• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
یکشنبه 18 آذر 1397
کد مطلب : 40201
+
-

نام‌ها می‌توانند چه بلایی بر سر قهرمان‌ها بیاورند؟

دیدید توانستم، دیدید شد

درباره نظریه نام‌ها در ادبیات، و ربطش به فهرست اسم‌های عجیب ما ایرانیان

صابر محمدی

فکرش را بکنید قهرمان فلان فیلم یا داستان که همه ضدقهرمان‌ها را به خاک و خون می‌کشید و حق مظلومان را می‌ستاند، اسمش بود «سماور» یا «دگمه» یا حتی «اضافه» و «مشنگ». چه اتفاقی برای اعمال قهرمانانه قهرمان ما می‌افتاد؟ بدیهی است که او شاخ هر غولی را هم می‌شکست و مهم‌ترین انقلاب‌های جهان را هم صورت می‌داد، دیگر شما نمی‌توانستید به‌عنوان قهرمان او را بپذیرید. مگر می‌شود قهرمان اسمش «کلوخ‌مراد» باشد یا «ندرت‌آقا»؟

ماجرا از این قرار است که سازمان ثبت‌احوال اخیرا گزارشی منتشر کرد و طی این گزارش، به برخی از نام‌های ایرانیان که سال 1395 تغییر یافته‌اند، اشاره کرد؛ اسم‌هایی که به چندتایشان اشاره کردیم. هر وقت چنین گزارش‌هایی منتشر می‌شوند تا مدتی سوژه کاربران شبکه‌های اجتماعی جور می‌شود که مگر می‌شود اسم پسری مثلا «نیست‌ در جهان» باشد یا اسم دختری «سنگین‌‌جان»! اما در این میان، به سرنوشت آدم‌هایی که سال‌ها با این اسم‌ها به‌عنوان نام‌شان زیسته‌اند، کمتر توجه می‌شود. چطور مردی توانسته سال‌ها «انگلیس» باشد و دختری «نشد»؛ بله نشد!؛ دردناک‌ترین اسمی است که در فهرست نام‌های عجیب گزارش سازمان ثبت‌احوال آمده. فکرش را بکنید، پدر و مادری صرفا به‌خاطر اینکه می‌خواسته‌اند پسردار شوند و نشده‌ است که بشوند اسم دخترشان را گذاشته‌اند «نشد». همین‌قدر دچار کلیشه‌های جنسیتی و همین‌قدر آزاردهنده.

آنها فراموش کرده‌اند که اسم‌ها، پوسته بیرونی قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌ها هستند. سخت بتوانیم ضدقهرمانی را با نامی که قهرمان‌ها را به یادمان می‌آورند تصور کنیم. گمان کنید صاحبان هر یک از اسم‌هایی که سازمان ثبت‌احوال فهرستشان را منتشر کرده، قهرمان‌های زندگی خودشان و دیگران بوده باشند؛ این اسم‌ها می‌توانست تا ابد افعال قهرمانانه آنها را خنثی کند.

مسئله نام کاراکترها در ادبیات داستانی نیز بسیار مهم است؛ آن‌قدر مهم که دیوید لاج -داستان‌نویس و منتقد و نظریه‌پرداز ادبیات- یکی از فصل‌های کتاب مهم‌اش یعنی «هنر داستان‌نویسی» را به نام‌ها اختصاص داد. کوشش او برای تبیین نظری انطباق نام‌ها و کاراکترهای داستانی، دستاورد مهمی در پیشنهاد به داستان‌نویسان بوده است. او در این بخش از کتابش نوشته: یکی از اصول بنیادی ساختارگرایی، اتفاقی‌بودن نشانه است، یعنی این ایده که هیچ پیوند ضروری و وجودی بین واژه و مرجع آن نیست. منظور این است که کلمات مرجع ندارند و منظور این است که تصادف زبانی در کار است[...]. ویلیام شکسپیر، 3 قرن قبل از فردینان دوسوسور گفته بود: «گل سرخ با هر نام دیگری هم بوی خوش دارد». اما او در ادامه نوشته: «نام‌های خاص از این لحاظ وضع عجیب و جالبی دارند. اسم کوچک ما معمولا با نیتی معنایی روی ما گذاشته می‌شود و چیز خوشایند یا امیدبخشی را به ذهن پدر و مادر ما متبادر می‌کند که البته ما شاید همان بشویم یا نشویم».

لاج همچنین نوشته: «در رمان، نام‌ها هرگز خنثی نیستند. همیشه دال بر چیزی هستند حتی اگر عادی‌بودن و معمولی‌بودن را برسانند. نویسندگان کمیک، شوخ یا اندرزگو، ممکن است در نامگذاری‌ها بسیار مبتکر یا تمثیل‌گرا باشند. رمان‌نویس‌های رئالیست نام‌های عادی با معانی ضمنی مناسبی را ترجیح می‌دهند. نامگذاری کاراکترها همیشه بخش مهمی از خلق کاراکترهاست».

نام‌های عجیب فهرست سازمان ثبت‌احوال آدم را سخت یاد این نظریه نام‌های دیوید لاج، می‌اندازد. به آن ملال شگفت‌انگیز پدر و مادری فکر کنید که نام دخترشان را گذاشته‌اند: «نشد»؛ چطور نفهمیده‌اند آن ملال را نباید تا آخر عمر بگذارند روی شانه‌های دخترشان؟ «نشد» حتی اگر قهرمان‌ مهم‌ترین رمان‌های تاریخ ادبیات داستانی جهان هم باشد، حتی اگر مهم‌ترین افعال قهرمانانه تاریخ را مرتکب شود هیچ‌گاه نمی‌تواند مثل یک قهرمان سینه سپر کند و بگوید: دیدید توانستم، دیدید شد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید