روایتی از بازی انتخاباتی قطبزاده و کارتر با مهره شاه
قمار با برگ شاه
مجید مهرابی دلجو ؛ دبیر گروه سیاسی
شاید هیچ وقت در ذهن شاهی که بعد از کودتای 28مرداد 1332شوکتی برای خود بههم زده بود و خود را نظرکرده خدا میدانست نمیگنجید که زمانی برسد که بهعنوان یک برگ انتخاباتی با وی بازی شود.
صادق قطبزاده، وزیر وقت خارجه ایران، جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا و عمر تریخوس، دیکتاتور پاناما هر یک با انگیزههای تقریبا مشابه، در گوشهای از دنیا با برگ شاه، قماری را آغاز کرده بودند که برندهای نداشت. هیأت حاکمه وقت آمریکا که تحت فشار زبیگنو برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت کارتر و هنری کسینجر، رفیق شفیق شاه و وزیر خارجه دولت ریچارد نیکسون هشدارهای دیپلماتیک را برای ورود شاه به آمریکا نادیده گرفته بودند، بعد از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در ایران، شاه را مزاحمی بزرگ برای حل مسئله گروگانگیری میدانستند. شاه با درک این مزاحمت داوطلبانه از آمریکا خارج شد. او از 26دیماه سال57 که ایران را ترک کرد تا دریافت ویزای ورود به آمریکا 9ماه انتظار کشید و مهمان خوانده و ناخوانده انور سادات در مصر، ملکحسن در مراکش، نلسونراکفلر در جزایر باهاما و لوپز پورتییو در مکزیک شده و بالاخره بهعنوان یک بیمار خصوصی به آمریکا فراخوانده شده بود. ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در تهران، خیلی قبلتر به کاخ سفید هشدار داده بود که اگر شاه به آمریکا برود دیپلماتهای آمریکایی در تابوتهایی از چوب کاج به کشورشان بازخواهند گشت. شاه به آمریکا رفت، سفارت تسخیر شد و حالا جیمی کارتر در آرزوی این بود که حداقل دیپلماتهای آمریکا را در یک هواپیما بنشاند و به آمریکا برگرداند. اگر این اتفاق رخ نمیداد او انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را باید دودستی تقدیم رونالد ریگان رقیب جمهوریخواهاش میکرد. بنابراین چه باک اگر قماری را با برگ شاه آغاز کند، معاوضهای با گروگانها یا حداقل وعده استرداد شاه برای ایرانیان.
برگ انتخاباتی قطبزاده
در ایران صادق قطبزاده، وزیر وقت خارجه که وارد رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری شده بود اگر شاه را برمیگرداند، ورق انتخابات را در ایران به نفع خودش برمیگرداند. او 2نماینده عجیب به پاناما فرستاده بود؛ یکی کریستیان بورگه وکیل دادگستری چپگرای فرانسوی و دیگری یک ماجراجوی آرژانتینی به نام هکتور ویلالون. آن دو از دوستان قطبزاده در پاریس بهشمار میرفتند و برای معامله استرداد با عمر تریخوس وارد مذاکره شدند. تریخوس اگرچه منافعی غیر از منافع ایرانیها داشت اما بدش نمیآمد وارد این قمار شود. او خطری را پذیرفته بود که کشورهای اروپایی غربی از زیربار آن شانه خالی کرده بودند، نه انگلیس، نه سوئیس و نه دیگر کشورهای اروپایی حاضر به پذیرفتن شاه نشده بودند، پس چرا او باید این هزینه را میداد؟ شاه ملک وسیع مخصوصی برای پرورش اسب در ایالت ساری در جنوب لندن داشت و انتظار داشت حداقل با انتخاب مارگارت تاچر به نخستوزیری انگلیس جایی در این کشور برای او باز شود. یک خبرنگار تلویزیون به نام آلن هارت که روابط نزدیکی با مارگارت تاچر داشت به شاه قول داده بود درصورت پیروزی تاچر در انتخابات این امکان را برای او فراهم کند که در انگلیس اقامت کند. به محض آنکه تاچر پیروز انتخابات شده و این موضوع را با وزارت خارجه خودش در میان گذاشته بود وزارت خارجه انگلیس 3 دلیل در مخالفت با این موضوع شمرده بود که یکی از آنها این بود: اگر شاه به انگلستان بیاید ایران در چنان هیجان انقلابی قرار دارد که ممکن است سفارت انگلیس اشغال شود و در این صورت سفیر و کارمندانش به گروگان میروند و ایرانیان در عوض استرداد شاه را خواستار خواهند شد. هر چه که تاچر این هشدار را جدی گرفت، کارتر در آمریکا به اخطاری مشابه کممحلی کرده بود. در مقطعی صدراعظم اتریش اعلام کرده بود که به شاه بهعنوان یک شهروند عادی و به شرطی که از فعالیتهای سیاسی دست بکشد مثل سایر شهروندان اوگاندا، چک، شیلی، مجارستان و... پناهندگی میدهد. بلافاصله دفتر مطبوعاتی برونو کرایسکی اعلام کرده بود: صدراعظم به صراحت از شاه دعوت نکرده که به اتریش برود. دیگر کشورهای اروپایی هم در مواجهه با این موضوع، آینده و منافع ملی خودشان را در برقراری ارتباط با حکومت جدید ایران میدیدند نه در پذیرایی از دوست قدیمی خودشان. دلیل دوم تریخوس در پاناما برای واردشدن به قمار شاه این بود که او میخواست قهرمان بینالمللی بشود؛ مردی باشد که به بحران گروگانگیری پایان داده و دوستش جیمی کارتر را از تحقیر نجات دهد، ضمن آنکه او میدانست بازگشت زنده گروگانها به آمریکا یعنی کمک به تجدید انتخاب جیمی کارتر؛ چه آنکه رونالد ریگان رقیب کارتر نهتنها از تریخوس دل خوشی نداشت بلکه او را «دیکتاتور لات» مینامید. بعد از نخستین دور مذاکرات در پاناما مارسل سالامین، یکی از مشاوران نزدیک عمر تریخوس به همراه یک دیپلمات دیگر پانامایی به تهران پرواز میکنند و در هتل لاله (اینترکنتیننتال سابق) ساکن میشوند و با قطبزاده گفتوگو میکنند. آنها درخواست تقاضای رسمی استرداد میکنند اما وقتی به وزارت خارجه پاناما برمیگردند میگویند مقامات ایران اصلا بلد نیستند اقدامات مربوط به استرداد را شروع کنند. این دو مقام پانامایی ساعاتی صرف توضیح جزئیات قوانین پاناما و آماده ساختن مدارک اولیه میکنند.
اضطراب شاه
تریخوس بعد از بازگشت دیپلماتهایش با کارتر تماس میگیرد و به او اطمینان میدهد که ظواهر امر هرچه باشد تحت هیچ شرایطی شاه مسترد نخواهد شد. کارتر توصیه میکند شاه نباید بویی از این ماجرا ببرد و اگر دچار ترس شود و بخواهد به آمریکا برگردد ما ناچاریم او را بپذیریم. این بازگشت شاه به آمریکا یعنی پیچیدهترشدن مسئله گروگانها. شاه اما در پاناما انگار از تحولات بویی برده باشد احساس امنیت نمیکرد. او در باهاما خبر دستور یاسر عرفات به کماندوهای فلسطینی برای استردادش را شنیده بود. در همان زمان شنیده بود که آیتالله خلخالی، رئیس وقت دادگاه انقلاب، بهصورت غیابی حکم اعدام شاه، فرح، غلامرضا، اشرف و فریده دیبا را صادر و اعلام کرده است هر کس در خارج از کشور این افراد را اعدام کند حکم دادگاه را اجرا کرده است. ترور شهریار شفیق، پسر اشرف در پاریس شاه را وحشتزده کرده بود. آیتالله خلخالی چندی بعد در گفتوگویی با خبرگزاری فرانسه اعلام کرده بود کارلوس معروف به کارلوس شغال را برای اعدام شاه استخدام کرده است. شاه خاطره خوبی از کارلوس نداشت و احتمالا آیتالله خلخالی با زیرکی این خبر را اعلام کرده بود. کارلوس در سال 1975(4سال قبل از انقلاب) در وین پایتخت اتریش وزیران نفت اوپک ازجمله جمشید آموزگار و احمد زکی یمانی را گروگان گرفته بود. او در ازای دریافت 5 تا 50میلیون دلار از گروگانها آنها را آزاد کرد. خلخالی گفته بود برای انجام عملیات اعدام شاه که جمعی از ناسیونالیستهای آمریکای لاتین هم در آن حضور دارند 140هزار دلار جایزه تعیین شده است. تمام این اخبار شاه را قانع کرده بود که ایرانیها میخواهند او را به تهران برگردانند. بهمن58، دو روز قبل از رایگیری انتخابات، وزارت خارجه در اطلاعیهای اعلام کرد که شاه در پاناما بازداشت شده است. انتشار این بیانیه از سوی صادق قطبزاده، وزیر وقت امور خارجه و نامزد انتخابات برای تأثیر گذاشتن در انتخابات ریاستجمهوری ایران بود. در پاناما دولت تریخوس از این بیانیه تعجب کرد اما در پاسخ، بازی را به هم نزده و اعلام کرده بود شاه تحت تدابیر امنیتی در پاناما قرار دارد. دروغ هم نگفته بودند، تدابیر امنیتی برای حفظ جان شاه در پاناما در بالاترین شکل ممکن انجام میشد. 2روز بعد قطبزاده انتخابات را به بنیصدر باخت. شاه چند وقت بعد از پاناما خارج شد و به دعوت دوباره انور سادات به مصر رفت. تلاش تریخوس برای نگاهداشتن او به نتیجه نرسید، آخرین تلاشهای پزشکان در مصر برای درمان سرطان شاه هم به نتیجه نرسید و برگ شاه برای کارتر هم سوخت. شاه وقتی 5مرداد سال 59در مصر مرد، هنوز ماجرای گروگانگیری حل نشده بود. گروگانها زمانی آزاد شدند که کارتر انتخابات را به ریگان باخته بود.
منابع؛ آخرین سفر شاه ؛ ویلیام شوکراس، آرشیو روزنامه اطلاعات