• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
چهار شنبه 12 دی 1397
کد مطلب : 43254
+
-

نویسنده نمی‌میرد

نویسنده نمی‌میرد


میلاد حسینی، روزنامه نگار


خوگرفتن... ناچاری... تن‌آسایی... 3عاملی که باعث شده ‌است ساکنان خانه ادریسی‌ها هیچ‌گاه خانه را ترک نکنند. 4نفر ساکنان و صاحبان خانه‌اند که توانِ رفتن ندارند حتی در میانه هیاهو و بحران؛ خانم ادریسی که زنی کهنسال و باوقار است و روزبه‌روز جوان‌تر می‌شود؛وهاب نوه خانم‌ادریسی که پس از زند‌گی و تجربه در خارج از کشور به عشق‌آبادِ داستان برگشته در سی‌سالگی و مدام به رحیلا، عمه زیبای فقیدش فکر می‌کند؛ لقا دخترِ خانم ادریسی و عمه وهاب که مانندِ خواهرش از زیبایی بهره‌ای نبرده اما وضعیتِ خانه چیزی را درونِ او زنده می‌کند تا بنشیند پای پیانو. و یاور... خدمتکاری پیر و وفادار که عضوی جدانشدنی از خانواده شده. و البته دیگرانی در داستان که خانه را اشغال می‌کنند و بعضی‌های‌شان آن‌قدر خودی می‌شوند که تن‌آسایی و ناچاری را از این چهار نفر می‌زدایند. قهرمان شوکت زنِ تنومندی با لباسی تماما زرد و روحیه‌ای عدالت‌جو، قباد که در جوانی دل‌بسته به خانمِ ادریسی بوده و حسرت روزهای رفته در او تکرار می‌شود، و رکسانا که چهره‌ای تمثیلی‌ است در داستان و صورتی بسیار شبیه رحیلا دارد.

«خانه ادریسی‌ها» رمانی ا‌ست پرشخصیت و پرقصه که در شهری فرضی به نام عشق‌آباد می‌گذرد و ورود گروه تازه‌به‌قدرت ‌رسیده یکنواختی زند‌گی‌شان را تغییر می‌دهد و البته موجودیت‌شان هم به خطر می‌افتد. چرا که تازه‌واردان می‌خواهند حق ستم‌دید‌گان را از ثروتمندان بگیرند و همین باعث ورود و حضور بیگانگان در خانه ادریسی‌ها می‌شود. این ورود نقطه عطف داستانی‌ است که باعث می‌شود آدم‌هایی غرق‌شده در خاطرات و گذشته دورشان، مجبور شوند مدارا کنند با جهان تازه‌ای که حادث شده.

خانه ادریسی‌ها یکی از مهم‌ترین رمان‌های منتشر شده در سال ۷۰ بود و نویسنده‌اش غزاله علیزاده پیش از این رمان داستان بلند «دو منظره» را در کتابی اوایلِ دهه60 منتشر کرده بود و در فضای ادبیاتِ داستانی حضوری جدی داشت. غزاله علیزاده متولدِ مشهد بود و در 43‌سالگی رمانی درخشان نوشت که بدل شده‌است به یکی از مهم‌ترین آثارِ داستانی ما. روایتی قدرتمند با نثری تمیز و بی‌نقص که می‌شود بارها و بارها خواند و کاری که داستان‌نویس در دلِ یک رمان با نثرِ فارسی کرده مرور کرد.

به «خانه ادریسی‌ها» که فکر می‌کنم چه چیزی یادم می‌آید؟ نخستین چیز حسادتم نسبت به توانایی خیره‌کننده نویسنده در زبان است. بله دقیقا از کلمه حسادت استفاده می‌کنم و اگر قرار باشد یک‌بار به چیزی حسودی کنم، آن‌چیز نثرِ غزاله علیزاده است. او در «خانه ادریسی‌ها» نشان می‌دهد چه مهارت و اشرافی بر کلمات دارد و چگونه می‌تواند کارکردِ موردنظرش را از دلِ زبان بیرون بکشد بی‌آن‌که قصه در ورطه زبان‌ورزی بیفتد و از ریتم خارج شود. انتخاب علیزاده در کلمات کاملا هوشمندانه‌ است و همین یکی از دلایل حسرتی‌ است که از جوان‌مرگی او در 47‌سالگی باقی مانده. اما او رمانی ماندگار از خودش به‌جا گذاشته و این یعنی حیاتِ ابدی نویسنده.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید