
اروپا در بحران

ریچارد هاس | رئیس شورای روابط خارجی آمریکا
فرانسیس فوکویاما پس از جنگ جهانی دوم، نظریه «پایان تاریخ» را مطرح کرد که در چارچوب آن به پیروزی نهایی لیبرال دمکراسی در جهان معتقد بود. شاید باورش کمی سخت باشد، اما این مسئله دستکم دیگر در مورد اروپا صدق نمیکند. آینده دمکراسی، صلح و امنیت در اروپا اکنون مبهمتر از همیشه است. معترضان پاریس را به آتش کشیدهاند، انگلیس بر سر برگزیت دوپاره شده است، قدرت در ایتالیا بهدست چپهای سرسختی افتاده که اکنون اتحادیه اروپا را هم به چالش کشیدهاند، آلمان شاهد اختلافات سیاسی داخلی و همچنین قدرت گرفتن راستهای افراطی است، لهستان و مجارستان بهدنبال عبور از اصول لیبرالیسم هستند و روسیه هرچه میخواهد در اوکراین میکند.
در فرانسه، فارغ از همه توجیههایی که در مورد معیشت مردم آورده میشود، بحران کنونی ناشی از موجسواری چپها روی موج پوپولیسم است. این را البته باید از فضایی که در اروپا طی سالهای اخیر موجب رشد راست افراطی شده، جدا دانست. راستهای افراطی اروپا بر موج نارضایتی از تداخل فرهنگی و حضور پناهجویان در این قاره سوار شدهاند.در این میان، اتحادیه اروپا نیز رفته رفته جایگاه خود را در میان مردم از دست داده است. این سازمان بهشدت از جوامع دور است، درگیر بوروکراسی است و به محفلی برای نخبگان تبدیل شده است. شاید ولادیمیر پوتین همین ضعفها را در اروپا دیده که هرچه میخواهد در اوکراین انجام میدهد. اتحادیه اروپا واحد پول مشترک معرفی کرده است، بدون آنکه یک اتحادیه مالی یا بانکی مستقل داشته باشد. به همین دلیل است که این سازمان اغلب نمیتواند در حوزه اقتصاد، سیاستهای فراگیر داشته باشد.
ناتوانی اتحادیه اروپا در جلوگیری از برگزاری همهپرسی برگزیت، نمودی از این ضعف بزرگ است.رئیسجمهور فرانسه به تازگی در برابر معترضان کوتاه آمده است. این هیچ کمکی به کشورش نمیکند. چیزی نمانده که راستهای افراطی در فرانسه دوباره همچون دیگر نقاط اروپا نارضایتیهای اقتصادی و معیشتی را با پوپولیسم سیاسی گره بزنند و نظم موجود در اروپای بعد از جنگ جهانی دوم را به کلی به چالش بکشند. نباید تصور کرد که اوضاع بهتر میشود. در دنیایی که بیش از پیش درگیر جنگ و کشمکش است و از جانب تغییرات آبوهوایی هم تهدید میشود، موضوع پناهجویان و مهاجران اقتصادی یک موضوع جدی است. این مسئله بهخصوص برای اروپا اهمیت بیشتری دارد چرا که یک چهارم اقتصاد جهان همچنان متعلق به اروپاست و این قاره بیش از دیگر مناطق جهان در معرض هجوم مهاجران اقتصادی قرار دارد.برای آشفتگی این روزهای اروپا نمیتوان یک دلیل مشخص ذکر کرد. بر همین اساس، برای این وضعیت یک راهکار مشخص هم نمیتوان داد. اروپا نیازمند یک استراتژی جامع برای مدیریت مسئله مهاجران اقتصادی و پناهجویان است.
اروپاییها باید به فکر یک استراتژی کامل برای مسائل دفاعی خود نیز باشند؛ استراتژیای که بیشتر روی مدیریت بودجه دفاعی متمرکز باشد تا میزان آن. ناتو باید بیش از پیش تقویت شود. این سازمان برخلاف تصور، توانایی واکنش سریع به بحرانهای جدی را ندارد. همزمان باید جلوی نفوذ بیشتر روسیه در اروپا با توقف انتقال گاز این کشور به آلمان در قالب پروژه «نورد استریم2» گرفته شود.همه اینها در شرایطی که رئیسجمهوری در آمریکا قدرت را در دست دارد که با دوستانش همچون دشمن رفتار میکند، بسیار سخت خواهد بود. تصور ترامپ این است که متحدان آمریکا در ناتو سواری مجانی میگیرند. او فراموش کرده که اروپا شامل کشورهایی است که بیش از دیگران میتوانند همراه و متحد آمریکا باشند. واقعیت این است که قرار نیست دونالد ترامپ به هیچ وجه این نگاهش به مسائل جهان را تغییر دهد. بنابراین اروپا باید از بحرانی که گریبانگیرش شده، بهتنهایی عبور کند.