• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
چهار شنبه 21 آذر 1397
کد مطلب : 40684
+
-

بیمه 50 درصدی

روایت
بیمه 50 درصدی

فرزام شیرزادی /نویسنده و روزنامه‌نگار

ساعت هشت و ده دقیقه صبح است برای سومین‌بار موبایلم زنگ می‌زند. همان شماره دیروزی است که دو بار زنگ زده بود. گوشی را برمی‌دارم. زنی با صدای ریز، کلمات شمرده شمرده از دهانش بیرون می‌آید: «از طرف بیمه سازمان مردمی بهداشت عمومی  زنگ می‌زنم عزیزم.»
ـ بیمه دارم.
ـ تکمیلی چی عزیزم؟
ـ نه.
- خب. اسم شما از بیمه تکمیلی جامونده. این بیمه شامل سر، گردن، گوش، جراحی، حلق، لوزالمعده، روده، پانکراس و هرچی که فکرش را بکنید می‌شه عزیزم.
تو رختخواب می‌نشینم. گوشی را می‌چسبانم به گوش چپم: «دندون چی؟»
- دندونم هست. 50 درصد.
-پولیه؟
ـ نه زیاد. 50 درصد تخفیف دادیم عزیزم. بیمه ما رو هرجا بِدی 50درصد بهت تخفیف می‌دن عزیزم. آدرس را بفرمایید.
آدرس می‌دهم. برایم می‌فرستند. یک مرد چهل و دوسه‌ساله با سبیلی پت و پهن و ابروهای نازک‌شده و مرتب یک کارت پرس‌شده بهم می‌دهد و 253هزارتومان طلب می‌کند. 260هزارتومان می‌دهم. بقیه‌اش را پس نمی‌دهد. می‌گوید ندارد و می‌رود. کارت را پشت و رو می‌کنم. چند مهر و آرم کوچک و بزرگ دارد. چند ساعت بعد شال و کلاه می‌کنم و می‌روم دندانپزشکی سر خیابان. خوب موقعی کارت رسید. چند تا از دندان‌های ته فک پایینی دمار از روزگارم درآورده‌اند. دفترچه‌ام را می‌گذارم روی میز منشی. او هم زنی است با صدای ریز که کلمات شمرده‌شمرده و کشیده از دهانش بیرون می‌آید. این‌جور آدم‌ها عادت دارند کلمات را بکشند. دفترچه تأمین اجتماعی را برمی‌گرداند و کارت تازه گرفته‌ام را می‌گیرد. می‌گوید که دنبالش بروم. می‌روم. درِ یکی از اتاق‌های سالن را باز می‌کند. دکتر پنجاه و دو سه‌ساله‌ای است که تو سوز آخرهای پاییز، پنجره اتاقش را باز گذاشته و عرق به پیشانی‌اش نشسته. سلام می‌کنم. سر تکان می‌دهد. منشی می‌گوید که روی تخت قوس‌دار و کج و معوج دراز بکشم. دراز می‌کشم. مختصر توضیح می‌دهم که دندان‌های ته درد می‌کنند و موقع غذاخوردن... نمی‌‌گذارد حرفم تمام شود. یک لوله باریک تیز می‌چپاند تو دهانم و بعد هم چند تا لوله دیگر. حس می‌کنم فک و زبانم لمس شده. چند دندان را می‌تراشد. حالا نتراش کی بتراش. زبانم حس ندارد. چندبار از یک تا هزار می‌شمرم تا کار دکتر تمام می‌شود. یک برگه می‌نویسد و می‌دهد دستم. زبانم تو دهانم نمی‌چرخد. عوض خداحافظی سر تکان می‌دهم. او هم همین کار را می‌کند. کاغذ را می‌دهم به منشی جلو در. کارت را هم می‌گذارم رویش. می‌گوید دو تا دندان پر‌کردنی سطحی داشته‌ام و یکی هم عصب‌کشی. می‌شود یک میلیون و 250‌هزارتومان. کارت را نشانش می‌دهم. کارت 260هزارتومانی صبح. می‌گوید با این کارت می‌شود یک میلیون و150. نمی‌توانم حرف بزنم. روی کاغذ می‌نویسم مگر 50‌درصد تخفیف ندارد؟ پایین نوشته‌ام می‌نویسد: نه، قرارداد ما با این بیمه 10درصد است. تخفیف شما می‌شود 150 هزارتومان که با فرانشیز می‌شود 100هزارتومان عزیزم.
 یک میلیون تومان می‌دهم و کارت‌ملی‌ام را برای بقیه‌اش گرو می‌گذارم. 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید