
به یاد زندهیاد حسنحبیبی
میراثبان نگارستان

امین عارفنیا/ مشاور شهردار تهران
تهران باغهای زیادی داشته که شاید جز نامی از آنها در خاطر مردم باقی نمانده است. بر پایه آمار، پایتخت در سال1368 معادل 14هزار و 168هکتار باغ داشته که بیش از 8هزار هکتار از آنها در این سالها از بین رفته است.
اما یکی از این باغها که تاریخی پرفراز و نشیب و سرنوشتی درسآموز دارد، باغی است در قلب تهران.
میدان بهارستان را کمی که بالاتر میروی خیابانی هست به نام کمالالملک که از قضا با باغی که در این مقال به آن میپردازیم، نسبت دارد. در تقاطع خیابان کمالالملک ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کمی بالاتر سازمان برنامه و بودجه رخنمایی میکند. وارد حیاط وزارت ارشاد که میشوی در پس خودروها، بنایی قجری، خسته و بیپناه میبینی که بازماندهای از یک باغ باشکوه است و بر سردرش نوشته موزه هنرهای ملی. کمی که به قبل بازگردی میبینی همین نام، حافظ این بنای ارجمند است. حوضخانه و سرسره قجری نامهایی است آشنا برای مردم و باغی که نیمی از آن به واسطه بنای همین ساختمان پهلویساز تخریب شد و جز حوضخانه که امروز موزه هنرهای ملی نام گرفته اثری از آن باقی نمانده است.
خیابان دانشسرا را که بالاتر میروی به تقاطع شریعتمدار میرسی؛ سردر باغ در اواسط همین خیابان است؛ سال 1222 هجریقمری به دستور فتحعلیشاه و بهعنوان کاخ تابستانی شاه قاجار بنا میشود. شاه قاجار که به نگارگری علاقهمند بوده دستور میدهد نقاشیهایی را که از او و درباریان کشیدهاند به آنجا منتقل کنند و نامش را نگارستان مینهد. در دوره ناصرالدینشاه، تهران توسعه پیدا میکند و حصار شهر، کاخ تابستانی را دربرمیگیرد و به مرور کارکرد آن تغییر میکند تا در دوره مظفرالدین شاه نیمهشمالی باغ به مدرسه فلاحت و بعدها نیمه جنوبی به مدرسه صنایع مستظرفه اختصاص یابد و مدیریت آن به کمالالملک واگذار شود.
در دهه1330 بود که نیمه جنوبی باغ دستخوش تغییرات و 2بنای اداری پیشگفته در آن بنا شد. نیمه شمالی باغ نیز به دانشسرای عالی تبدیل و بعدها مرکز تحقیقات اجتماعی و به مرور دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شد.
سال1371 دانشکده علوماجتماعی نیز از نگارستان به بنای جدید کوچ کرد و باغ قجری متروکه شد. در همین وانفسا یادداشتی با عنوان «حسب حال» در روزنامه اطلاعات از تفاهمی نامیمون بین سازمان برنامه و بودجه و دانشگاه تهران برای واگذاری باغ به سازمان برنامه و سپس تخریب آن و احداث پارکینگ خبر میدهد؛ یادداشتی که نظر معاون اول وقت رئیسجمهور را بهخود جلب میکند.
حسن حبیبی که خود در مرکز تحقیقات علوم اجتماعی درسخوانده و سالها بهکار تحقیق و پژوهش اشتغال داشته و حفاظت از میراث فرهنگی دغدغه همیشگیاش بوده به بازدید باغ میرود.
وی از وضعیت نابسامان آنجا اندوهگین میشود، دستور ابطال توافق به عمل آمده صادر و مهدی حجت، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی را مأمور پیگیری موضوع و تفاهم با سازمان برنامه و بودجه میکند. پس از توافق با سازمان برنامه، مرمت باغ به مهندس دانشور واگذار شده و با پیگیری دکتر حبیبی به سرانجام میرسد. باغ بهعنوان یک اثر ملی ثبت شده و به موزه تاریخ و مفاخر دانشگاه تهران تبدیل میشود. آنچه بازگو شد حکایت یکی از خدمات فرهنگی مرحوم دکتر حبیبی بود؛ خدماتی که با دغدغه حفاظت از میراث فرهنگی این سرزمین اعم از ملموس و ناملموس به ماندن بسیاری از داشتههای در معرض تخریب و یغما انجامید. او که دغدغه انسجام ملی داشت، معتقد بود برای شناختن و شناساندن جلوههای گوناگون فرهنگی و تمدن ایران و بالا بردن سطح آگاهی مردم از پیشینه تاریخی این سرزمین باید اقدامات سامانیافتهای انجام شود.
آن میراثبان نگارستان 6سال است که به دیار باقی شتافته اما میراث ارجمندش باقی است.