لقب سلطان را در میدان ورزشی بهچه کسانی میدهند؟
همیشه سلطان
علی پروین تاج و تختش در فوتبال ایران را سزاوارانه به دست آورد
سعید مروتی
اینکه علی جباری اولین فوتبالیست ایرانی بوده که مقلب به سلطان شده را تنها تاجیهای قدیمی که بازیهای هافبک استثنایی آبیپوشان را در دهه50 دیدهاند، به خاطر میآورند. داستان علی جباری پس از تمام شدن فوتبالش به پایان رسید؛درست برعکس علی پروین که پرسپولیسیها از نیمه دوم دهه50 بر اریکه سلطانی نشاندندش و سلطان شد لقب ماندگارش در همه سالهای بعد.
هافبک راست ترکهای و تکنیکی پرسپولیس تا وقتی کنار بزرگانی چون همایون بهزادی، حسین کلانی، مهراب شاهرخی، ابراهیم آشتیانی، ایرج سلیمانی، جعفر کاشانی و صفر ایرانپاک بازی میکرد، تنها یک فوتبالیست خوب میان انبوه ستارگان سرخپوشان بود. وقتی نامهای بزرگ یکبهیک پیراهن پرسپولیس را از تن خارج کردند یا از فوتبال کنار رفتند، پروین با کاریزمای ذاتیاش قلب و محور تیم شد؛ بازیکنی که با تکنیکش کار را پیش میبرد، اهل درگیرشدن نبود و به ندرت هم مصدوم میشد، هم در پرسپولیس و هم در تیم ملی تداومی شگفتانگیز را به نمایش گذاشت. وقتی پرویز قلیچخانی (تنها بازیکنی که پروین میان همدورههایش از خود کاملتر و بهتر میدانست) دچار حاشیههای سیاسی شد و پیراهن تیم ملی را از دست داد، پروین سزاوارانه بازوبند کاپیتانی ایران را هم به بازو بست. صحنه نفوذ و سانتر منجر به گل اولین صعود تیم ملی ایران به جامجهانی تنها گوشهای از هنر والای پروین بود؛ یک سال قبل از آن و در آخرین فینالی که ایران در جام ملتهای آسیا حاضر بود. وقتی بازی با کویت گره خورد باز این هنر پروین بود که به کار آمد. ضربه ایستگاهی تماشایی شماره 7 تیم ملی آخرین جام ملتها را برای ایران به ارمغان آورد.
علی پروین کاپیتان تیم ملی در جام جهانی 1978 آرژانتین و دست راست حشمت مهاجرانی بود. پروینی که با حشمتخان در المپیک درخشید، به جامجهانی رفت و جامملتها را برد. از سال55 به بعد حرف اول و آخر را هم در پرسپولیس میزد. او بود که پیراهن سرخ را برتن پرویز قلیچخانی کرد و وقتی منصور امیرآصفی (کاشف سالهای دور توانایی و استعدادش در تیم کیان) حمید درخشان 19ساله را جایش در زمین گذاشت، با کودتا سرمربی پرسپولیس را عوض کرد و عمو مهراب را به تیم آورد. در غیاب سرطلایی و پاطلایی، رخت بربستن مکتب شاهین (که با کوچ دستهجمعیشان از شاهین به پرسپولیس مقبولیت را نصیب سرخپوشان کرده بودند)، این مکتب علی پروین بود که به مرور هویت پرسپولیس را تشکیل داد. بچه زبرو زرنگ خیابان عارف که رهبری در خونش بود از نیمه دوم دهه50، هم قدیمیترین بازیکن پرسپولیس و تنها بازمانده داربی معروف سال52 بود و هم با کاریزمای ذاتی و تمایل سیریناپذیرش به بردن و باز هم بردن، به چهرهای تابناک در میان سرخپوشان تبدیل شده بود.
در دهه50 پروین چه در رده ملی و چه در رده باشگاهی بیشترین افتخارات ممکن را در ایران به دست آورد. به مرور از هافبک راست به میانه زمین متمایل شد و به عنوان مغز متفکر پرسپولیس با درک ناب و غریزیاش از فوتبال، بازیهای زیادی را درآورد. نقش و سهم علی پروین در مصون داشتن پرسپولیس از گزند نابودی را نباید نادیده گرفت.
روزگاری که انقلاب طومار هر آنچه از دوران طاغوت به جا مانده بود را درهم میپیچید، پرسپولیس و تاج هم به سادگی میتوانستند مثل خیلی چیزهای دیگر فنا شوند. حضور پرسپولیسیها و شاهینیهای قدیمی را در رأس فوتبال پس از انقلاب و گرایش فوتبالی فرزند بنیانگذار انقلاب، 2 تیم پرطرفدار پایتخت را نجات داد و سهم پروین در حفظ پرسپولیس همانقدر مهم بود که نقش متقابل منصور پورحیدری در ماندن دوچرخهسواران اسبق، تاج سابق و استقلال پس از انقلاب.
اسطوره سلطان علی پروین از دهه60 شکل گرفت. سالهایی که پروین بازیکن، سرمربی و همه کاره تیم بود؛ سالهای دشوار جنگ و فوتبال باشگاههای تهران. سالهایی که پرسپولیس با رهبری پروین همه جامها را میبرد. سالهای حضور ستارگان تکرارنشدنی فوتبال ایران؛ ناصر محمدخانی، حمید درخشان، محمد پنجعلی، فرشاد پیوس، ضیاء عربشاهی و بعدها مجتبی محرمی، محسن عاشوری، مرتضی کرمانیمقام، همه ستارگانی که با همه بزرگیشان همیشه زیر سایه سلطان بودند. سالهایی که هواداران در آزادی پرسپولیس را تیم پروین مینامیدند:«حمله حمله تیم پروین! گل بزن گل بزن یالا قهرمان!».
در سالهایی که پولی در فوتبال نبود همه تشکیلات باشگاه پرسپولیس در صندوق عقب اتومبیل پروین خلاصه میشد. سالهای عشق به پیراهن سرخ و کاریزمای تمامنشدنی سلطان که هر وقت تیم دچار مشکل میشد به زمین میآمد و بازی را درمیآورد. مثل بازی پرسپولیس و شاهین سال62 که سرخها 2 بر یک عقب بودند و در نیم ساعت آخر پروین آمد گل زد و گل ساخت تا پرسپولیس 5 بر 2 برنده شود. پروین اینگونه سلطان شد.
پس از پایان جنگ، انتخاب سلطان سرخها به عنوان سرمربی تیم ملی، میتوانست نشانهای از دورانی تازه و شنیدن صدای افکار عمومی باشد. تیم ملی که بعد از ماجراهای تلخ سئول و استعفای نامهای بزرگش خالی از ستاره شده بود، با آمدن پروین دوباره همان تیم دوست داشتنی جامملتهای 84 میشد. اولین قهرمانی آسیا پس از انقلاب در پکن1990، با پروین به دست آمد. پروینی که همزمان سرمربیگری پرسپولیس را هم برعهده داشت ولی در تیم ملی به استقلالیها بیشتر بازی میداد. بعد از اوج پکن،نوبت به شکستهای تلخ جامملتها و بعد مقدماتی جامجهانی رسید، پروین از اریکه سلطانیاش پایین آمد. در سالهای بدون پروین، پرسپولیس با استانکو اقتدارش را در فوتبال ایران زنده کرد ولی بردهای یک بر صفر پرسپولیس مدرن، برای کسانی که تیم تهاجمی دهه60 را در خاطر داشتند خیلی جذاب نبود. در نیمه دوم دهه70 با تغییر فضای سیاسی- اجتماعی، بازگشت پروین به مطالبهای عمومی تبدیل شده بود. با بازگشت سلطان، پرسپولیس رؤیایی دهه70 شکل گرفت. دوران قهرمانیهای پیدرپی و مقتدرانه و روزگاری که گرفتن تساوی در داربی برای آبیها یک موفقیت محسوب میشد. در انتهای دهه70 فوتبال ایران پوست میانداخت ولی سلطان همچنان تیمش را در تپههای داوودیه میدواند و آموزههایش از آلن راجرز - مربی پرسپولیس در دهه50- را به کار میگرفت. اولین قهرمانی پرسپولیس در اولین دوره لیگ برتر که با چاشنی شانس به دست آمد، آخرین جامی شد که پروین کسب کرد.
سلطان تمامشدن دورانش را باور نکرد و آنقدر ماند تا کنارش گذاشتند و بعد داستان تلخ دودستگی و ایستان در برابر پرسپولیس پیش آمد. بازگشت دوباره پروین، کار را خرابتر کرد و در نهایت سلطان پذیرفت که دورانش به عنوان سرمربی به سرآمده.
با این پذیرش، دوران تازه سلطنت پروین آغاز شد. حالا او یک همیشه سلطان است. نشسته بر جایگاه اسطوره تکرارنشدنی باشگاه که همیشه و در همه حال حامی و همراه پرسپولیس است. اگر وسوسه خرید باشگاه که از سوی اطرافیان به راه افتاده بگذارد و حاشیههای شرکت پیشکسوتان پرسپولیس تمام شود؛ پروین در مقام تابناکترین ستارهای که تاکنون در آسمان سرخها ظهور کرده و به عنوان بخشی مهم از هویت پرطرفدارترین تیم ایران، میتواند در سیمای یک همیشه سلطان، همچنان محبوب و دستنیافتنی بماند.