امیرحسن چهلتن /نویسنده
موضوعی که این روزها من و بسیاری از دوستان نویسنده را نگران کرده، قاچاق کتاب است؛ پدیدهای نفرتآور که رنجی است مضاعف برای نویسندگان مستقل.
جریان این است که عدهای سودجو با شناختن کتابهای پرفروش و با تمرکز بر آثار نویسندگان شناختهشده، کتابهای آنها را که در کتابفروشیها هم موجود است، چاپ میکنند و میفروشند. آنها برای ایجاد انگیزه خرید در مخاطبان چنین وانمود میکنند که این کتابها حاوی متن سانسور نشدهاند؛ در صورتی که این ادعا نمیتواند درست باشد چون آنها به متن اصلی دسترسی ندارند. به هر حال با چنین ترفندی بدون تقبل حقالتالیف بهراحتی حاصل رنج نویسندگان را صاحب میشوند و متاسفانه از هیچ کس هم ابایی ندارند. بر اساس گزارشی که از سوی اتحادیه ناشران به دست آمده و این موضوع را تعقیب کردهاند، چند انبار بزرگ در تهران و کرج با دسترسی به 6 چاپخانه حدود 900 دستفروش را فقط در تهران تغذیه میکنند. در حالی که ناشر با شمارگان 1000جلد برخی از کتابهای من از جمله «عشق و بانوی ناتمام» و «تهران، شهر بیآسمان» را منتشر می کند، این کتابها با تیراژهای 5هزار جلدی و البته به شکل قاچاق در حال توزیع و فروش هستند. سوال مهمی که پیش میآید این است که اگر سانسور بد است، چرا اعمال میشود و اگر خوب است چرا به طور جدی و مؤثر جلوی این عده که رمز موفقیتشان ادعای دور زدن سانسور است، گرفته نمیشود؟
ظاهرا سردمداران بازار بساز و بنداز این بار قصد تصرف تپه کتاب را دارند تا فتوحاتشان تکمیل شود. با کمال تاسف این اقدام غیرقانونی که البته هیچ نهاد قانونی مقابلهای جدی با آن ندارد، همسو با سیاستهایی است که نویسندگان مستقل دلخوشی از آنها ندارند.
رنج ما و گنج دیگران
در همینه زمینه :