• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
یکشنبه 9 دی 1397
کد مطلب : 42827
+
-

رنگ زندگی و بوی نان در داستان

یادداشت
رنگ زندگی و بوی نان در داستان

محمد عزیزی /نویسنده و ناشر

 داستانی پرخواننده و ماندگار می‌شود که تمام عناصر واقعی‌اش را از زندگی مردم بگیرد و در تلاشی مداوم و منسجم زوائد و اضافات را حذف کند و شکل و قالبی مطلوب بگیرد. در واقع آنچه به آن اثر هنری گفته می‌شود، با تأثیرگذاری نویسنده بر قصه به وجود می‌آید. نفس نویسنده باید به کالبد بی‌جان یک حادثه، رمق و زندگی بدهد. تخیل و حال ببخشد. نقش نویسنده مانند دو حبه قند در یک استکان چای است. اگر چای حاوی این دو حبه قند هم زده نشود، ابتدای چای تلخ است و انتهای آن شیرینی ملال‌آوری دارد. 
اما اگر با هم زدن، قند را با جان چای بیامیزیم، شیرینی یکنواخت آن مطلوب و دلپسند است. 
تکنیک‌های نویسندگی باید در متن روایت حل شود و قابل تفکیک نباشد. احساسات انسانی باید برجسته و تأثیرگذار و تکرارها و روزمرگی‌ها باید کنترل و مهار شود. دوستان مستندساز ما گفته‌ای دارند که در این مقال قابل ذکر است. اینکه هیچ مستندی، مستند نیست مگر تصویربردار نگاه داشته باشد و با دوربین از زاویه دید خود به مناظر و صحنه‌ها بنگرد. داستان خوب چیزی است که ما خودمان را در آن ببینیم. با کمک آن زشتی‌ها و ناخوشایند‌ها را از خود بگیریم و آراسته و پیراسته، مطبوع و دلنشین شویم. در واقع داستان خوب همان کاری را می‌کند که آیینه‌ها می‌کنند. 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید