سنگ، سوت و حرارت!
لیگ برتر هجدهم در شرایطی آغاز شد که هنوز زمان زیادی از پایان جام جهانی نمیگذشت. جدایی مهرههای کلیدی از باشگاههای مختلف به نیت بازی در فوتبال اروپا، چالش بزرگی برای تیمهای مدعی محسوب میشود. افزایش ناگهانی نرخ دلار و تلاطم بزرگی که در بازار ارز بهوجود آمده بود نیز ستارهها را برای ملحق شدن به لیگهای خارجی ترغیب میکرد. در همین بازه زمانی، وحید امیری از پرسپولیس جدا شد تا به لیگ ترکیه برود و مدتی بعد مجید حسینی نیز در ترابوزناسپور همبازی وحید شد. آبیها امید نورافکن، سرور جپاروف، امید ابراهیمی و مامه تیام را نیز از دست دادند و پرسپولیس درحالیکه درگیر محرومیت نقل و انتقالاتی بود، ناچار شد با خروج صادق محرمی و فرشاد احمدزاده در کنار وحید عادت کند. حالا بعد از رسیدن به نیمه راه لیگ هجدهم، یک نکته بسیار کلیدی به چشم میآید. تیمهایی که فصل بدنسازی را زودتر و کاملتر آغاز کردند، حالا در ردههای بالای جدول دیده میشوند. سپاهان، پدیده و پرسپولیس فصل بدنسازی طولانی و موفقیتآمیزی را پشت سر گذاشتند و پاداش ممارست تابستانی را در پاییز گرفتند.
رقابتهای جذاب و تماشایی، بخشی از حقیقتهای لیگ برتر بودند اما این این لیگ ماجراهای زشت و ناامیدکنندهای را نیز در خود داشت. پرتاب سنگ در نبرد استقلال خوزستان و پرسپولیس، لحظات زشتی را در ورزشگاه غدیر اهواز رقم زد. جالب اینجاست که گزارشگر تلویزیونی بازی نیز تأکید داشت که اوضاع بهشدت «عادی» است و هیچ سنگی از سمت سکوها پرتاب نمیشود. مدتی بعد نیز مسابقه نفت آبادان با پیکان بهدلیل پرتاب اشیا به درون زمین، نیمهتمام ماند. اواخر فصل هم برخی از هواداران سپاهان استقبال خوبی از اتوبوس پرسپولیس نداشتند. هیجان و جذابیت، یک طرف سکه لیگ برتر هجدهم بود، روی دیگر سکه، به ماجراهای تفرقهآمیزی اختصاص داشت که با نزدیکشدن به نیمفصل، شکل جدیتری بهخودشان گرفتند. بعد از شکست تیم برانکو در فینال آسیا روبهروی یک تیم ژاپنی، پرچم ژاپن هم به مد روز برخی از ورزشگاههای وطنی تبدیل شد.
خداداد عزیزی، نخستین مربی لیگ برتر هجدهم بود که شغلاش را از دست داد. پس از شکست سنگین مقابل سپاهان، هواداران باشگاه سپیدرود دیگر علاقهای به حفظ این مربی نداشتند. اوضاع تیم رشتی با وجود تغییر هفتگی مالکیت، به کمدی شبیه شده بود. سرانجام خداداد از تیم جدا شد و نیمکت را به علی کریمی سپرد. تصور میشد جان توشاک در فوتبال ایران حتی از کیروش، برانکو و شفر نیز بزرگتر میشود اما سرمربی اسبق رئال مادرید نیز پس از چند درگیری با بازیکنان تیم، در مسیر اخراج قرار گرفت. فیروز کریمی از ماشینسازی برکنار شد، فولادیها سیروس پورموسوی و ایل استان را اخراج کردند، نفت مسجدسلیمان روی نام عبدالله ویسی قلم قرمز کشید و داریوش یزدی، امید نمازی و این اواخر مجید جلالی نیز قربانی نتایج ضعیفشان شدند. بازگشت قطبی و منصوریان، لیگ برتر را جذابتر کرده است. این دو مربی البته شروع کاملا متفاوتی با هم داشتهاند.
بحران بزرگ لیگ برتر هجدهم، بحران داوری است. در هفتههای پایانی نیمفصل سوتهای پرحرف و حدیث زیادی زده شد و جنجالهای بزرگی پیرامون داوری شکل گرفت. شاید بعدها از این دوره لیگ بهعنوان فصلی یاد شود که موجبات ورود تکنولوژی به داوری لیگ برتر را فراهم آورد چراکه عملا همه باشگاهها به عملکرد داوران لیگ معترض هستند و خودشان را قربانی تصمیمهای داوری میدانند. نیمفصل اول لیگ، 2 جنجال بزرگ داوری داشت؛ اولی در دیدار پرسپولیس و سپاهان در نقشجهان با اعلام پنالتی به سود تیم مهمان شکل گرفت و دومی در جدال استقلال و پدیده در آزادی با مردود اعلام شدن گل سالم اللهیار صیادمنش به تیم مشهدی. گفته میشود این تصمیم ممکن است خداحافظی محمدحسین زاهدیفرد از داوری لیگ را به همراه داشته باشد. واضح است که چنین وضعی دیگر نمیتواند ادامه پیدا کند و داورها باید بهدنبال یک تحول بزرگ باشند.
سپاهان بعد از چند فصل ناامیدکننده، حالا در بالاترین نقطه فوتبال ایران ایستاده است. تیمهای اول و سوم جدول، هنوز طعم شکست در هیچ مسابقهای را نچشیدهاند. بین سپاهان و پرسپولیس، پدیدهای دیده میشود که غافلگیرکنندهترین تیم رقابتهای این فصل بوده است. پسران یحیی با 5 پیروزی در 6 هفته اول، شروع خارقالعادهای داشتند و با وجود ناکامی در دیدارهای بزرگ، هنوز با قهرمان نیمفصل همامتیاز هستند. استقلال شفر هنوز نتوانسته انتظارها را برآورده کند اما در هفتههای گذشته، امیدوارکنندهتر ظاهر شده است. آنچه مهم بهنظر میرسد، بازگشت «رقابت» به لیگی است که در 2فصل گذشته کاملا قابل پیشبینی شده است. شاید این یکی از همان فصلهایی باشد که رقابت قهرمانی در آن به ثانیه آخر کشیده میشود. در انتهای جدول نیز استقلال خوزستان که با کسر 6 امتیاز از سوی فیفا روبهرو شده، با سپیدرود همسایه شده و بهنظر میرسد هر 2تیم، کار بسیار سختی برای بقا در لیگ برتر داشته باشند. تحمل انتظار تا شروع نیمفصل دوم، کاملا دشوار بهنظر میرسد؛ نیمفصلی که ای کاش از سنگها و سوتهای اشتباه خالی باشد و به همین اندازه پرحرارت بماند.