• چهار شنبه 26 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 7 ذی القعده 1445
  • 2024 May 15
سه شنبه 11 دی 1397
کد مطلب : 42994
+
-

پیرمرد 27ساله

تک‌نگاری برای پیام صادقیان؛ شما یادتان نمی‌آید

بهروز رسایلی

شما یادتان نمی‌آید. یک روز یک پسر ترکه‌ای زبر و زرنگ در فوتبال ایران آفتابی شد که چشم‌ها را به‌خودش خیره کرد. اسمش پیام صادقیان بود؛ بچه تبریز، پسر یک فوتبالیست فقید و محبوب که دوست داشت پا جای پای پدرش بگذارد. از قضا مایه‌اش را هم داشت؛ آنقدر که در 20سالگی با لباس ذوب‌آهن درخشید و سر از پرسپولیس درآورد. ابتدای لیگ سیزدهم، او خرید غیرمنتظره علی دایی بود؛ بازیکنی که جزو معدود فانتزی‌بازان تیم دفاعی و سختکوش شهریار به‌شمار می‌آمد. دایی آن سال آمده بود با فوتبال اقتصادی و مبتنی بر کم گل خوردن، بعد از 6سال جام قهرمانی را به پرسپولیسی‌ها پیشکش کند. تیم او زیبا بازی نمی‌کرد اما هر کجا حوصله هواداران سر می‌رفت می‌توانستند به ساق‌های پیام نگاه کنند؛ بازیکنی که با توپ جادو می‌کرد. انگار هنر معماری مسلمان و دریبل‌زنی خلعتبری به‌طور همزمان در وجود او جمع شده بود؛ چنین بود که  پیام جوان در قامت فرمانده سرخ‌ها تیمش را به سمت قهرمانی پیش می‌‎برد. روزی که صادقیان در زمین گل‌آلود انزلی آن پاس گل جادویی را به خلعت داد، دیگر شکی باقی نماند که او در مسیر بزرگان حرکت می‌کند. آن روز‌ها، خیلی قبل از اینکه دوگانه معروف کی‌روش- برانکو شکل بگیرد، بزرگ‌ترین دعوای سرخ‌ها با کارلوس این بود که چرا پیام را در تیم ملی جدی نمی‌گیرد. گذر زمان اما نشان داد مربی پرتغالی دست‌کم در این یک مورد اشتباه نمی‌کرده؛ چه اینکه بعدتر نخواستن صادقیان به یکی از معدود نقاط تفاهم او و برانکو تبدیل شد!
زیاد طول نکشید تا صادقیان ثابت کند خودش قاتل استعدادش است. از همان روزهای آغازین درخشش، با آن عصبانیت‌های آنی و البته اخبار فراوانی که از حواشی رنگارنگ او به گوش می‌رسید، می‌شد فهمید این پیام به مقصد نمی‌رسد. 4 بار آرنج‌کوبی در فاصله یک‌ماه باعث شد صادقیان بازی با نفت تهران را از دست بدهد و توقف سرخپوشان در همان مسابقه، قهرمانی را از کف این تیم ربود. بعدتر وقتی در دقیقه دوم داربی برگشت با محمدرضا خلعتبری، یار خودی درگیر شد و چشم صد هزار نفر را از تعجب گرد کرد دیگر روشن شده بود که برای در اوج ماندن، فقط استعداد کافی نیست. تیر خلاص به او اما شاید ماجرای لمس اکبریان، داور بازی با فولاد بود که به خانه‌نشینی سه ماهه‌‌اش منجر شد. چند‌ماه بعد فستیوال خمیازه‌های توهین‌آمیز صادقیان درست جلوی چشم حمید درخشان، خون هواداران را به جوش آورد. وقتی برانکو آمد، کاری را انجام داد که درخشان جراتش را نداشت؛ اخراج پیام.
از اینجا به بعد دور تسلسل زجرآور شروع شد؛ پیام هی تیم عوض می‌کرد، هی قول می‌داد متحول شود و هی نمی‌شد. از نفت و صبا گرفته تا ماشین‌سازی، نه کاریزمای دایی و کریمی و منصوریان برای صادقیان معجزه کرد و نه پوشیدن پیراهن پدر در خانه مادری. او پارسال کلا از ایران رفت تا با حضور در عثمانلی‌اسپور، در دومین سطح از لیگ ترکیه احیا شود اما آنجا هم بیشتر از بازی کردن و گل زدن و پاس گل دادن، خبر جیک و پوکش با مدل‌ها و شاخ‌های اینستاگرامی بود که به ایران می‌رسید. حالا پیام دوباره برگشته. پسری که فقط 27سال دارد اما انگار 270سال از دوران فوتبالش گذشته. می‌گویند او به سپیدرود می‌رود تا شاید شوک علی کریمی زنده‌اش کند. این پسر اما باید بداند تا «خود» آدم نخواهد، جادوی هیچ جادوگری بر او سازگار نیست.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :