آخرین گام خسته عاصی
سعید مروتی
سراینده غمنامههای بزرگ هجران و حماسههای شورانگیز شکست، در آخرین گام به توفیقی غیرمنتظره در ارتباط بیواسطه با مردم دست یافت. رسول ملاقلیپور پس از شکست تجاری «نسل سوخته»، «هیوا»، «قارچ سمی» و «مزرعه پدری»، درام اجتماعی و فیلم جنگی را به پسزمینه آورد و به ملودرام میدان داد که نتیجهاش شد «میم مثل مادر». ملاقلیپور با وجود جایگاه مشخص و محترمی که به عنوان یکی از سرداران و قافلهسالاران سینمای دفاع مقدس داشته و دارد، معمولا در لانگشات مورد توجه بوده ولی هر وقت پای جزئیات به میان آمده (جز یکی دو استثنا) با کملطفی و بیانصافی مواجه میشد. ملاقلیپور در دوره اول فیلمسازیاش با «نینوا»، «بلمی به سوی ساحل»، «پرواز در شب» و «افق» به مرور، هم سینما آموخت و هم فیلمهایش مورد توجه توأمان تماشاگران و نهادهای رسمی قرار گرفت. پرواز در شب در جشنوارهای که «ناخدا خورشید» (ناصر تقوایی) و «اجارهنشینها» (داریوش مهرجویی) در آن حاضر بودند جایزه بهترین فیلم را گرفت. بلمی به سوی ساحل در میانههای جنگ، هم خوب فروخت و هم نوجوانان بسیاری را روانه جبههها کرد. افق هم با لحن حماسیاش همین کارکرد را میتوانست داشته باشه ولی پس از پذیرش قطعنامه اکران شد و با وجود پایانیافتن جنگ، تماشاگران پرتعدادی یافت. مشکلات ملاقلیپور از دوره دوم فیلمسازیاش شروع شد؛ زمانی که تصمیم گرفت از جبهه به شهر بیاید و درام اجتماعی بسازد. احتمالا هیچکس انتظار فیلمی چون «مجنون» را از سازنده پرواز در شب نداشت و شاید تنها دوستان نزدیک ملاقلیپور میدانستند او در نوجوانی تا چه اندازه شیفته «تنگنا»ی امیر نادری بوده و به عنوان بچه پایینشهر تا چه حد نسبت به آدمهای نادیدهگرفته این طبقه حس همدلی دارد. مجنون نه در انتهای دهه60 که برای امروز هم فیلم رادیکالی است؛ درست مثل «پناهنده» که در آن استقلال فکری فیلمساز از هر جریان سیاسیای نمایان بود و ملاقلیپور با همه آشفتگیها و لکنتهای بیانی، با حس و حال و صداقتی که همیشه و حتی در بدترین فیلمهایش نیز به همراه داشت، توانست چیزی خلاف اعتقاداتش نسازد؛ فیلمساز گوشتتلخ و بداخلاقی که منتقدان زیاد تحویلش نمیگرفتند و ارزشهای آثارش را یک دهه پس از اکرانشان کشف میکردند، مسئولان سینمایی در ادوار مختلف از چپ تا راست، دوستش نداشتند و در دهههای 70 و 80 تماشاگران زیادی به تماشای فیلمهایش نمینشستند. با معیارهای متعارف و متداول، ملاقلیپور اگر بهکل فیلمساز ناموفقی محسوب نمیشد، دستکم فاصلهای قابل توجه با موفقیت داشت.
«سفر به چزابه» و «نجاتیافتگان» 2نگین جواهری سینمای جنگ که در میانه دهه70 با بیتوجهی کامل، توقیف و شماتت مدیران و توطئه سکوت روشنفکران مواجه شدند، حتی آن ایراد همیشگی فیلمهای ملاقلیپور، یعنی آشفتگی را هم نداشتند. با این وضعیت تکلیف قارچ سمی و مزرعه پدری روشن بود. فیلمهایی که با آوازهگریهای رسمی درباره جنگ همراهی نمیکردند و طبیعتا محبوب مدیران نبودند و برای منتقدان هم آشفتگی، بهترین بهانه برای کوککردن ساز مخالف علیه فیلمساز بود که 12سال پس از رفتنش همچنان بیجایگزین مانده است. در مورد میم مثل مادر، همان وضعیت، همان نوع برخوردها و همان نقدهای آشنا تکرار شد. با این تفاوت که ملاقلیپور اینبار همراهی گسترده تماشاگران را پس از سالها دوباره تجربه کرد. مایه ملودرام فیلم جواب داد و در روزگاری که کمدیها حرف اول و آخر را در گیشه میزدند، ملودرامی مورد توجه عموم قرار گرفت که سازندهاش نهتنها هیچ ابایی از اتهام ساخت فیلمی اشکانگیز نداشت که به استقبالش هم رفته بود. ملاقلیپور، این فیلمساز حس و غریزه، با حس و حالی که پس از درگذشت مادرش داشت، سراغ میم مثل مادر رفت و ملودرامی ساخت به شدت احساساتی و متاثرکننده که تماشاگر را با چشم گریان از سالنهای سینما به بیرون فرستاد. در پاییز 85 که میم مثل مادر اشک میستاند و خوب میفروخت کمتر کسی به یاد میآورد که آخرین بار کدام فیلم ایرانی چنین با توفیق تجاری مواجه شده و مخاطبانش را با صورتهای خیس راهی منزلشان کرده، همچنان که کسی باور نمیکرد این آخرین گام خسته عاصی است.
اولین نمایشگاه عکسهای منتخب
مهرداد رهسپار
در شهریور سال85 نمایشگاه عکسهای منتخب تئاتر 85 در سالن چهارسوی تئاترشهر برگزار شد. در این نمایشگاه ۴۰ قطعه عکس از علی اوغازیان، سارا ساسانی، شکوفه هاشمیان، امیر امیری، مهناز میناوند، رئوفه رستمی، علی زارع، آکوسالمی، سمانه غلامنژاد، آزاده نوزاد، گلریز فرمانی، علیرضا کیانپور، منصوره قرهداغی، تهمینه موسوی، حسین نوشیر، ابراهیم سیسان، آزیتا بیات، قادر عاقلی و مریم مجد به نمایش درآمد. این نمایشگاه در کنار تمایل نشریات و روزنامهها به تئاترها نشان از توجه به ثبت و عکاسی از نمایشها بود. حمید سمندریان، سیامک زمردی مطلق و امیر عابدی داوران این رویداد بودند.