![دنیای آدمها و جهان اسطوره](/img/newspaper_pages/1397/12%20ESFAND/04/rooye/E%20L%20S%20A/2408.jpg)
دنیای آدمها و جهان اسطوره
![دنیای آدمها و جهان اسطوره](/img/newspaper_pages/1397/12%20ESFAND/04/rooye/E%20L%20S%20A/2408.jpg)
محمدعلی علومی/ نویسنده و اسطورهشناس
خیلیها اسطوره را پدیدهای همردیف بسیاری از ابداعات ذهنی میدانند و تأثیری همتراز آنها برای اسطوره قائلند.
با اینهمه در دورههایی از تاریخ، مرزی میان اسطوره و باورها نبوده است و هنوز هم مرز مشخصی میان این دو در بعضی از سطوح وجود ندارد.
قبل از رنسانس تمام جهان شناخته شده و بخشی از جهان که ناشناخته مانده بود، مانند قاره آمریکا، بخش مرکزی و جنوبی آفریقا و نظایر آن در هالهای از اسطوره بهسر میبردند. متناسب با نوع تمدن و فرهنگ، اسطورههای ابتدایی و اساطیر قدرتمند در همهجای جهان رواج داشت و سلسلهای از علتها رنسانس را بهوجود آورد؛ پدیدهای که ساختار دیگری را رقم زد؛ ساختاری که در آن علمگرایی و خردمحوری جای بسیاری از باورها را گرفت.
اما رشته پیوند دنیای آدمها و جهان اسطوره بهکلی گسسته نشد. همین امروز هم بهتعبیر اکتاویو پاز، ما یک سیاره و چندین جهان داریم. یعنی از قبیلههای ساکن در آمازون و جمعیتهای پراکنده در صحراهای آفریقا تا جوامع توسعهیافته همه در یک سیاره بهسر میبرند، حال اینکه هریک جهان ذهنی و ادراکی متفاوتی دارند. اسطوره نیز مانند بسیاری از وجوه انسانی در تاریخ یک دوره رشد و پیدایش را طی میکند، بیشتر از دوره میانسنگی شروع میشود و با یک جانشینی با پیدایش دولتشهرها در حواشی بینالنهرین چنان اسطورههای قدرتمندی شکل گرفته است که امروز هم - البته در شکلها و قالبهای جدید و متفاوت - رواج دارد. دلیل این پایایی و دوام هم روشن و مشخص است؛ اسطوره به نیاز معناخواهی انسان، حتی در عصر جدید، پاسخگوست.
در روزگار ما مثلا بعضی از فیلمهای تارکوفسکی که متأثر از جهان معاصر است، محتوای اسطورهای دارند؛ مانند فیلم سولاریس که نشانگر تمدن فضایی و تاثیر آن بر ما و جهان ماست. حتی بهتعبیری فوتبالیستها و هنرپیشگان و نقشآفرینان فیلمها نیز چندان بیشباهت به قهرمانان اساطیری نیستند، تا جایی که عده زیادی مایلند با شکل و شمایل و حتی شیوه زندگی آنها، همخوانی داشته باشند.