورند و بعد از مدت کوتاهی از یادها میروند. واسطهها و دلالها هم به محض اینکه ببینند این خوانندهها دیگر مورد اقبال قرار نمیگیرند، خواننده جدید را جایگزین میکنند و این دور باطل ادامه دارد.