آنها که تاریخ مصرف ندارند
ابوالفضل جلیلی / کارگردان سینما
خیلی وقتها با کسان و چیزهایی سروکار داریم که خیلی زود تمام میشوند. سروتهشان خیلی زود به هم بافته میشود. تکراری یا قدیمی میشوند و به قول امروزیها دوره مصرفشان کوتاه است.
بعضی وقتها اما به پدیدهها و آدمهایی برمیخوریم که تمامی ندارند. یا اگر بخواهیم اغراق نکنیم، به این زودیها به سر نمیرسند. دیوان حافظ صدها سال است روی تاقچه خانهها جا دارد و تا دنیا دنیاست، ورق میخورد، دانش و روشنی میبخشد و راه از چاه مینمایاند. هنوز که هنوز است، درباره وقایعی که حتی پدربزرگهایمان آنها را به چشم ندیدهاند، صحبت و تحلیل و از کسانی که در آنها نقش مثبتی داشتهاند، تجلیل میشود.
ظاهرا پدیدههایی که بسته به کم و کیف روزگار بالا و پایین میشوند، نمیتوانند قد بکشند و خود را از حصار روزها و ماهها بالاتر ببرند. برای همین است که لباس همواره بهعنوان یکی از نیازهای مبرم انسان مطرح بوده و خواهد بود، اما مُد، عمر کوتاهی دارد؛ تا چشم به هم بزنی جایش را مُد جدیدتری میگیرد و خیلی زود فراموش میشود. خیلی از آثار – منظورم هنری و ادبی است – شرح احساسات زودگذر یا سرگذشتهای لاغر و تنک هستند، اما بعضی شرح لحظههای ماندگار و سرشارند.
نمیتوان از کنارشان سرسری گذشت و میتوان مدتها به آنها فکر کرد و نتیجه گرفت. چنین آثاری است که میتواند در شکلگیری هویت و فرهنگ مردم، ایفای نقش و گنجینه فرهنگی یک ملت را پربار کند.
این موارد فراوان و در حد وفور نیستند، اما جویندگان حرفهای آنها را مییابند و ارج مینهند. به قول حافظ؛ «بنده طلعت آن باش که آنی دارد».