صلح نزد مولانا
ولیالله شجاعپوریان؛ معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری
در هفته جاری فرصتی دست داد تا به بهانه برگزاری هشتمین همایش مهر مولانا که به همت معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، مرکز اسناد و کتابخانه ملی و موسسه فرهنگی سروش مولانا برگزار شد در جمع مولاناشناسان از کشورهای مختلف باشم. از این رو سیری در اندیشههای مولانا و اقوال مولاناشناسان داشتم و تلاش کردم صلح را از منظر مولانا کنکاش کنم.صلح و جنگ یکی از مباحث و مجادلات نظری و عملی در جهان بوده و نظریههای فراوانی با محوریت صلح و امنیت از سوی اندیشمندان مطرح شده و سازمانهای زیادی اعم از ملی و بینالمللی برای بسط صلح تاسیس شدهاند، اما سوگمندانه باید گفت تاریخ بشر بیانگر تداوم و تشدید جنگها، درگیریها و افراطیگریهاست و رویای بشر برای نیل به صلح محقق نشده است. برای نیل به صلح پایدار، نخست لازم است تفکر و اندیشه صلح در باور مردم نهادینه شود تا با انزوای اندیشههای جنگطلبانه، جنگافروزان مجالی برای بروز نیابند. اسلام در ارتباط با صلح دیدگاه مشترکی با سایر ادیان دارد؛ از نگاه اسلام صلح به معنای آشتی و آرامش بخشیدن به جامعه است. حدود 140 آیه قرآن به مضمون صلح پرداختهاند و در قرآن صلح و اسلام دو واژه ملازم قلمداد میشوند و آیه کریمه« اصلحو ذات بینکم» همگان را به صلح فرا میخواند. از طرف دیگر مولانا از مفاخر نامدار ایران و جهان از مدافعان جدی صلحجویی و صلحگرایی است.
در زمان وی چنگیز با خلق و خوی درندگی به بسیاری از بلاد از جمله بلخ حمله و آبادیهای بسیاری را ویران کرد، در آن سوی جهان نیز« جنگهای صلیبی» بسیاری را در دام مرگ گرفتار کرد، اما در بحبوحه جنگ و خونریزی مولانا عقیده راسخ خود را جهت ترویج صلح ارائه کرد و از جنگ و خونریزی تبری جست. مولانا جهل و نادانی را ریشه جنگ و آزمندی و حرص حاکمان را عامل وقوع جنگ بر میشمرد: «جنگ باشد کار دیو و صلح کردار ملک / صلح را باید گزیدن، تا بیابد جان صفا» آوردهاند روزی مولانا در راهی میرفت که متوجه نزاع دو نفر شد؛ یکی از آنها به دیگری گفت: «اگر یکی بگویی، دو تا بشنوی.» مولانا بر شانه او زد و گفت: «هرچه خواهی به من بگوی که اگر هزار هم بگوی، یک هم نمیشنوی.» این رفتار نمونه صبر عرفانی مولاناست که دوای حل بسیاری از مشکلات جامعه امروز ماست. یکی از چالشهای شهرهای امروزی به ویژه کلانشهرها فاصله گرفتن از روح اخلاق و هویت و اتصال تاریخی است که تبعات ناگوار انسانی، فرهنگی و اجتماعی به دنبال داشته است، انسان مدرن در حرکت به سوی رفاه و تکنولوژی از اخلاق و هویت اصیل فاصله گرفت و خشونت و درگیری جایگزین مهربانی و گذشت شد؛ شهر اصیل ایرانی- اسلامی ناگریز به پیوند با عوامل هویتبخش و احیای اصول اخلاقی و آموزههای دینی است. از این رو شایسته خواهد بود از آموزههای شخصیتهای فاخری چون مولوی، حافظ، سعدی و سایر سرمایههای نمادین اجتماعی بهره جست تا صلح و آرامش در شهر رونق گیرد.