برنامه نیمرخ در دهه 70چگونه موفق به جذب مخاطب شد؟
میخواستم متفاوت باشم
گفتوگو با کامیار اسماعیلی؛ نخستین مجری برنامه نیمرخ
احسان میزانی
آن زمان مجریان چشم در چشم دوربین مینشستند و متنی را که زیردستشان بود، میخواندند. آنها که مسلط بودند، فقط نیمنگاهی به متن میانداختند و اکثر جملات را بدون چشم برداشتن از دوربین بیان میکردند. مجریانی هم بودند که بداههگویی پیشه میکردند اما فرمهای اجرا عموما اتوکشیده و رسمی بود. در میانههای دهه70 اما برنامهای متفاوت برای نوجوانان و جوانان ساخته شد که شاید بتوان از آن بهعنوان فصلی جدید در برنامهسازی و مجریگری یاد کرد. «نیمرخ» نامش را از نظرسنجی مردمی وام گرفت تا نشان دهد تلویزیون قرار است از مونولوگگویی به سمت برنامهای تعاملی کوچ کند. با آغاز نیمرخ، چهرهای جدید از برنامههای تلویزیونی رونمایی شد که چهرهای جدید از مجریگری را نیز همراه داشت. کامیار اسماعیلی در میان دکور خاص برنامه قدم میزد و پلاتوهایش را به زبان ساده و به دور از چارچوبهای سنتی بیان میکرد. لحن کلامش صمیمانه بود اما از دایره ادب خارج نمیشد. از ابزار صحنه برای بیان پلاتو، استفاده میکرد و شیوهای تازه در اجرای برنامه تلویزیونی پایه گذاشت. کامیار اسماعیلی درباره تجربه نیمرخ و باقی برنامههایی که پس از آن اجرا، کارگردانی و تهیهکنندگی کرده است، میگوید.
نظرتان را درباره مرحوم نوذری بهعنوان پیشکسوت اجرا در تلویزیون بفرمایید.
بدون شک مرحوم نوذری یکی از مجریان بیبدیل تاریخ تلویزیون ایران است. هم از نظر سبک اجرا و هم از نظر سواد در جایگاه بالایی قرار داشتند. ایشان صاحبسبک و در اجرا خودش بود. اگر بخواهیم بهطور تخصصی صحبت کنیم باید مجری را با شومن تفکیک کنیم اما درباره مرحوم نوذری ترجیح میدهم از واژهای استفاده کنم که تمام این سطوح را در خود جای داده است. مفهوم کامل «اجرا» را میتوان در رابطه با ایشان تعریف کرد و تمام آن طبقهبندیها را در آن جای داد. آنچه ایشان به نمایش میگذاشت و جریان یک برنامه را اداره میکرد، مجموعه کاملی از فنون اجرا بود که از او شخصیتی هنرمند و بیبدیل ساخت که شاید نظیر آن تکرار نشود.
در دهه70 برنامه نیمرخ با محتوا و البته اجرایی متفاوت روی آنتن رفت. شما بهعنوان مجری فصل نخست این برنامه که در راهاندازی آن نقش داشتید، چگونه به چنین رویکردی در اجرا رسیده بودید؟ رویکردی که با نمونههای قبل از آن تفاوت زیادی داشت و به نوعی فصل تازهای در اجرای برنامه و اجرای تعاملی محسوب میشد.
قبل از آن خودم هم چنین فضایی را در اجراها ندیده بودم. خیلی به این موضوع فکر کردم که چگونه میتوان کاری متفاوت ارائه داد. با تحلیل آنچه قبل از آن در فضای اجرا قرار داشت و آنچه فکر کرده بودم نیاز به تغییر دارد، وارد کار شدم. خوشبختانه فضای مساعد گروه برنامهسازی که نیمرخ را طراحی و اداره میکرد، بسیار کمک کرد تا بتوان شیوهای متفاوت را در اجرا آغاز کرد. سعی کردم آن شیوه اجرا را طوری پیادهسازی کنم که با گذشته متفاوت باشد. در این شیوه میخواستم که بدهبستانی با مخاطب داشته باشم و آن قالبهای خشک که مجری بنشیند و از روی متن بخواند را تغییر دهم. احساسم این بود که اینگونه میتوانم با مخاطب ارتباط بهتری قرار کنم.
قبل از نیمرخ تجربه اجرا داشتید؟
تجربه کوتاهی در برنامه جنگ جوان داشتم که چندان طولانی نبود. بعد از آن زمانی که برنامهسازان گروه نیمرخ بهدنبال مجری میگشتند، آقای رضا ذاکری- تهیهکننده جنگجوان- من را به آقای حسنزاده- کارگردان نیمرخ- معرفی کردند و بعد از تستی که دادم، اجرای خودم را در نیمرخ شروع کردم.
یادم هست که آن زمان اسم برنامه و انتخاب مجری را به رأی مردم گذاشتند. در کدام مرحله این اتفاق افتاد؟
ابتدا اسم برنامه به رأی مردم گذاشته و نام نیمرخ انتخاب شد. انتخاب مجری اما در زمان آغاز برنامه به همین صورتی بود که گفتم. در دور دوم برنامه که بنده در آن حضور نداشتم، انتخاب مجری هم به رأی گذاشته شد و از این طریق اجراکننده انتخاب شد.
چرا شما در فصل دوم همراه برنامه نبودید؟
دور اول پخش نیمرخ که به پایان رسید، بیش از یک سال تا دور دوم وقفه افتاد تا نیمرخ جدید آغاز شود. درحالیکه در این فاصله مشخص نبود چه زمانی کار آغاز میشود، گروه برنامهساز انتظار داشتند که من کاری را قبول نکنم تا به محض آغاز دور دوم به ادامه کار در نیمرخ بپردازم، اما من برای ادامه زندگی نیاز به شغل و درآمد داشتم بنابراین از آنها عذرخواهی کردم و از گروه جدا شدم.
بعد از آن به کاری مشـــغول شدید؟
علاقه من بیشتر به سمت کارگردانی، تهیهکنندگی و برنامهسازی بود. بعد از آن کارهای زیادی با این مسئولیتها دنبال کردم. در برخی برنامهها، هم کار نویسندگی و هم کار اجرا انجام دادم.
ولی در اجرا کمکار شده بودید...
خیلی کم کار نشدم. بعد از آن در شبکه3 برنامهای را شروع کردم که نقطه آغاز برنامههای خانوادگی بود. در شبکه تهران هم برنامهای ساختم که در حوزه نوجوانان و جوانان بود. بعد از آن سفرنامه ایران را در سیمای نوجوان شبکه جامجم ساختم. سپس حدود 500قسمت برنامه زنده به نام «بوم سفید» در شبکه جام جم ساختم که افرادی مانند مرحوم عارف لرستانی، کیوان ساکت، محسن افشانی، نیلوفر امینی، عباس غزالی و چند همکار دیگر بهعنوان مجری در آن برنامه حضور داشتند. این برنامه با استقبال زیادی از سوی ایرانیان خارج از کشور همراه شد و 2 نوبت بهعنوان بهترین برنامه کودک و نوجوان انتخاب شد. از این برنامه تجربه خیلی خوبی در تعامل با مخاطبان خارج از کشور برای من باقی ماند. در شبکه شما هم 2دوره برنامه «شمعدونی» را کار کردم. در این شبکه هم ارتباط خوبی با مخاطبان استانهای مختلف پیدا کردم. در این سالها بسیاری از برنامههایی که مشغول آنها بودهام در حوزه تهیهکنندگی بوده و خودم زیاد مقابل دوربین قرار نگرفتهام اما برنامه شمعدونی را خودم اجرا میکردم.
هماکنون چطور؟
الان شرایط کار را مساعد نمیدانم که چنددلیل دارد اما نمیخواهم چندان به آن بپردازم.
بهعنوان یک مجری باسابقه و تهیهکننده برنامههای تلویزیونی، چه مجریهایی را بهعنوان افراد تأثیرگذار در اجرا شناختهاید؟
یکی از افرادی که نقش مهمی در این حرفه داشته و چندان از آن یاد نمیشود آقای اسماعیل میرفخرایی است که از مجریان آگاه تلویزیون محسوب میشود و در حوزه خودشان استاد بیبدیلی است. متأسفانه باید ذکر کنم که در دورههایی تلویزیون راه را گم کرد و فقط مجریانی را مورد توجه قرار داد که به هر طریقی میخواستند مردم را بخندانند. شاید مدیران تلویزیون فکر میکردند که این مسیر، راه مناسبی است برای اینکه مجریان برنامه موفقی داشته باشند. درحالیکه فکر میکنم باید به مجریانی که سطح سواد بالاتری دارند، بیشتر بها داده شود؛ چراکه واقعا رسانه یک دانشگاه است و دانشگاه باید نقش آموزنده خودش را بیشتر ایفا کند. ادب و احترام چیزی است که باید مردم از مجریان تلویزیون بیاموزند و هنوز جا دارد که تلویزیون در این مسیر گام بردارد و پیشرفت کند.
اخیرا در یک برنامه تلویزیونی برخورد مجری با مهمان، حاشیهساز شد و مهمان، برنامه را ترک کرد. نظر شما در مورد این شیوه اجرا چیست؟
گوشههایی از این برنامه را از طریق فضای مجازی دیدم. برنامه را بهطور کامل ندیدم و نمیتوانم درباره آن قضاوت کنم اما آن بخشهایی که دیدم، متأسفانه خوشایند نبود.