خیابانها را آزاد کنید
عباس ثابتی راد/ دبیر گروه شهری
بیش از 230 سال پایتختی از تهران چه باقی گذاشت؟ جز توسعه نامتوازن، ازدحام جمعیت، اقلیم از دسترفته و بحرانهای زیستمحیطی و ترافیک و ترافیک و ترافیک و آلودگی.
تهران از نخستین روزهای پایتختی، محمل توسعه نامتوازن بود. بیش از 230 سال پایتختی و انواع طرحهای جامع و مجموعه شهری و ساماندهی تهران دستکم در مقام اجرا دستاوردی ناهمگون برای تهران به همراه داشت. معماری ناهمگون، بناهای ناایمن، فضاهای شهری نامتناسب، اقلیم شکننده، زیرساختهای محدود و سازمان فضایی غیرتابآور محصول شهری است که دستکم 110سال نهاد مدیریتی بر آن حاکم بودهاست.
در آستانه سال 1400پایتخت همچنان شهری آسیبپذیر و دارای مشکلات گسترده است. نه الگوی مدیریتی گوناگون توانسته این شهر را به ساحل امنی برساند و نه 70سال سیاستگذاری و برنامهریزی در آن. تمامی برنامههای توسعه این شهر بر محور یک اصل بودهاست. بارگذاری و تودهگذاری هرچه بیشتر، موتور محرک اقتصادی تهران همانند همه شهرهای ایران بر محور تودهگذاری شکل گرفت و از اینرو تهران و همه شهرهای کشور هر روز بستر توسعه نامتوازن بودهاست. داستان توسعه اما در این شهر متفاوت است. نهتنها تهران که کل کشور در طول 70سال برنامهریزی همچنان پلههای توسعه را میپیماید و همچنان معلوم نیست تا کی ما شهر و کشور در حال توسعه خواهیم بود.
بعد از گذشت 5برنامه توسعه در زمان حکومت پهلوی و 4برنامه توسعه در جمهوری اسلامی، تهران و همه شهرهای کشور همچنان در ابتدای شاهراه توسعه ایستادهاند. شاید در این روزها لازم است بازنگری تازهای رخ دهد. شاید لازم است نگاه و رویکرد به شهرها تغییر کند. تهران و شهرهای کشور نیازمند تغییر الگو هستند. بارگذاریها و تودهگذاریها در شهرها باید وانهاده شود. شهرهای ما چارهای ندارند جز آنکه به سمت عرصهگشایی پیش روند. شهرها باید محیطی مناسب برای زندگی بیش از 60میلیون شهروند کشور باشند.
وقت آناست تا همه مدیران شهری دیدگاهی تازه در پیش گیرند. آنها باید شهرها را آزاد کنند. مدیریت ملاحظهکار نمیتواند عرصهگشایی کند. مدیران شهری باید خیابانها را آزاد کنند تا شهروندان بتوانند بدون سیطره خودروها در شهرها آزادانه زندگی کنند. بگذارند شهرها جایی برای زندگی انسانها باشد، نه خودروها. پیادهمداری کانون تمام اتفاقات زیستپذیر در شهرهای کشور است.
تمام الگوهای توسعه در ایران تاکنون بر مبنای خودروها و تغییر سبک زندگی به شیوهای متفاوت از فرهنگ ایرانی بود. فراموش نکنیم، هر ایرانی و هر شهروند در شهرهای بزرگ و کوچک همواره یک رؤیای عمیق در سر دارد. رؤیای رفتن به جایی دوردست و زندگی بدون مظاهر غربی. این رؤیای بلافصل هر ایرانی بهمعنای آن است که تاکنون مسیر توسعه کشور و شهرهای بزرگ نادرست بودهاست. اینکه شهروندان زندگیای را که شایسته آنان است، همچنان ندارند.
تغییر رویکرد، آنهم در آستانه 40سالگی انقلاب، میتواند راهی نو و تازه در اختیار مدیران شهری قرار دهد. راهی که در آن علاوه بر تامین نیازهای ضروری شهروندان، شیوه زندگی بهتری را در اختیارشان قرار دهد. ما از فرهنگ خود فاصله گرفتهایم و همچنان حسرت آنرا در دل داریم. از زندگی در شهرهای بزرگ گلهمندیم و در آرزوی زندگی در جایی دنج و دوردست هستیم. بهتر آناست که مدیران شهری تغییر دیدگاه دهند و خیابانها و شهرها را آزاد کنند و فضایی باز برای زندگی در اختیار شهروندانشان قرار دهند.
در طول نیم قرن گذشته ثابت شدهاست که حضور خودروها در شهرها، چیزی جز مشکلات و آلودگیها و ناملایمات به همراه ندارد. آیا نوبت آن نیست تا شهرها و خیابانها را برای زندگی بهتر شهروندان رها کنیم؟