سلطان محمود به خلیفه بغداد- القادر بالله- نامه فرستاد و گفت که «باید رسماً ماوراءالنهر را به من دهی تا مردمانش مطیع من باشند.» خلیفه این تقاضا و تهدید را به شدت رد کرد.
سلطان محمود از جواب خلیفه بسیار خشمگین شد و فرستاده خلیفه گفت: «من از ابومسلم کمترم؟ به خلیفه بگو من با دو هزار فیل میآیم و مرکز خلافت را زیر پای فیلان خود ویران میکنم.» و خلاصه، تهدید بسیار کرد. فرستاده خلیفه رفت و پس از چندی با نامه خلیفه بازگشت. سرپرست نویسندگان و کاتبان رسمی شاه، نامه را برداشت و باز کرد تا بخواند. اول نامه، نوشته شده بود: «بسمالله الرحمن الرحیم.»و بعد از آن چنین آمده بود: «الم: الف و لام و میم.» نامه با حمد خدا و صلوات بر پیامبر و آل او به پایان میرسید و دیگر چیزی نوشته نشده بود. سلطان محمود و همه کاتبانش در فکر فرو رفتند که «آخر منظور از این نامه مرموز چیست؟» همه آیههایی که در آن «الم» بود خواندند و تفسیر کردند اما جواب قابل قبولی پیدا نکردند. سرانجام ابوبکر قهستانی که جوان بود و هنوز برخلاف سایر کاتبان مجرب و باسابقه، حق نشستن در حضور سلطان نداشت، گفت: ای امیر، مقصود، «الم» نیست. شما خلیفه بغداد را تهدید به حمله فیلان خود کرده بودید و گفته بودید که مرکز خلافت را به قدرت فیلان خود، ویران میکنید. اکنون خلیفه جواب تهدید شما را داده است: «الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل». او با این آیه، جواب فیلان شما را داده است.» سلطان محمود، با شنیدن این سخن روشنگرانه، بسیار متأثر شد؛ از خلیفه عذرها خواست. و مقام و منزلت آن کاتب جوان را هم بلند گردانید.
قابوسنامه
اسرار کاتبی
در همینه زمینه :