عشق، فارغ از دین و جغرافیا
سیمای 86
مرتضی کاردر
«مدار صفر درجه» حکایت عشق پسری ایرانی به دختری یهودی است؛ عشقی که در کلاس درس فلسفه در پاریس آغاز میشود و تا تهران ادامه پیدا میکند. آغاز جنگ جهانی دوم و در خطر افتادن جان خانواده یهودی آنها را به پیشنهاد پسر به ایران میکشاند و از آنجا تازه اتفاقات ایران آغاز میشود و...
چیزی که عموم مخاطبان را جذب خود کرد حکایت عشقی میان حبیب و سارا بود و روابط انسانی میان آدمها فارغ از مرز و دین و جغرافیا اما چیزی که مخاطبان جدیتر را پای تلویزیون نشاند بستر تاریخی وقوع اتفاقات بود؛ آغاز جنگ جهانی دوم، مسئله کشتار یهودیان بهدست نازیها و گروههای افراطی صهیونیست، وضعیت دانشجویان ایرانی در پاریس آن سالها و... که همه آنها در سریال با دقت و جزئیات بسیار پرداخته شده بود.
سریال برای مخاطبان طوری بهنظر میرسید که از روی یک داستان واقعی ساخته شده است. حضور عبدالله شهبازی- مورخی که بهطور خاص در تاریخ معاصر ایران و مسئله یهودیان پژوهشهای بسیار کرده است- نیز بهعنوان مشاور تاریخی مجموعه، دقت و وثوق تاریخی مدار صفر درجه را دوچندان میکرد.
مدار صفر درجه از مجموعههای موفق تلویزیون در 2 دهه گذشته است. بازپخشهای مکرر سریال در طول سالهای بعد که هنوز هم ادامه دارد نشان میدهد که توانسته است شمار بسیاری از مخاطبان را در سالهای بعد نیز جذب خود کند.
گروهی از بهترین بازیگران مثل همیشه حسن فتحی را همراهی میکردند؛ شهاب حسینی، ناتالی متی، رؤیا تیموریان، مسعود رایگان، لعیا زنگنه، آتنه فقیهنصیری، علی قربانزاده و زندهیاد صدرالدین شجره.
دهه80 سالهای اوج موفقیت حسن فتحی در تلویزیون است. او با «شب دهم» گل کرد و بعد مدار صفر درجه را ساخت. در ماه رمضان سال 86نیز «میوه ممنوعه» او در صفحه تلویزیون مخاطبان بسیاری را جذب خود کرد و یکی از بهترین سریالهای رمضانی آن سالها شد؛ سریالی که حکایت عشقی پیرانهسر را روایت میکرد، عشق پیرمردی مؤمن (علی نصیریان) به دختری جوان (هانیه توسلی). درونمایهای که فتحی چند سال بعد در سریال «شهرزاد» هم آن را به نوعی دیگر پی گرفت.
تجسمی 86
بدون متین دفتری
علی بختیاری
لیلی متین دفتری در 70سالگی در پاریس از دنیا رفت. او که در اواخر دهه 1950میلادی در مدرسه اسلی انگلستان تحصیل نقاشی کرده بود، در بازگشت به ایران بهطور حرفهای به نقاشی کشیدن پرداخت و در دهه 1350شمسی در دانشگاه تهران تدریس میکرد. متین دفتری نوه دکتر محمد مصدق بود و پرترهای از روزهای آخر پدربزرگش نقاشی کرده است. پس از انقلاب به فرانسه مهاجرت کرد و همچنان تمام وقت به نقاشیکشیدن پرداخت. آثار او را میتوان در موزههای پراهمیتی چون موزه هنرهای معاصر تهران، موزه صنعتی کرمان و مرکز هنری ژرژ پمپیدوی فرانسه یافت. نقاشیهای او با پرسپکتیوهای تخت (شاید برگرفته از مینیاتور ایرانی) و با انتخاب پالت رنگی محدود، آثاری کمینهگرا و پراحساس هستند.