حسین آخانی/استاد دانشگاه تهران
این روزها در استانهای جنوب غربی که سالها گرفتار مصیبت بزرگ ریزگرد هستند، شاهد نزول رحمت الهی هستیم. بارندگیهای گستردهای در جریان است که در بعضی مناطق حتی رکوردهای سالانه را شکسته است. این نوع بارندگی در فلات ایران غیرعادی نیست. در همین 5سال گذشته در حوضه دریاچه ارومیه هم دوبار میزان بارندگیها بسیار بیشتر از متوسط درازمدت بود. متأسفانه مسئولان بهجای آنکه اجازه دهند بارشها به شکل سیلاب وارد دریاچه شوند، ترجیح دادند آنها را در پشت سدها نگهدارند. اما وضع خوزستان از هر جای دیگری در ایران بحرانیتر است. هم از نظر نقشی که این استان در اقتصاد کشور از بُعد منابع نفتی و تولیدات کشاورزی دارد و هم از نظر تراکم و تنوع قومی در این استان که ادامه مشکلات محیطزیست، امنیت این منطقه را با خطر مواجه کرده است.
در این سالها که ریزگردها جنوب غربی کشور را فراگرفته، بودجههای هنگفتی برای مبارزه با ریزگرد اختصاص یافته است. متأسفانه کارشناسان دولتی بهخصوص در سازمان جنگلها و مراتع و شرکتهای ذینفع از فرصت ریزگرد هزینههای بیموردی را تراشیدهاند که بیشتر صرف تخریب و افزایش ریزگردها میشوند. کاشت گیاه مهاجم کهور آمریکایی و پاشیدن مالچهای کشنده بر خاک و شن اگر چه منافع سرشاری برای مجریان دارد، ولی مانند ویروس ایدزی هستند که برای درمان بیمار سرطانی تجویز شود.
دشت خوزستان یک دشت آبرفتی است که حاصلخیزی و سرزندگی آن فقط به سیلابهایی بستگی دارد که در اثر بارشهای ناگهانی در منطقه اتفاق میافتد. این بارشها با حمل خاک مغذی با عبور از دشتهای شورشده، باعث شستوشوی طبیعی خاک شده و در نهایت یا به دریا میریزند و یا تالابها را پر میکنند. این دو ورودی، رمز بقای تنوع زیستی در این دشت داغ یا محل اتصال رودخانه به دریا هستند. تالابها مانند صندوق پسانداز آب هستند که در ماهها و سالهای خشک باعث حفظ جمعیت آبزیان و پوششهای گیاهی میشوند ولی این ذخیرهگاههای طبیعی بهدلیل سدسازیهای گسترده به کانونهای تشکیل ریزگرد تبدیل شدهاند.
چنانچه آزمایشهای علمی هم بارها ثابت کرده و دانش بومشناختی هم به آن رسیده است راه نجات خوزستان نه کهورکاری است و نه مالچپاشی. مدیریت کلان کشور یکبار برای همیشه باید بر تجربه و دانش بشری سر تعظیم فرود آورد و با پذیرش خطایی که باعث خشکاندن دشتهای ایران شده است، مانند دهها کشور پیشرفته جهان، برنامه برچیدن سدها را در دستور کار قرار دهد. این روزها که آسمان چتر نعمت خود را در آسمان خوزستان افراشته است، ما در روی زمین باید از این فرصت خدادادی استفاده کنیم و همزمان آورد اضافی سدها را درست در زمان بارندگی بهسوی این دشت و تالابها رها کنیم. این رهاسازی باعث میشود که رؤیای احیای تالابها در مدت کوتاهی تحقق یافته و ریشه ریزگردها خشکانده شود. شاید برای نگارنده که بارها و بارها این درخواست را هم در جمعها و جلسات تخصصی، هم در رسانهها و هم در نامهای به ریاستجمهور نوشتهام، تکرار دیدگاههای علمی ملالآور باشد اما بیتوجهی به این نظرات جز وقتکشی هیچ سودی نداشته و نخواهد داشت.
انسان بهعنوان موجودی فهیم باید به دانش بشری و دستاوردهای تحقیقاتی ارج نهد. براساس آخرین یافتههای علمی، ریزگردها مهمترین عامل تغییر سلسلهها از دوران هخامنشی به بعد در فلات ایران بودهاند. پیام این دستاورد کاملا آشکار است. ما راهی جز بازکردن دریچه سدها و بازگرداندن حیات به اکوسیستمهای طبیعی نداریم. دولت باید ضمن تشکیل کارگروه فنی حذف سدها، این مهم را از خوزستان شروع کند. این استان بیشترین آسیب را از جنگ تحمیلی دیده و متأسفانه سدها و انتقال آب بهشدت وضعیت این استان را بحرانی کرده است. این روزها که نعمت خداوندی به آسمان این سرزمین روی خوش نشان داده، وظیفه دولتمردان است که آنها هم از این فرصت استفاده کنند و دریچه سدها را باز کنند. کلید فردای خوزستان، امروز در دستان آقای اردکانیان و آقای روحانی است؛ اگر از این فرصت استفاده نکنید، تاریخ در نوشتن کوتاهی نقش شما بر آینده این سرزمین خطا نمیکند.
فرصتی طلایی برای رهایی از ریزگردهای خوزستان
در همینه زمینه :