• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 4 بهمن 1397
کد مطلب : 45807
+
-

نقطه‌جوش‌تان را به‌دست بگیرید

نقطه‌جوش‌تان را به‌دست بگیرید

مهران مصفا

بعضی‌ها زیاد ازجمله «روی اعصابم رفت!» استفاده می‌کنند. انگار همه کائنات آمده‌اند تا روی اعصاب آنها رژه بروند و پیاده‌روی کنند. مدام از دست دیگران عصبانی می‌شوند و هرچیز کوچکی آنها را کفری می‌کند؛ مثلا از این لجشان می‌گیرد که فرد دیگری پول زیادی خرج لباس‌هایش می‌کند و تقریبا هر روز لباس متفاوتی به تن می‌کند، همسایه‌شان هر روز یک مدل ماشین سوار‌می‌شود، همسرشان جلوی فامیل رفتار خاصی دارد یا ندارد و... . به قول آن شعر معروف «چرا در دیزی بازه؟ چرا دم خر درازه؟ چرا در گنجه بازه؟ و...» . اینجا می‌خواهیم کمی به چرایی این رفتار بپردازیم و البته اگر جزو این دسته افراد هستیم، ببینیم چطور می‌توان از دست این چراهای ناخودآگاه و آزاردهنده راحت شد؛ چراکه گاهی تمام این پیاده‌روی روی اعصاب، ناخودآگاه اتفاق می‌افتد و فرد نمی‌داند چه حجم زیادی از انرژی او در روز با این چراها هدر می‌رود.


  حساس نشو...
یکی از عواملی که برخی افراد زیاد از دیگران می‌رنجند می‌تواند مرزبندی‌های نامشخص و نارسا بین فرد و دیگران باشد. فرد با این ‌مشخص نکردن محدوده، تنها باعث بی‌ثباتی هیجانی و جسمانی خود می‌شود و به هیچ دستاوردی دیگری نمی‌رسد. بد نیست در مرحله اول به این فکر کنیم که این دوست‌نداشتن و عصبانی‌شدن، یعنی ما دوست داریم دیگران آن‌طوری رفتار کنند که ما می‌خواهیم یا درست می‌دانیم و معتقدیم. پس بهتر است برای مدتی، خودآگاه، عادت کنیم بلافاصله بعد از ایجاد شدن این حس در درونمان این سؤال را بلند از خودمان بپرسیم: «چه چیزی باعث می‌شود من رفتار فردی دیگر را آن‌قدر منفی ارزیابی کنم؟». اگر در ارتباط با شخص دیگری، موضوعی لج ما را درمی‌آورد باید از خود بپرسیم «آیا رفتار آن شخص برای من محدودیتی ایجاد می‌کند و به من آسیبی می‌رساند؟» یا «آیا مانع تحقق نیازها و خواسته‌های من می‌شود یا احساس من را جریحه‌دار می‌کند؟». اگر جواب هرکدام از این سؤال‌ها مثبت بود و دلیل خاصی وجود داشت، آزردگی و ناراحتی ما بجا و تهیج و عصبانیت‌مان توجیه‌پذیر است.


  هر کسی کارخودش، بار خودش، آتیش به انبار خودش
اگر از خودمان پرسیدیم، رفتار آشنا، همسایه، همسر، همکار یا حتی عابر توی خیابان، محدودیت و آسیبی برایمان ندارد، عصبانیت ما توجیهی ندارد. چون ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم دیگران دقیقا آنگونه که ما می‌خواهیم رفتار کنند. برعکس ما باید دیگران را آنگونه که هستند، بپذیریم. هرفردی را با ویژگی‌ها، مشکلات، نظرات و برداشت‌هایی که از خودش نشان می‌دهد، بپذیریم. درست همانطور که ما توقع داریم دیگران، ما را آنگونه که هستیم به رسمیت بشناسند، محترم بشمارند و دوست داشته باشند،‌ ما هم باید اجازه دهیم دیگری با همان شکل ویژه خود آزاد باشد. ما هرگز حق نداریم و نمی‌توانیم دیگران را به‌خاطر مسائلی که به‌ خودشان مربوط است و نه ما، سرزنش کنیم و مورد شماتت قرار دهیم؛ چراکه «دیگران به این خاطر در عرصه حیات و زندگی خود حضور ندارند که خود را به آن شکل و شمایلی که در تصور ما و دلخواه ماست درآورند».



   وقتی که رژه‌ها واقعیت دارند!
اما گاهی پیش می‌آید که آن رنجش، ناراحتی، آشفتگی و عصبانیت ما بجاست؛ یعنی آن فرد درست در جایی که نباید در حال رژه رفتن است؛ روی اعصاب ما! به‌ویژه وقتی فردی به واقع برای ما محدودیت ایجاد می‌کند، مزاحم و سد راه می‌شود، ما را به حال خودمان نمی‌گذارد یا احساس‌مان را جریحه‌دار می‌کند. در چنین حالتی، چه کاری درست است؟ باید بگذاریم همچنان به این پیاده‌روی غیرمجاز ادامه دهد و خودخوری کنیم و اعصاب‌مان را خرد سازیم یا اینکه اقدامی کنیم تا از شر این احساس مزاحم خلاص شویم. برای رهایی از این حس باید کاری کنیم؛ آن‌هم با تکیه بر اعتماد و عزت‌نفس. معنا و مفهوم اعتماد به‌نفس و برخورداری از احساس عزت‌نفس این است که قادر باشیم در هرلحظه و زمانی که دلخور و عصبانی شدیم، احساسمان جریحه‌دار شد، دچار محدودیت شدیم و برایمان مزاحمت ایجاد شد، فردی را که با او در تعامل هستیم از وضعیت خود مطلع کنیم و او را در جریان بگذاریم.

  صادق و صریح باشیم
برای این کار ما باید دلایل خود را برای این آزار و دلخوری عنوان کنیم تا او در جریان قرار گیرد که ما را ناراحت و عصبانی می‌کند. برای این بیان هم باید عواطف خود را کنترل کنیم و با بیان جملاتی مبتنی بر «من»، با لحن، تن صدا و تماس چشمی مناسب موضوع را مطرح کنیم؛ به‌عنوان مثال همسرمان سر ما داد می‌کشد و می‌گوید که این طرز برخوردت در فلان موقعیت احمقانه بود! طبیعی است که احساسات ما از این حرف جریحه‌دار شود. اگر بخواهیم به شیوه‌ای منطقی و مبتنی بر اعتماد به‌نفس رفتار کنیم باید با رعایت همان لحن و تماس چشمی مناسب به او بگوییم: من از این طرز رفتار خوشم نمی‌آید. طرز صحبت تو عصبانی‌ام می‌کند و احساس می‌کنم که تو با من با تندخویی رفتار می‌کنی. من تحمل اینگونه رفتار را ندارم.
رفتار صادقانه متقابل در رابطه با دیگران، امری بسیار تعیین‌کننده برای حل مشکلات و بهبود روابط ماست، چون این مدل رفتار نشانگر پایه و اساس اعتماد و صمیمت انسان‌ها نسبت به یکدیگر است. هیچ صداقتی هم بهتر از این نیست که ما ناراحتی، عصبانیت، برداشت و احساسات خود را به طرف مقابل انتقال دهیم. در چنین گفت‌وگویی است که فرصتی مناسب و خوب برای شفاف و تصحیح کردن موضوع به‌وجود می‌آید.

  نتیجه تمرینرهایی از دلخوری مدام

جواب چه مثبت باشد و چه منفی با مدتی انجام این تمرین، حال بهتری خواهیم داشت. اگر جواب منفی باشد با این تمرین 70تا 80درصد موارد تهیج، کفری‌شدن و واکنش نامعقول کاهش پیدا می‌کند، چون مرتب این یادآوری صورت می‌گیرد که رفتار دیگران ربطی به ما ندارد و کم‌کم ملکه ذهنمان می‌شود و احساس بد کم می‌شود. این کار برای سلامت روان‌تنی و پیامدهای هیجانی و رفتاری اهمیت زیادی دارد.
اگر جواب‌ها مثبت باشد که با گفت‌وگوهای صادقانه‌ای که خواهیم داشت، رفتار معقول، روحیه سازگاری و مدارا با افراد دیگر در ما رشد پیدا می‌کند و درنهایت روابط اجتماعی ما بهبود پیدا کرده و این کار هم به سلامتی تن و روح ما کمک شایانی می‌کند، چون با این کار ما هیجانات خود را سرکوب نمی‌کنیم یا اجازه نمی‌دهیم افکار آزارگر مدت زیادی در ذهن ما جولان بدهند. کاهش تنش تنها از این راه میسر است؛ ابراز‌کردن ناراحتی. هرچند حل نهایی موضوع تنها وقتی صورت می‌گیرد که شخص به اشتباه خود اعتراف کند و به‌دنبال راه گریز از مسئله یا دورزدن نباشد. به اشتباه خود اعتراف کند و برای مثال عذرخواهی کند. اما اگر این مسئله هم صورت نگیرد، توانایی شما در بالارفتن ظرفیت‌های درونی و نگه‌نداشتن اضطراب‌ها افزایش پیدا می‌کند. درنهایت باید توجه کنیم که از راه ایجاد یک تفاهم واقعی، سلامت هیجانی و جسمانی تأمین می‌شود.


  از همین امروز تمرین را شروع کنیم
گاهی ممکن است آن‌قدر دلخوری‌ها و اعصاب‌خردی‌ها در روز زیاد باشد که درنهایت تبدیل به یک بدخلقی کلی شود و ندانیم چرا مغزمان لای منگنه رفته است. برای شناسایی بهتر عواطف خود می‌توانیم برای مدتی تمرین «مرزبندی» را انجام دهیم. برای انجام این تمرین باید یک دفترچه برداریم و هر روز در آن بنویسیم که با توجه به وضعیت هیجانی و رفتاری خود در چه موقعیت‌هایی قادریم حد و مرزهای خودمان را با دیگران رعایت کنیم. همچنین یادداشت کنیم در چه موقعیت‌هایی با چه مشکلی مواجه بوده‌ایم. وقتی راجع به چیزی آزرده و کفری می‌شویم و عصبانی، باید از خودمان بپرسیم که آن رفتار یا برخورد، آزادی مرا محدود کرده، مزاحمتی ایجاد کرده یا احساس مرا جریحه‌دار کرده است؟ به این نکته مهم دقت کنیم که مفهوم ایجاد زیان و محدودیت در چارچوب موضوع مورد بحث ما یک مفهوم معیار است که باید به‌خاطر سپرده شود. این مفهوم به‌معنای لطمه و زیان‌دیدن و دچار محدودیت‌شدن به‌کار می‌رود. درواقع وقتی موقعیتی باعث رنجشمان می‌شود، باید از خود بپرسیم «آیا لطمه و زیانی به من وارد شده است؟» همانگونه که ممکن است فکر کنیم «من از چنین موقعیتی خوشم نمی‌آید و برایم  آزار دهنده است». البته این 2چیز متفاوت است. درواقع خیلی چیزهاست که ممکن است از آنها خوشمان نیاید و برایمان آزار دهنده باشد اما وقتی از خود می‌پرسیم «آیا من در این موقعیت دچار لطمه و زیان می‌شوم؟» در این صورت ملزم هستیم که پاسخی نسبتا عینی به پرسش خود دهیم. اگر پاسخ به این سؤالات منفی بود، باید روراست این خودافشایی را داشته باشیم که حساسیت بی‌خودی بوده است و درواقع باید به مشکل خود اقرار کنیم؛ خطا در ارزیابی، عدم‌انعطاف و بردباری، فرافکنی مشکلات شخصی خود به دیگران یا... . درواقع به این نکته پی می‌بریم که ویژگی‌ها یا معضلات شخصی خودمان باعث ایجاد این ناراحتی شده است نه رفتار دیگران. اما درصورتی که پاسخ به این سؤالات مثبت باشد و نتیجه گرفتیم که برایمان مزاحمتی ایجاد شده و احساسمان جریحه‌دار شده است، حق داریم ناراحت باشیم. در این صورت همان‌طور که گفته شد باید برای حل این معضل، رفتاری با اعتماد به‌نفس و عزت‌نفس داشت و با «جملات مبتنی بر من» موضوع را با شخص مقابل در میان گذاشت.

پیشنهاد
رنگ درستی به در و دیوار خانه بزنید

رنگ‌های درون خانه تأثیرهای روحی زیادی دارد. رنگ‌های تند جریان‌ خون را تحریک می‌کند و موجب سرحالی بیشتر می‌شود. و رنگ‌های روشن انسان را آرام‌تر می‌کند؛ بنابراین بهتر است بهتر است از رنگ‌های مناسب برای اتاق خواب و پذیرایی استفاده کنیم. 
   مخلوطی از رنگ سبز در اتاق خواب آرامش بخش است.
  رنگ‌های آبی سرد هستند. رنگ‌های زرد و طلایی به نور خورشید شباهت دارد.
  نارنجی تیره انسان را به یاد میوه‌های رسیده در پاییز می‌اندازد.
  قرمز رنگ فعالیت است، سمبل عشق و علاقه شدید. زیاده‌روی در رنگ‌های قرمز و نارنجی انسان را دچار هیجان می‌کند و برای اتاق‌خواب مناسب نیست. اگر کسی رنگ قرمز را برای اتاق خوابش ترجیح می‌دهد بهتر است از قرمز مات استفاده کند.
  رنگ بنفش پررنگ می‌تواند فرد را افسرده و غمگین کند. مخلوطی از بنفش کمرنگ یا بنفش روشن با زرد یا آبی و سبز اثر افسردگی را ضعیف‌تر می‌کند.
  مخلوطی از رنگ سفید و شیری و صورتی، خیال‌انگیز و عاشقانه است. اما رنگ سفید به تنهایی تمیزی و بیمارستان را به یاد می‌آورد.
گذشته از رنگ‌ها و تأثیراتشان که باید به آنها برای رنگ اتاق خواب دقت کرد، بهتر است برای انتخاب رنگ، به جهت قرار گرفتن اتاق‌خواب هم دقت شود. رنگ‌های سرد برای اتاق‌هایی که جهت آنها جنوبی و جنوب‌غربی یا جنوب شرقی هستند، مناسب است و رنگ‌های گرم برای اتاق‌هایی که جهت آنها شمالی، شمال شرقی یا شمال غربی است. دلیل آن هم میزان تابش نور و گرما به اتاق است.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید