رفته رفته فراموش شدیم
روایت دو نفر از ساکنان مناطق زلزلهزده از حال و روز مردم یک سال بعد از وقوع زلزله
فهیمه طباطبایی/خبرنگار
مرام زلزله عصیان است و نابودی؛ وقتی میآید هم جان را میگیرد هم مال را و هم خانهات را ویران میسازد. هنوز بشر نتوانسته چیزی را در برابر این حجم از خشم طبیعت اختراع کند تا مانعش شود اما تجربه نشان داده که در برخی کشورها، پس از زلزله شهر زیباتر، مقاومتر و با روحیه شادتری بازسازی میشود؛ اتفاقی که در ایران حالا بعد از چندین زلزله شدید هنوز رخ نداده و همین ترس از زلزله را بیشتر میکند. در روایتهای زیر، دو نفر از اهالی سرپل ذهاب از روند بازگشت مردم به زندگی پس از زلزله میگویند، روایتهای ناخوشایندی که نشان میدهد حال سرپلذهاب در سالگرد زلزله خوب نیست.
ما افسردهایم
ابوذر طاهری، شهر سرپل ذهاب: از آن شبی که زلزله آمد حالا یک سال میگذرد، یعنی 365روز. خیلی سخت بود، هم آن روزهای اول که مجبور بودیم در سرمای سخت سرپل ذهاب در چادر بمانیم و هم حالا که مجبوریم در خانه نیمه ویرانه زندگی کنیم. تازه وضعیت ما نسبت به خیلی از مردم که در کانکس هستند، خوب است. سرمای زمستان و گرمای تابستانی که گذشت و حالا دوباره سرمای زمستان؛ کمترین امکانات زندگی مثل آشپزخانه و حمام و مریضی دائم بچهها و دعوای دائمی خانوادهها بهدلیل فشار روانی زیاد بر اثر زندگی در محیطی نامساعد باعث شده اهالی سرپل ذهاب کم بیاورند. واقعیت این است که همه ما افسردهایم. چه پیرزنها و پیرمردها، چه میانسالها و چه ما جوانها و حتی بچهها؛ آن اوایل شهر شلوغ بود، مردم برای کمک زیاد میآمدند، فوتبالیستهای مطرح برایمان مسابقه فوتبال برگزار کردند، هنرمندان مراسم شب یلدا گرفتند؛ گروههای تئاتر خیابانی از تهران و شهرهای دیگر آمدند و برایمان اجرا گذاشتند اما رفتهرفته فراموش شدیم و فقط گاهگداری خودمان را در شبکههای اجتماعی و رسانهها میبینیم و مردمی که از راه دور میگویند که یادتان هستیم. البته وضعیت روستاها بهتر است، خانه بسیاری از آنها ساخته شده و برای عده دیگری در حال ساخت است و مطمئن هستند که قبل از شروع زمستان زیر سقفی گرم میروند و به همین دلیل روحیه مردم در این مناطق بهتر است. اما واقعیت این است که حتی در همان روستاها نیز فقط خانهدار شدن ملاک نیست و خیلی کمبودهای دیگر مردم را همچون قبل آزار میدهد. وضعیت سرپلذهاب از عکسهایی که در رسانهها و فضای مجازی منتشر میشود، روشن است و معلوم؛ مردم قضاوت کنند که آیا در سالگرد زلزله، زندگی به شهر برگشته یا نه؟
رهایی پس از زلزله
کژال مروتی، روستای کوییک: وقتی وارد شهر میشوید اصلا این حس به شما القا نمیشود که مهندسی و مدیریتی برای بازسازی شهر وجود دارد؛ هرکسی مشغول کار خودش است و خانهاش را طوری که دوست دارد میسازد. عدهای خانههایشان را همانطور خراب و ویران وسط محله رها کرده و رفتهاند، بعضیها آواربرداری کردهاند و زمین خالی را گذاشتهاند به امان خدا، تعدادی همانطور بیاسلوب و قاعده مشغول ساخت خانه جدید هستند و اصلا به فکر مقاومسازی نیستند. مسکنهای مهر خیلی کند و آرام در حال بازسازی است. زیربناهای شهری مانند فاضلاب، خیابانها، جدول کشی، فضاهای سبز، اماکن ورزشی و تفریحی و مدارس بازسازی نشدهاند و مخروبه ماندهاند. اگر هم کاری شده آنقدر جزئی بوده که به چشم نمیآید درحالیکه باید این زیرساختها بلافاصله پس از زلزله احیا میشد تا چهره شهر از این خمودگی و خستگی خارج شود و احساس ساخت دوباره شهر در مردم زنده میشد.
این شهر قبل از زلزله هم محروم بود و مشکلات زیاد داشت، مردم در فقر به سر میبردند و از پس هزینههای زندگی روزمره بر نمیآمدند و با توجه به این شرایط توقع بود بعد از زلزله کمکهای بیشتری برای بازسازی صورت میگرفت که متأسفانه این اتفاق نیفتاد و مردم این شهر واقعا برای برگشتن به همان زندگی دشوار گذشته به سختی افتادهاند. البته نقطه مثبت در این بین پرداخت وامهایی بود که وعده داده بودند که آن هم بهدلیل تحریم اقتصادی و تورم بالا ارزش خود را از دست داد و نتوانست حتی 50 درصد از مشکلات بازسازی خانهها را حل کند و الان بسیاری از خانهها نیمه کاره در شهر یا روستاها رها شدهاند. همچنین عملکرد پراکنده و ناهماهنگ برخی از انجمنهای مردم نهاد در روستاها و بعضی محلهها باعث شده که شهر نفس بکشد و از پا نیفتد. فعالیتهای درمانی، فرهنگی و هنری که البته مقطعی بود و در مدت زمان کوتاهی مفید واقع شد اما ادامه نیافت. امروز در سالگرد زلزله خیلیها سخنرانی خواهند کرد و آمارهای بزرگ و عجیب ارائه میدهند اما واقعیت این است که شهر مثل مریضی خسته و رنجور است که امیدی به آینده ندارد.