• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
سه شنبه 4 دی 1397
کد مطلب : 42244
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/gPlZ
+
-

ریزنویس

سبک زندگی در سال64 چگونه بوده است؟

محمدتقی حاجی‌موسی

 جایزه بزرگ این بنده خدایی که تا چند‌ماه پیش رئیس بانک مرکزی بود، سال64 مدیر بانک ملت بوده و در آخر فروردین این سال، جوایز قرعه‌کشی بزرگ حساب‌های قرض‌الحسنه را اعلام می‌کند که واقعا فیوز هر کسی را می‌پراند. 50دستگاه خودروی پیکان، 50دستگاه خودروی رنو، تعداد زیادی قالی و قالیچه، هزینه سفرهای زیارتی و البته مقدار زیادی سکه و جوایز نقدی دیگر که همه اینها روی هم احتمالا 200میلیون تومان هم نمی‌شده ولی مردم سال64 به همین هم راضی بودند و این یعنی ما الان خیلی توقعات‌مان بالا رفته و این خوب نیست. از دهه 60 یاد بگیریم.

 برق هست اما کم است  یکی دیگر از مشکلات ازلی و ابدی در کشور ما، کمبود آب و برق است که اگر شما روزنامه‌ها را نگاه کنید می‌بینید در این 40سال همیشه پابرجا بوده و از سالی به سال بعد و از دهه‌ای به دهه بعد منتقل شده. همیشه هم اینطوری بوده که در زمستان ملت زیاد مصرف می‌کرده‌اند و برای همین گاز و برق کم می‌شده. در تابستان باز ملت زیاد مصرف می‌کرده‌اند لذا آب و برق کم می‌شده؛ پس کمبود برق یک‌جورهایی سر‌جهازی کمبودها بوده و همین تابستان گذشته هم با آن دست به گریبان بودیم. در همه این سال‌ها راهکار مدیران، هشدار نسبت به افزایش مصرف، اعلام نبود‌امکانات و وعده رفع کمبودها در سال‌های آتی بوده که این سال‌های آتی هنوز نرسیده و در راه است.

جزیره گند!  به‌نظر ما برخورد درست با معتادان را همان دهه60 انجام می‌دادند و اینکه« اعتیاد جرم نیست» کلا غلط است. شما خودتان ببینید بین این دو روش کدام بهتر است؛ در سال64، خبر آمده که 250نفر دیگر از معتادان را به جزیره تبعید کرده‌اند؛ جزیره‌ای که اسم و رسمش در روزنامه نیامده و ظاهرا جایی بوده پرت و پلا در دل خلیج همیشه فارس که کوسه‌ها وظیفه حفاظت از آن را برعهده داشته‌اند و تنها چیزی که برای اعتیاد کاربرد داشته، نور آفتاب و آب دریا بوده؛ راهکاری جالب برگرفته از فیلم ماندگار «پاپیون» برای ادب‌کردن و البته ترک‌کردن معتادان. بعد از چند سال اما عده‌ای روشنفکرنما گفتند این کار بدی است و معتادها اذیت می‌شوند و این راه‌ها تاریخ‌گذشته است و این حرف‌ها، که نتیجه‌اش شد وضعیت کنونی. الان شما اگر به یک معتاد بگویید آن طرف بنشین، ناراحت می‌شود و کمپین نه به خشونت علیه بیماران تزریقی و تبخیری تشکیل می‌دهد و حالا بیا و درستش کن. لذا به‌نظر ما همان روش اول بهتر بود که متأسفانه کسی نظر ما را نپرسید.

کلمات و ترکیبات جدید   انقلاب با خودش فرهنگ واژگان جدیدی آورده بود و مردم به‌دلیل برخورد با افرادی از قشرهای مختلف دانشگاهی و فکری مثل مذهبی، ملی‌گرا، مارکسیست، دمکرات و... با این واژه‌ها آشنا بودند. روزنامه‌ها هم از این فرصت استفاده می‌کردند و در خبرهای خود عباراتی را به‌کار می‌بردند که ما بیشتر در کتاب‌ها خوانده و در فیلم‌ها شنیده‌ایم؛ مثلا روزنامه اطلاعات از دستگیری فرزند یکی از فئودال‌های منطقه شوش دانیال خبر داده و در ادامه توضیحاتی داده. منتهی این خبر را اگر همین الان برای جماعت موبایل به‌دست بخوانید نصفشان رباط‌صلیبی پاره می‌کنند و نصف دیگر دچار رگ به رگ‌شدن عضلات گردن می‌شوند؛ بس که واژه‌های سخت در آن وجود دارد. مردم دهه 60 اما با این کلمات آشنایی کامل داشتند و هر روز که از خواب بلند می‌شدند شاهد رژیم‌های امپریالیست، الیگارشی، فئودالیسم، سوسیالسم، اگزیستانسیالیسم افراطی، اومانیسم، پرولتاریا، بورژوآ و چیزهای دیگری بودند که مناسب سن ما نیست.

 وام بگیر، زن بگیر  معلم جماعت در دهه‌های اخیر همیشه جزو قشر رنج‌کشیده و قدر ندیده بوده و آه نداشته تا با ناله سودا کند. همین بی‌پولی زمان ازدواج فرهنگیان را عقب می‌انداخته که موجبات نگرانی مسئولان را فراهم کرده بوده. برای مقابله با این پدیده شوم آموزش و پرورش با همکاری بانک ملت اقدام به پرداخت وام ازدواج به معلمان کرد و به هر نفر، 20هزار تومان وام دادند که الان با این پول می‌توان یک دبه ماست، یک شیر کم‌چرب و یک عدد کلوچه خرید که نشان می‌دهد توجه به سلامت و خوراک چقدر برای مردم باارزش شده که حاضرند خرج ازدواج را بدهند و ماست بخورند. در ضمن آن موقع قرار شد تا 700واحد مسکونی برای کارکنان نیروی هوایی در شهرک‌غرب ساخته و به آنها تحویل داده شود که بعدا دیدند شهرک غرب به درد نیروی هوایی نمی‌خورد و آنها را یک مقدار هل دادند آن طرف‌تر حوالی بزرگراه ستاری فعلی که می‌گویند هوایش از شهرک غرب هم بهتر است.

 واقعا از کجا می‌آد؟  بعضی سؤالات هم هست که در تمام ادوار گذشته مطرح بوده و کسی برای آنها پاسخی نداشته و می‌شود از آنها به‌عنوان سخت‌ترین معماهای تاریخ بشر نام برد. یکی از این سؤالات این است که جنس‌های قاچاق چگونه به خیابان ناصرخسرو می‌رسد؟ این سؤال سال64 هم وجود داشته و جراید از مردم، مردم از جراید و همه از مسئولین و مسئولین از هم می‌پرسیدند که چگونه اجناسی از همه نقاط دنیا به‌صورت نو و آکبند سر از مرکز تهران درمی‌آورند؟ این سؤال هنوز هم وجود دارد و مسئولان همچنان دارند به آن فکر می‌کنند ولی پاسخی برایش پیدا نکرده‌اند. ازجمله کالاهای نایابی که آن موقع در ناصرخسرو ریخته بوده، دوربین عکاسی، لوازم بهداشتی لوکس، سیگار، اورکت، اسباب بازی و... بوده که تراز تعجب مسئولان را به سقف چسبانده بوده. حالا سؤال اینجاست که واقعا این کالاها از کجا می‌آیند؟ کسی می‌داند؟

این خبر را به اشتراک بگذارید